logo ارائه مقالات و محتوای مهدوی
رهبران عرفان هاي دروغين، هيچ جاذبه‌اي ندارند!

مقدمه:

بشر در دنياي پر زرق و برق امروز همچنان گمشده‌اي دارد که از آن به عطش معنوي تعبير مي‌شود. در اين ميان اشخاصي با ادعاهاي گزاف براي پاسخ به اين عطش وارد ميدان شده‌اند و مريداني را به دنبال خود کشيده‌اند. براي شناسايي آن‌ها و برخي دستور العمل‌هاي آن‌ها مصاحبه‌اي با حجت الاسلام والمسلمين حميدرضا مظاهري سيف که از کارشناسان آسيب شناسي فرقه‌هاي نوظهور معنوي و مؤسس مرکز آشنايي و نقد اين فرقه‌ها است ترتيب داده‌ايم که تقديم مي‌شود.

چگونه وارد حوزه و مفتخر به سربازي امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) شديد؟

آدم‌ها در زندگي خود يک تحول معنوي را احساس مي‌کنند، من هم اين تحول را احساس كردم و اين را خيلي جدي گرفتم و با آن به صورت واقعي برخورد كردم که يكي از پيامد‌هاي آن، تحول معنوي و توجه خيلي زياد به امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) بود. با اين كه از کودکي مطالب زيادي در مورد ايشان شنيده بودم، ولي تازه برايم قضيه روشن و واقعي مي‌شد و مي‌فهميدم که امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) شخصي است كه بين ما زندگي مي‌كند. بالأخره سال‌هاي آخر دبيرستان بود كه به صورت مرتب به مسجد مقدس جمكران مي‌آمدم. چون استادي نداشتم که مرا راهنمايي کند، علاقه زيادم داشت به انحراف كشيده مي‌شد. يادم هست يكبار كه به جمكران آمدم، آن قدر دوست داشتم امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) را ببينم كه هرچه پول توي جيبم بود، در صندوق جمكران انداختم و حتي پول براي برگشت نداشتم، البته اين يک انحراف بود كه اصرار زياد براي رؤيت امام داشتم؛ چون در مسائل عرفاني همان طور كه حضرت امام خميني (رحمه الله) در نامه خود به حاج احمد آقا مي‌فرمايند: بايد تسليم باشيد و براي رسيدن به مقامات معنوي خيلي دست و پا نزنيد و فقط وظيفه را انجام بدهيد.

بنده بدون اين كه تزكيه نفس داشته باشم به دنبال ديدن حضرت بودم. البته آن شب تا صبح در جمكران ماندم. همان شب كفشم را هم بردند. اما با خودم گفتم حتماً اين يک نشانه است. تا نزديك ظهر آنجا ماندم؛ ولي خبري نشد و بالاخره از خادمين مسجد، كفشي گرفتم و با يک تاكسي تا حرم آمدم. در آنجا به يکي از مغازه‌هاي اطراف حرم انگشتري را که داشتم، فروختم و با پول آن به تهران برگشتم.

بعدها مطالعاتي را شروع كردم و فهميدم بايد روش مند در مورد امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) اطلاع پيدا كنم؛ از اين رو براي نزديكي به جمكران، با سه تا از دوستان تصميم گرفتيم كه وارد حوزه علميه بشويم. سال آخر دبيرستان بودم كه ديگر دوست نداشتم به مدرسه بروم. بعد از چند ماه خواندن جامع المقدمات در حوزه علميه آيت الله مجتهدي (رحمه الله) براي ورود به حوزه قم اقدام كردم و بالاخره در سال (1375) وارد حوزه علمية قم شدم. در كنار درس، نسبت به پاسخگويي به شبهات نيز دغدغه داشتم. اين دغدغه‌ها باعث شد تا مقالاتي در پاسخ به شبهاتي که در حوزه دين و انقلاب اسلامي در مجلات درج مي‌شد، بنويسم. سپس در حوزه عرفان و اخلاق شروع به مطالعه كردم و همان سال‌ها بود كه کنگره سياست در انديشه‌هاي حضرت امام برگزار شد و اولين مقاله خود را با نام سياست در انديشه و آيين امام براي اين کنگره فرستادم و سپس با نگاشتن مقاله‌اي با عنوان جاي خالي فقه الاخلاق به گروه اخلاق و عرفان پژوهشكده انديشه و فرهنگ اسلامي دعوت شدم. در آنجا بود كه دغدغه مسئولين نظام از جمله مقام معظم رهبري دام ظله  مبني بر مقابله با جريان‌ها و عرفان‌هاي کاذب مطرح شد و بنده با همراهي دوستان، شروع به مطالعه در اين زمينه كرديم. اولين مقاله ام در اين زمينه با نام عرفان پُست مدرن در مجله نقد و نظر چاپ شد كه بيشتر به نقد سبك تي ام مدي تيشن متعالي مي‌پرداخت. کم کم مقالاتي در نقد عرفان‌هاي نوظهور نوشتم. بعدها پژوهشگاه فرهنگ و علوم اسلامي دفتر تبليغات اين مقالات را تبديل به يك كتاب کرد با عنوان جريان شناسي انتقادي عرفان‌هاي نوظهور. اين کتاب در دوره‌اي كه در مدارس علميه براي نقد عرفان‌هاي نوظهور برگزار مي‌شود، تدريس مي‌گردد. در همين دوره‌ها بود كه با برخي از دوستان يك گروه تحقيقاتي را تشكيل داديم و پس از يك سال مطالعه، موسسه بهداشت معنوي را با مأموريت آسيب شناسي و مقابله با عرفان‌هاي كاذب تأسيس کرديم.

وضعيت فعلي عرفان‌هاي نوظهور را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟ از مشاهدات خود در سفر به ملبورن استراليا و هندوستان بگوييد؟

عرفان‌هاي كاذب در دنيا و البته در کشور ما فعاليت‌هاي بسيار زيادي دارند. از همه ظرفيت‌هاي تبليغاتي اعم از كتاب، مجله، فيلم و ايجاد شبکه‌هاي اجتماعي در فضاي اينترنت استفاده مي‌کنند. با يك خيل عظيمي از نيرو و سرمايه دارند كار مي‌كنند. نه تنها شيوه‌هاي تبليغي آن‌ها بسيار به هم شبيه است، بلکه آموزه‌هاي آن‌ها هم عناصر مشترك جدي دارد و منطقي است كه اگر كسي بخواهد نتيجه بگيرد به اين نکته پي مي‌برد که اين‌ها از يك جا ساماندهي و پشتيباني مي‌شوند. آموزه‌هايي كه بين عرفان‌هاي نوظهور و عرفان کابالاي يهودي هست، ما را به يك سرنخ‌هايي هدايت مي‌كند تا بتوانيم بفهميم مديريت كلي اين كار از كجاست. بنده اين مطالب را در كتاب به سوي يك دين جهاني تبيين كرده‌ام كه در واقع گزارش سفرم به اجلاس پنجم پارلمان اديان، كه در ملبورن استراليا برگزار شد است. در اين اجلاس شاهد بودم كه چطور سازمان‌هاي مختلف از قارّه‌هاي مختلف دست به دست هم، دارند در اين مسير حركت مي‌كنند. يکي از پشتيبانان اين اجلاس، اسرائيل بود که در آنجا صريحاً از سفارت اسرائيل در استراليا تشكر شد. از خانواده ليدر من که يك خانواده ثروتمند است و در سرزمين‌هاي اشغالي فعاليت دارند و از مؤسسه توسعه يهوديت که جزء مديران و پشتيبانان اصلي اين اجلاس بودند تشکر شد. بعداً با تحقيقاتي که انجام دادم، متوجه شدم كه در ساير اجلاس‌ها هم همين شبكه مديريتي ـ مالي، از اين جنبش‌ها و عرفان‌هاي نوظهور حمايت مي‌كنند.

همچنين در سفر اخير به هندوستان به مركز فعاليت اين جنبش‌ها رفتيم. نكته قابل توجه و تأمل اين بود كه همه اين‌ها يك دفتر نمايندگي در سرزمين‌هاي فلسطين اشغالي دارند. در آموزه‌هاي اين‌ها وجه اشتراكي است كه به صراحت بحث سرزمين موعود و آمريكا را، آرمان شهر مطرح مي‌كنند و ايالات متحده را به عنوان منجي جهان و كشوري كه مي‌تواند جهان را به عصر جديد معنوي وارد كند، معرفي مي‌کنند. در برخي از اين کنگره‌ها كه رهبران اين عرفان‌هاي نوظهور جمع مي‌شوند، به صراحت ايده سرزمين موعود را مطرح مي‌كنند. فيلم رمز موسي هم با اين نگاه ساخته شده‌است و نقش رهبري آمريكا در تحول معنوي جهان و ورود به فرا آگاهي معنوي را به تصوير مي‌كشد. در اين فيلم دونالد والش صحبت مي‌كند و مي‌گويد: سرزمين موعود از سرزمين‌هاي اشغالي است و همان پيام موسي نشان داده مي‌شود؛ بنابراين در مقابل انديشه مهدويت يك انديشه رقيب شكل گرفته و آمريكا را به عنوان منجي مطرح مي‌كنند؛ از اين رو سعي دارند اديان مختلف را دور هم جمع كنند و بگويند همه رهبران اديان براي رسيدن به هدف مقدس ايالات متحده دارند هماهنگ مي‌شوند، پس رهبراني مثل: دالايي لاما ، راوي شانكار و ديگر رهبران معنوي شرق و همچنين رهبران معنوي غرب مثل وين داير و... همگي ايالات متحده را به عنوان آرمان شهر و منجي جهان مطرح مي‌کنند. تفکر بهائيت نيز در همين راستا است. در تفكر همه اين‌ها، ايالات متحده، سرزمين مقدسي است كه مي‌تواند نقش مهمي در تحول معنوي دنيا و جهان داشته باشد.

شاخصه‌هاي عرفان اسلامي و عرفان كاذب چيست؟ چگونه مي‌توان عرفان دروغين و كاذب را از عرفان صحيح و اسلامي شناخت؟

زندگي و سرگذشت رهبران اين جنبش‌ها را بررسي کنيد. معمولاً اين رهبران زندگي خود را مخفي مي‌كنند. هرچه از زندگي شان فاش مي‌شود، مي‌بينيم مشكلات فراواني برايشان ايجاد مي‌شود. راه ديگر اين است كه تعاليم آن‌ها را با معارف اسلامي و قرآني بسنجيم؛ البته بايد توجه داشت كه با فهم صحيح از قرآن سنجيده شود، چون برخي از اين فرقه‌ها آياتي از قرآن را به صورت تقطيع شده با تفسير و برداشتي كه خود از آن دارند براي تأييد نظريه و آموزه عرفاني خود مي‌آورند كه در اين صورت اين قبيل آموزه هايشان بايد با نگاه كارشناسانه مورد بررسي قرار گيرد، پس يك جوان بايد تعارض اين آموزه‌ها را با معارف قرآني و روايي به عنوان يك نشانه بر دروغ بودن اين عرفان‌ها و فرقه‌ها بداند؛ از اين رو اگر كساني با عنوان رمزگشايي از آيات قرآن و بيان بطن قرآن، مطالبي را بيان مي‌كنند كه با ظاهر آيات ديگر تعارض دارد، قطعاً نشان بر انحرافي بودن اين انديشه و فرقه است؛ چون مسلماً نبايد بطن قرآن با ظاهر آن در تعارض باشد.

نشانه ديگر بر انحرافي بودن اين فرقه‌ها اين است که در بسياري از اين فرقه‌ها، مسائل اخلاقي رعايت نمي‌شود و به راحتي به بهانه اين كه ديگران ما را نمي‌فهمند، دروغ مي‌گويند؛ اين معيار مي‌تواند رسوا كننده اين جريان‌ها باشد. مثلاً مي‌گويند: اگر نماز تو عاشقانه نيست، ديگر نخوان! ولي وقتي با يك مخاطب مذهبي مواجه مي‌شوند، مي‌گويند: ما نماز مي‌خوانيم . البته نه آن نمازي كه همه مسلمانان مي‌خوانند. در واقع اين‌ها از پروژه هماهنگ سازي استفاده مي‌كنند و به دروغ به افراد مذهبي مي‌گويند: ما نماز مي‌خوانيم، در حالي كه نماز مخصوص خودشان است.

برخي از افراد مي‌گويند، اينکه: اين كار يا اين عبادت را الآن انجام بدهيم و نتيجه اش را در آخرت ببينيم و خلاصه حواله دادن همه امور به آخرت، باعث بي ميلي به سفارش‌هاي ديني مي‌شود. در حالي كه

برخي فرقه‌ها مي‌گويند مثلاً بيست دقيقه مدي تيشن كن به آرامش مي‌رسي و مزد آن‌ها نقد است. در مقابل اين طرز تفکر چه راهكاري ارائه مي‌دهيد؟

خيلي‌ها به فکر نتيجه و مزد دنيايي هستند، در حالي كه آخرت مهم ترين بخش زندگي ماست؛ زيرا آخرت جاودان، قابل مقايسه با دنيا نيست، البته يك فهم ناصحيح از آخرت باعث شده كه ديگر فوايد دنيوي و نقد عبادات را ناديده مي‌گيريم؛ چون آن قدر فوايد آخرتي عبادات، بزرگ و با عظمت است که ديگر فوايد دنيوي آن ناديده گرفته شده‌است، البته اين يك تحريف است و بعضي نسبت به مسائل دنيوي خيلي تنگ نظرانه نگاه مي‌كنند. امام راحل و مقام معظم رهبري هم در مقابل اين تفكر جبهه گيري كرده‌اند و آن را به عنوان معنويت متحجرانه مطرح مي‌كنند. امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) هم وقتي ظهور مي‌كنند، قرار است همين دنيا را اصلاح كنند؛ بنابراين آخرت اصلاً از دنيا جدا نيست و اين در آموزه‌هاي ‌ديني هست. اگر ما يك نمازي كه حتي يك درجه به نماز پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)  شباهت داشته باشد بخوانيم مي‌تواند اثر بيشتري از ده تا مدي تيشن داشته باشد. براي اين حرف هم دلايلي دارم و از نظر تجربي هم قابل اثبات است. چند لحظه به جمال و جبروت حضرت حق فكر مي‌كنيد و در مقابل او به خاك مي‌افتيد. در اينجا اصلاً لازم نيست افکارت را بيرون بريزي، بلكه خودش بيرون ريخته مي‌شود و وقتي فكر عظمت و جبروت الهي در ذهن بيايد، ديگر افكارِ آزار دهنده، خود به خود بيرون ريخته مي‌شود. به نظر من نماز نياز به آموزش و كارگاه دارد؛ اگر نماز با شرايط خوانده شود، باعث جذابيت شخص در بين مردم مي‌شود كه اين خود از آثار دنيوي نماز است، در حالي كه براي يك مدي تيشن ساعت‌ها و ترم‌ها كلاس مي‌روند تا مدي تيشن را ياد بگيرند كه هيچ كدام از آثار بلند نماز را ندارد. ما چون به اين تقاضا و عطش معنوي پاسخ نداده‌ايم، فرقه‌ها با ادعاي دروغ تأثيرگذار آمده‌اند و مدي تيشن و شيوه‌هاي ديگري را پيشنهاد مي‌كنند؛ البته ما سلسله سمينارهايي را با عنوان مراقبه‌هاي قرآني تدوين كرده‌ايم و آمادگي برگزاري آن را داريم.

جايگاه امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) و آموزه‌هاي مهدوي در عرفان اسلامي كجاست؟

محور آموزه‌هاي مهدوي يك حقيقت زنده‌است. الآن ما انسان‌هاي زيادي داريم كه زنده‌اند ولي حقيقت ندارند. مثل رهبران اين فرقه‌ها كه من با آن‌ها صحبت كرده‌ام و ساعت‌ها با آن‌ها بوده‌ام؛ اما هيچ جاذبه معنوي نداشتند، حتي اطرافيانشان را هم جذب نمي‌کنند. آنجا به خودم گفتم: اين مُريدان اگر مراجع بزرگ ما را ببيند و عظمت آن‌ها را ببينند، واقعاً مجذوب مي‌شوند. ولي رهبران فرقه‌هاي نوظهور هيچ جذبه‌اي ندارند، با اينكه آن همه تبليغات و تشريفات به راه مي‌اندازند تا رهبر فلان فرقه را ببينند و ساعت‌ها منتظر ورود او مي‌شوند، ولي وقتي وارد مي‌شود هيچ جذابيتي ندارد.

من، دالاي لاما و راوي شانكار و رهبر يكي از تشكيلات بزرگ معنوي در آمريكا را از نزديک ديده‌ام، ولي هيچ جذبه و عظمتي در آن‌ها نديدم. شايد آن‌ها براي افرادي كه آدم‌هاي حقيقي را نديده‌اند، جذابيت داشته باشند؛ کساني كه به دنبال اين رهبران هستند، اگر بزرگان معنوي ما مثل مقام معظم رهبري دام ظله  را ببينند، ديگر اصلاً آن رهبران غيرحقيقي در نظر آن‌ها هيچ مي‌شود. شما فكر كنيد اين علما و مراجع يك تجلي كوچكي از امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) هستند. حالا ببينند خود آقا چه عظمت و ابهتي دارد. شناخت امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) و معرفت نسبت به ايشان كه در روايات به عنوان قله تقوا و سرچشمه علم و حكمت معرفي شده‌اند، باعث مي‌شود كه ديدگاه ما نسبت به امام تغيير كند؛ از اين رو رفتار ما هم تغيير مي‌كند و اينجاست كه ديگر رؤياي ما ترك گناه و بدي‌ها مي‌شود و حتي تخيلات ما هم تغيير مي‌كند. وقتي گوهر معرفت به امام در وجود ما پيدا شود، يك تحول بزرگ در انديشه و رفتار ما حاصل مي‌شود و ما به راحتي مي‌توانيم از انسان ستمگر تنفر داشته باشيم. در عين حال عشق بيكران نسبت به عالم در شخصيت ما به وجود مي‌آيد. سرعت اين تحولات روحي و رفتاري بسيار بالاست، پس معرفت به امام بسيار آسان تر است از اين كه فهرستي از رذايل و بدي‌ها را مقابل خود بگذاريم و بخواهيم آن‌ها را ترك كنيم كه اين راه بسيار دور و طولاني است؛ ولي معرفت به امام به سرعت ما را متحول مي‌كند و ما مي‌توانيم وارد عرصه جديدي از جهاد بشويم. جهاد هميشه به معناي اسلحه به دوش گرفتن و در ميدان جنگ حاضر شدن نيست، بلكه جهاد يعني براي اصلاح اين دنيا تلاش كني بدون اينكه تعلق خاطر به دنيا داشته باشي. چنين كسي مي‌تواند دستاوردهاي خود را در خدمت بشر قرار بدهد و اين کار دقيقاً منطبق با خط مهدوي است.

شاخصه‌هاي شناخت مدعيان دروغين رؤيت امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) چيست؟ چطور مشت اين افراد را باز كنيم؟

بايد بدانيم هميشه ديدن امام نشان دهنده ارزش و رشد معنوي شخص نيست؛ چرا که ممکن است افراد صادق اما کم ظرفيت احياناً مشرّف به زيارت حضرت شوند، مثل کارگري که چه بسا به ديدار حضرت موفق مي‌شود اما يک عالم ديني جليل القدر، تشرف نمي‌يابد.

نکته ديگر آن که حتي در برخي موارد به خاطر تلاش زياد براي ديدن امام، شخص دچار توهم شده و فكر مي‌كند امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) را ديده‌است، خود بنده در زمان نوجواني كه استاد نداشتم، به خاطر تقلاي زياد براي ديدن حضرت، يك بار در اطراف جمكران احساس كردم حضرت را ديده‌ام و اين توهم خالص بود؛ زيرا من در آن بيابان ساعت‌ها با اين فكر نشسته بودم و فكر كردم امام را ديده‌ام و اين به خاطر آن فضاي فكري، وهم خالص بود. يك شاخص كه بتواند به ما نشان بدهد ادعاي رؤيت شخصي از روي توهم بوده يا نه‌، نقل آن واقعه است. تمام كساني كه ما مطمئنيم رؤيت حقيقي داشته‌اند، يا اصلاً به هيچ كس نگفته‌اند يا به عده‌اي انگشت شمار به صورت محرمانه گفته‌اند و شرط گذاشته اند تا زنده هستند به كسي چيزي نگويند. اين مطلب را با توجه به بعضي از مصاديقش مي‌گويم. كساني كه حتي انسان‌هاي متديني هستند كه ادعا مي‌كنند، ولي مورد تأييد نيست. مثلاً سيد علي شوشتري بسيار آدم وارسته‌اي است؛ ولي با بررسي آن مکاشفه‌اي که او نقل مي‌کند مي‌بينيم دچار خطا شده‌است.

همچنين ادعا کردن و معركه گيري نشان بر بطلان اين ادعاست، مگر اينكه کسي ادعاي نبوت داشته باشد که پيامبر بايد خودش را معرفي‌کند. اگر اين‌ها ادعاي امامت هم كنند، باز هم حق ندارند معرکه گيري کنند؛ زيرا امام معصوم هم نبايد ادعا كند و معركه گيري كند. مَثَل امام، مَثَل كعبه است. مردم بايد به محضر او بروند. نزديکان اهل بيت (عليهم السلام) خود به چيزهايي مي‌رسند كه براي هيچ كس نقل نمي‌كنند؛ ولي كساني که الآن ادعا مي‌كنند به چيزهايي رسيده‌اند، حلقه‌اي از مريدان را تشكيل داده‌اند و ادعاهايي دارند که لازمه كار آن‌ها دعوت عمومي به سوي خودشان است.

موضوع ديگر اين است كه كارهايي كه اين‌ها انجام مي‌دهند نشانه‌هايي دارد كه بيشترشان از طريق اعمال غيرشرعي همچون ارتباط با جن است و اصلاً اهل رياضت نيستند و با ارتباط با اجنه و شياطين اين اخبار را به دست مي‌آورند. البته ممكن است بعضي از شياطين از ابتداي زندگي با کسي ملازم بوده و الآن تمام زندگي او را به چنين اشخاصي لو بدهد!

برخي از مدعيان دروغين هستند که مي‌توانند از مرگ افراد هم خبر بدهند. آن‌ها چگونه اين کارها را چگونه انجام مي‌دهند؟

جنّيان از عواملي كه الآن موجود و فعال هستند و نتيجه آن عوامل مثلاً مرگ شخص است، به او خبر مي‌دهند. من شخصي را مي‌شناسم که پيش بيني كرد در تركيه زلزله مي‌آيد و زلزله هم‌آمد؛ ولي اين پيش گويي نبود، زيرا اجنّه از فعل و انفعالات زير زميني خبرهايي دارند كه نتيجه آن زلزله است. باز همان شخص پيش بيني كرد آمريكا زلزله مي‌آيد ولي زلزله نيامد، چون ممکن است عواملي موجود باشند كه آن فعل و انفعالات را خنثي كند ولي اجنه از اين عوامل خبر ندارند. معمولاً اخباري كه اين‌ها پيشگويي مي‌كنند از شُرور (آسيب‌ها و بلاها) است و بايد توجه داشت اجنّه يك شبكه هستند كه يکديگر را از برخي حوادث مطلع مي‌كنند؛ از اين رو خبرهايي كه مي‌دهند، هميشه صحيح نيست و حتي در برخي موارد جن‌ها هم اشتباه خبر مي‌دهند يا خبر را صحيح مي‌گويند ولي اين‌ها اشتباه مي‌گيرند. اين‌ها مثلاً ادعاي شفا دهندگي دارند، اما به مريض مي‌گويند چند جلسه برو، بيا. بعد از چند جلسه با تلقين فراوان مي‌گويند انگار چشمت يواش يواش دارد مي‌بيند، اين بر خلاف سيره اولياي الهي است؛ زيرا آن‌ها به اذن الهي در يك لحظه طرف را شفا مي‌دهند. پس اراده الهي لحظه‌اي و كن فيكون است و چند جلسه نيست. حضرت عيسي (عليه السلام) هم كه به اذن الهي بيماران را شفا مي‌داد، يك بيمار را چند بار ويزيت نمي‌كرد. من با يكي كه ادعاي كارهاي خارق العاده داشت، جلسه‌اي داشتم. او ادعا مي‌کرد که پرنده‌ها بالاي سرش در آسمان سايه مي‌اندازند و مي‌گفت: يك كاري است كه تنها ده نفر در دنيا مي‌توانند انجام دهند. من به او گفتم: بيشتر از اين ده نفر را مي‌شناسم. گفت: واقعاً كساني ديگري هستند؟ گفتم: بله. باز برخي مريدانش مي‌گفتند: از هسته خرما، جوانه در مي‌آورد. به آن‌ها گفتم: اين‌ها اصلاً كاري نيست. ما در قم افرادي داريم كه بزرگتر از اين كارها را مي‌توانند انجام بدهند. شنبه مي‌آيي قم؟ اول گفت: آره. بعد زنگ زد گفت: وزارت اطلاعات گفته حق نداري بروي قم! و بالأخره نيامد. البته من اعتقاد دارم كه خداوند بنده‌اش را تنها نمي‌گذارد و به او گفتم من هم مي‌توانم كارهاي شما را يك قدم جلوتر انجام بدهم، به شرطي كه همين الآن تو شفا بدهي. من يك قدم جلوترش را انجام مي‌دهم. من معتقدم اگر پاي دين و اعتقاد وسط باشد خداوند خودش كمك مي‌كند؛ بنابراين اينها محدوديت دارند. مثلاً اگر بتوانند از هسته خرما جوانه در بياورند، ولي نمي‌توانند از هسته ميوه‌هاي ديگر جوانه در بياورند و اين محدوديت نشان مي‌دهد كه الهي نيستند.

در دنياي کنوني تلاش‌هايي شيطاني صورت مي‌گيرد تا نوجوانان و جوانان را تخيلي بار بياورند. در مقابل اين حرکت چه بايد کرد؟

حضرت امام (رحمه الله) در كتاب جنود عقل و جهل مي‌گويند: شيطان، وهم اكبر است. وهم و اوهام در عالم يك واقعيت کاذب دارند؛ از اين رو بيشتر اين كارها وهميات است، پس با وهم شفا مي‌دهند و با وهم طلسم را باز مي‌كنند. همه اش با وهم است.

اين‌ها با استفاده از تكنولوژي و امواج، تخيل ايجاد مي‌كنند که همه اش بر اساس وهم است. روزي شخصي که به شدت وهم زده شده بود، با ما تماس گرفت، مي‌گفت هر وقت مي‌خواهم قرآن بخوانم شياطين مي‌آيند و گلوي مرا مي‌گيرند. مي‌خواهم وضو بگيرم مي‌آيند و من را به يك طرف پرت مي‌كنند. ما گفتيم: شياطين فقط شما را مي‌ترسانند و راهشان همين است: الشيطان يُخوف اوليائه براي راهنمايي و مشاوره به اين فرد گفتم: بيا قم. البته چون دير آمد، من از قم بيرون رفته بودم و ايشان مستقيم به حرم مطهر حضرت معصومه (عليها السلام)  رفته و خوب شده و برگشته بود. در حالي كه اين فرد مي‌گفت: نمي‌توانم به امامزاده‌ها نزديك بشوم. شياطين نمي گذارند؛ ولي همه اينها وهم بود.

نتیجه:

بنابر مباحث مطرح شده، ما بايد در مورد تخيّلات مثبت با بچه‌هايمان صحبت كنيم. مثلاً در مورد فرشتگان با آن‌ها صحبت كنيم كه بنده در رمان (راز فرشتگان) همين كار را كرده‌ام؛ از اين رو ما بايد تخيلات مثبت را جايگزين كنيم، حتي يكي از راه‌هاي مكاشفه، جهت دهي به تصورات و تخيلات مثبت است.[1]

پی‌نوشت‌ها:

[1]. انتشار یافته در سایت؛ https://hawzah.net/fa/Magazine/View

به کوشش: حسين عندليب