دعا در انديشه اسلامي به عنوان رابطه انسان با خدا و خاستگاه ارزش‌ها شناخته شده است. انس و الفت با دعا، موجب تسريع در امر فرج و ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهد شد. در روايتي از امام دوازدهم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آمده است: فأكثرو الدعاء بتعجيل الفرج فان ذلك فرجكم؛ [1] براي تعجيل فرج دعا كنيد؛ چرا كه آن، موجب گشايش امر شما خواهد بود. مرور ادعيه مهدوي نشان مي‌دهد، دعا ظرفيت مهدي باوران را در پذيرش آموزه امامت و مهدويت پرورش مي‌دهد. چنانچه جامعه از دعا لب فرو بسته، فرج امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به عنوان خواسته خويش مطرح نكند، توفيقي براي اجابت خداوند نسبت به اين نياز بنيادي جامعه نخواهد بود. در حديثي از امام صادق(علیه السلام) آمده است: ولو ان عبدا سد فاه و لم يسأل لم يعط شیئأ فسل تعط؛ اگر بنده خدا، لب به دعا نگشايد و از خداوند متعال نياز خود را درخواست نكند، خدا به او چيزي عطا نخواهد كرد. [2] اهتمام به دعاهای مهدوي در انديشه اسلامي تا آنجا پيش مي‌رود كه يونس بن عبدالرحمن مي‌گويد: امام هشتم (علیه السلام) همواره دستور مي‌داد براي امام دوازدهم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دعا كنند. [3] به همين روي در انديشه اسلامي وارد شده است: از دعا ملول نباشيد؛ چرا كه دعا نزد خداوند متعال جايگاه ويژه‌اي دارد. [4] از دقت در مجموع روايات معلوم مي‌شود، دعا تأثير بسزايي در تعيين سرنوشت و تغيير و تحول و تعالي جامعه اسلامي داشته، حتي موجب تغيير تقدير مي‌شود. بنابراين انس و الفت با دعا، موجب تغيير وضعيت كنوني جامعه و بهبود زمينه براي ظهور مي‌گردد و تمسك و توسل به خداوند متعال و اهل بيت(علیهم السلام) در قالب دعا، موجب تسريع ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهد شد. [1] . كمال الدين، ص485. [2] . كافي، ج2، ص466. [3] . مصباح المتهجد، ص409. [4] . ر.ك: كافي، ج2، ص488.

فوتوريسم به معناي اعتقاد به ظهور يك نجات¬دهنده بزرگ آسماني و اميد به آينده روشن كه در آن، نگراني¬ها و هراس¬ها مرتفع گردد و به بركت ظهور يك شخصيت ممتاز الهي، همه تاريكي¬ها از پهنه گيتي برچيده شود و ريشه ظلم و جهل و تباهي از روي كره زمين بركنده شود، يك اعتقاد عمومي ثابت است كه همواره، همه‌جا و همه زمان¬ها، نزد تمام ملت¬ها شايع و رايج بوده است.در كتاب‌هاي مربوط به مذاهب به نام‌ها و القاب مختلفي از منجي بر مي‌خوريم؛ براي نمونهـ در مذهب يهود: ماشيح؛ـ در مذهب مسيحيت: مسيح؛ـ در مكتب زرتشت: سوشيانس؛ـ در مكتب هندوها: ويشنو، كلكي يا كلكين؛ـ در مكتب بودا: بوداي پنجم ميتريه؛ـ در مذهب اسلام: مهدي، قائم؛آنچه از تاريخ امت¬ها استفاده مي¬شود، اين است كه مسأله عقيده به ظهور يك رهبر مقتدر الهي و آمدن مصلحي در آخرالزمان، به نام منجي موعود جهان، به قدري اصيل و ريشه¬دار است كه در اعماق دل ملت¬ّها و پيروان همه اديان الهي و تمام اقوام و ملل جهان جا گرفته است، تا جايي كه در طول تاريخ بشريت، انسان¬ها در فراز و نشيب¬هاي زندگي‌، با يادآوري ظهور چنين رهبر مقتدري، پيوسته خود را از يأس و نااميدي نجات مي¬دادند و در انتظار ظهور آن مصلح موعود جهاني در پايان جهان، لحظه شماري مي¬كنند.

رجعت چيست؟ لطفاً آن را به صورت كامل توضيح دهيد؟ رجعت، به معناي بازگشت است و مراد از آن، اين است كه «خداوند گروهي از مردگان را با همان شكل خود به دنيا بازگرداند». [1] از نظر شيعه، در زمان ظهور دولت حق، برخي از مردم كه از دنيا رفته­اند، دوباره زنده مي­شوند. اصل رجعت، يك امر مسلم قرآني است. خداوند در آيات متعدد به زنده شدن برخي مردگان اشاره دارد؛ مانند زنده شدن برخي از بني­اسراييل، [2] زنده شدن يك جوان بني­اسراييلي، [3] زنده شدن هزاران نفر،[4] زنده شدن يكي از اولياي الهي[5] و حتي يكي از معجزات و ويژگي­هاي حضرت عيسي(علیه السلام) زنده­كردن برخي از مردگان بود [6] و نمونه­هاي متعدد ديگر. آياتي نيز وجود دارد كه بر رجعت، در زمان ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دلالت مي­كند؛ مانند آية 83 از سوره نمل كه مي­فرمايد: «آن روز، از هر امتي، گروهي را محشور مي­كنيم». امام صادق(علیه السلام) مي­فرمايد: «اين آيه، مربوط به رجعت است. آيا خداوند در قيامت از هر امت، گروهي را محشور مي­كند و بقيه را رها مي‌سازد؟ آيه قيامت، اين آيه است كه مي­فرمايد: «و آنان را گرد آوريم و هيچ يك را فرو گذار نمي‌كنيم». [7] اين آيه، به روشني، به وقوع چنين امري (رجعت) دلالت مي­كند، روزي كه فقط گروهي زنده شوند و نه همه مردم. روايات مربوط به رجعت را نيز مي­توان در جلد 53 از كتاب بحارالانوار، ديد. براي نمونه، در روايتي، مأمون از امام رضا(علیه السلام) مي­پرسد: «نظر شما در باره رجعت چيست»؟ امام پاسخ مي­دهند: «همانا رجعت، واقعيت دارد». [8] امام صادق(علیه السلام) مي­فرمايد: «از ما نيست كسي كه به رجعت ما باور نداشته باشد». [9] بنابراين، به وقوع پيوستن چنين مسأله­اي از مسلمات است و جاي هيچ گونه شكي ندارد؛ به همين سبب در زيارت آل­ياسين كه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، خود به شيعيانش آموخته­، آمده است: «رجعت شما، حق است و شكي در آن نيست». بعد از ثابت شدن رجعت، به نكاتي در باره آن اشاره مي­كنيم: ـ بنا‌بر روايات، رجعت همگاني نيست و تنها مؤمنان خالص و كافران خالص بر مي­گردند. ـ بعضي از افراد، همان ساعات اولية ظهور رجعت مي­كنند و از ‌ياران اوليه هستند؛ مانند مقداد، سلمان، مالك اشتر و اصحاب كهف و عده­اي پس از استقرار حكومت و براي بهره­مندي از حكومت عدل، زنده مي­شوند. ـ ميان حوادث رجعت، برگشت امامان(علیهم السلام)به دنيا، از نكات قابل توجه است. بنا بر روايات، اولين فردي كه از امامان(علیهم السلام)رجعت مي­کند، امام حسين(علیه السلام) است كه هنگام رحلت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رجعت مي­کند و مراسم خاك سپاري آن حضرت را عهده دار مي­شود. سپس حكومت آن حضرت را به مدت طولاني رهبري مي­كند. به رجعت اميرالمؤمنين(علیه السلام) و پيامبر(صل الله علیه و اله و سلم)‌ نيز در روايات تصريح شده است. رجعت ساير امامان(علیهم السلام)را نيز، از بعضي روايات مي­توان استفاده كرد. حكومت جهاني امام مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با رجعت امامان(علیهم السلام)و مؤمنان صالح، مدت زمان بسيار طولاني ادامه خواهد يافت. مي­توان گفت: اساساً، عمر دنيا بعد از استقرار حكومت مهدوي، تازه آغاز مي­شود و حكومت امامان معصوم(علیهم السلام)آخرين حكومت است ـ يعني ديگر حاكمان جور به حكومت نمي‌رسند ـ و بعد از آن، قيامت بر پا مي­شود. گفتني است امر رجعت هر‌چند بر اساس آيات و روايات امري مسلم و پذيرفته شده است، جزئيات آن واضح و شفاف نيست؛ بنابراين ما اصل رجعت را به صورت کلي مي‌پذيريم و از اظهار نظر قطعي دربارة جزئيات خودداري مي‌کنيم. [1] . اوائل المقالات، ص 77. [2] . بقره (2): 55 و 56. [3] . بقره (2):73. [4] . بقره (2):243. [5] . بقره (2):259. [6] . آل عمران (3): 49. [7] . بحارالانوار، ج53، ص51. [8] . همان، ص 59. [9] . همان، ص92.

  بررسي مسأله مهدويت  نشان مي دهد فرايند ظهور نظامي نيست و جنگ وکشتار در اين آموزه راهبرد مناسبي براي ارتباط امام زمان با جامعه نمي باشد  تا سلاح ومهمات آن مورد بررسي قرار گيرد ؛ توجه به شباهت هاي حضرت مهدي به انبياء گذشته نشان مي دهد همان گونه  که حضرت يوسف بدون استفاده از راهکار هاي نظامي،عزيز مصر شد  ممکن است حکومت امام دوازدهم نيز بدون جنگ وخون ريزي  مورد اسقبال وپذيرش  جامعه قرار مي گيرد به همين روي  اشاره به اسب وشمشير به منظور تشبيه سيره  امام به سيره رسول خداست که به با عزت و  اقتدار به قدرت  اسلامي دست يافت وسرزمین مکه بدون جنگ وخون ریزی برای آن حضرت فتح شد وحکومت اسلامی را تشکیل داد  .علاوه بر این بر اساس آنچه در روایات وسنت شریف آمده است سلاح انبیاء الهی تجهیزات جنگی نبوده چراکه قدرت ایشان قدرت نرم است وسلاحی در خور خود می طلبد ؛ به فرموده پیامبر سلاح انبیاء الهی دعا   است که نفوذ آن در اعماق جان مردمبه به تعبیر روایت « انفذ من سنان الحدید »( بیشتر از سرنیزه ) است  .   تقليل جمعيت به يک سوم نيز واقعيت ندارد منشأ اين تفکر حديثي از امام صادق است که رواي در آن از صحت تقليل جمعيت جهان به عنوان يک معمّا از امام صادق  سوال مي کند که امام در پاسخ او مي فرمايد اين اتفاق در زماني روي داد که هابيل توسط قابيل کشته شد  ويک چهارم جمعيت در آن روز کشته شد . بنابراين حديث مذکور نیز  ارتباطي به تقليل جمعيت به  يک سوم به خاطرافزایش کشتاردرعصر ظهور ندارد.  از سوی دیگر سیره امام زمان همان سیره رسول خداست که به اشاره قران کریم نسبت به مردم رئوف ومهربان  است و خاطر مردم برای او بسیار عزیز است وچنانچه شدت وحدتی در سیره حضرت لحاظ شود برا ی کفار ومشرکین خواهد بود که به ظغیان در مقابل حضرت بر می خیزند .

در حديث نيامده است كه دنيا پر از ظالم شود؛ بلکه فرموده‌اند: دنيا پر از ظلم شود. دقت در اين‌باره نشان مي‌دهد كه اين‌گونه روايات به توصيف جامعه در عصر غيبت مي‌پردازد و به هيچ وجه بر وقوع ظلم و ستم توصيه و يا تأکيد نمي‌کند؛ چون بين پر از ظلم شدن و پر از ظالم شدن تفاوت وجود دارد. براي مثال اگر بگويند وقتي در سالن را باز مي‌كنيم که پر از دود شود، اين به آن معنا نيست که همه مردم سيگاري شوند تا سالن پر از دود شود. شايد افراد زيادي که اهل سيگار نيستند، در سالن وجود داشته باشند؛ ولي فردي نا اهل، با آوردن کنده‌اي درخت سوخته، سالن را پر از دود کند. اين جمله غير از آن است که بگوييم وقتي در سالن را باز مي‌کنيم که تمام مردم اهل سيگار باشند؛ پس، معناي جملة سالن پر از دود شود با سالن پر از افراد سيگاري شود، يكي نيست. زمان ظهور، افرادي که از هر جهت صالحند، بسيار زياد هستند؛ ولي به وسيلة چند جنايتکار همه دنيا مي‌تواند پر از ظلم شود؛ همان‌طور كه يك نفر مي‌‌تواند با آوردن كنده‌اي درخت سوخته، سالن را پر از دود كند. يک ياغي متجاوز مي‌تواند چند منطقه را به آتش بکشد، با آن‌که در هر منطقه افراد صالحي هم وجود داشته باشد.

 اگر چه قابل انكار نيست كه راههايى براى ديدن امام زمان، عليه‏السلام، وجود دارد، اما بايد دانست كه ديدار آن بزرگوار، آن هم در دوران غيبت، يك اصل اساسى و ضرورى نيست. در زمان ظهور پيامبر، صلى‏الله‏عليه‏وآله، و حضور امامان بزرگوار، عليهم‏السلام، نيز بسيارى از پيروان صادق و شيعيان راستين بودند كه حتى براى يك بار هم توفيق ديدار نيافتند.آنچه در دوران غيبت، اصل اساسى و وظيفه شيعيان به شمار مى‏رود، انتظار صادقانه و كسب آمادگي هاى لازم براى يارى رساندن به امام زمان، عليه‏السلام، و همراهى با او در احياى ارزش هاى اسلام و قرآن است.كسى كه همواره در حالت انتظار به سر مى‏برند و با اصلاح خويش، نسبت‏به پيروى و اطاعت از مولاى غايب خود اصرار مى‏ورزد، اگرچه بظاهر امام زمان، عليه‏السلام، را نبيند، ولى همواره خود را در محضر او، و وجود گرامى او را در كنار خويش احساس مى‏كند.در روايت آمده است كه: «هركس در انتظار قائم، عليه‏السلام، به سر برد، همچون كسى است كه در خيمه امام زمان، عليه‏السلام، و در خدمت او باشد»به عبارت ديگر مى‏توان گفت: اگر مقصود ما از ديدار امام زمان، عليه‏السلام، فقط ديدن چهره او باشد، بدون اين كه از معنويات حضور شريفش بهره‏اى برگيريم و با مدد تعاليم او به مقام قرب و اطاعت‏خدا نزديكتر شويم، اين خود يك خسارت بزرگ است.و اگر مقصود ما آشناتر شدن دلمان با نور محبت و ولايت او و کسب معرفت  براى اطاعت و فرمان پذيرى از خدباشد ، اين  امر مستلزم  ديدار آن حضرت نیست .بايد دانست كه ديدار آن بزرگوار، در دوران غيبت، يك اصل اساسى و ضرورى نيستكسى كه با نقش امام زمان، عليه‏اسلام، در شريعت آشناست  و دستورات آن بزرگوار را مى‏شناسد و به آنها عمل مى‏كند، بدون ترديد مورد عنايت آن مولاى موعود است و چه بسا در فرصتى پيش‏بينى نشده توفيق ديدن و شناختن او را نيز پيدا كند.اما كسى كه بدون توجه به حقوق امام زمان، عليه‏السلام، و بدون رعايت تكليف خود نسبت‏به او، همواره فقط در جستجوى ديدن امام زمان، عليه‏السلام، است، اگرچه آن حضرت را ببيند، از اين جستجو و ديدار بهره‏اى بايسته نخواهد برد.البته همواره شيفتگانى سوخته‏دل و عاشقى پاكباخته بودند و هستند كه پس از طى مراحل عالى معرفت و اطاعت از مولا، و به دنبال مبارزه‏هاى طولانى با نفس و پشت پا زدن به جلوه‏هاى رنگارنگ و دلفريب دنيا، دم از اشتياق جانكاه و شوق هستى سوز خود نسبت‏به ديدار آن حجت الهى زده و مى‏زنند.در آن مرحله، خود اين عشق و اشتياق راهگشا ست، و آن محبوب حقيقى، خود راه ديدار را نشان مى‏دهد، و به وعده‏گاه وصال دعوت مى‏فرمايد. زيرا مسلم است كه محبت و شوق آن بزرگوار نسبت‏به آنان، شديدتر و فراوان تر از محبت و شوق منتظران  نسبت ‏به آن حضرت است.به جهت اشاره به این مطلب  در کلامی از   حضرت مهدی(علیه السلام) است :« لَوْ أَنَّ أَشْياعَنا وَفَّقَهُمُ اللّهُ لِطاعَتِهِ عَلَى اجْتِماع مِنَ الْقُلُوبِ فِى الْوَفاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَما تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الُْيمْنُ بِلِقائِنا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعادَةُ بِمُشاهَدَتِنا: اگر شيعيان ما ـ كه خداوند آنها را به طاعت و بندگى خويش موفّق بدارد ـ در وفاى به عهد و پيمان الهى خویش  نسبت به امام زمان  اتّحاد واتّفاق مى‌داشتند و عهد و پيمان را محترم مى‌شمردند، سعادت ديدار ما برای ایشان  به تأخير نمى‌افتاد و زودتر به سعادت ديدار ما نائل مى‌شدند.»

  ازدواج حضرت مهدى(عج) از جمله مسایلی است که اظهار نظر قطعی در باره آن چندان آسان نیست.آنچه در پاسخ به این سؤال می توان گفت این است که: دو نظريه وجود دارد و هر كدام شواهدى دارند. بر اساس قواعد كلى، مى‏توان گفت : آن حضرت ازدواج نكرده و اشكالى هم نخواهد داشت ؛ زيرا آن حضرت هر چيزى را كه با غيبت منافات داشته باشد، انجام نمى‏دهد ؛ زيرا ازدواج با غيبت منافات داشته و مستلزم آشكار شدن وضعيت امام(عج) خواهد بود ؛ ازدواج بامسأله  غايب بودن آن حضرت (با توجه به نظر مخفى شدن جسم  او از ديده‏ها)، امكان ندارد و اگر بخواهد ظاهر شود و ازدواج كند، اين همان محذورى است كه بايد از آن دورى كند... اگر نظر ديگران (پنهان بودن عنوان و شخصيّت امام)، را مورد توجه قرار دهيم، باز مى‏گوييم كه ازدواج آن حضرت با شخصيت واقعى خود، امكان ندارد و منافى با اصل «غيبت» است محمد صدر، تاريخ غيبت كبرى، ص 80 و 81.از طرف ديگر، هيچ دليل روشن و قطعى، بر وجود زن و فرزند براى آن حضرت نيست ؛ چون مسئله غيبت، مهم‏تر از ازدواج است و مى‏تواند براى مصلحت بالاتر، مسئله مهم (ازدواج) را ترك كند وکاری مهم تر را انجام دهد و عمل به سنت پيامبر«ص» مى‏تواند بعد از ظهور و قيام انجام گيرد و ايشان تشكيل خانواده دهد و بنابر قولى احتمال دارد، ايشان در زمان غيبت صغرى ازدواج كرده باشد ؛ اما با آغاز غيبت كبرى به دليل مصالح مهم‏تر ازدواج را ترك كرده باشد.بعضى از شواهد، دالّ بر وجود همسر و فرزند براى او است ؛ از جمله :الف. قواعد كلى‏احكام كلى شريعت محمدى«ص» ايجاب مى‏كند كه حضرت بقية اللَّه(عج) نيز مانند ديگر پيشوايان معصوم تشكيل خانواده داده و از سنت جدّ بزرگوارش حضرت محمد«ص» پيروى كند. محدّث نورى مى‏گويد : «چگونه ترك خواهد نمود چنين سنت عظيمه جدّ بزرگوار خود را، با آن همه ترغيب و تحريضى كه در فعل آن و تهديد و تخويف كه در ترك آن شده است! سزاوارترين امت در اخذ به سنت پيامبر«ص»، امام هر عصر است و تاكنون كسى ترك آن را از خصايص آن جناب نشمرده است» نجم الثاقب، ص 224..ب. روايات‏در كتاب الغيبة، از مفضّل بن عمر از صادق«ع» نقل شده است : «لا يَطّلع على موضعه احَدٌ مِن وُلدِه و لا غيره»؛ ؛ الغيبة، ص 102. ؛ «بر مكان ايشان هيچ كس، حتى فرزندى از فرزندانش اطلاع ندارد».سيد بن طاووس در جمال الاسبوع مى‏گويد : «روايتى با سندهاى متصل يافتم كه حضرت ولى عصر(عج) را اولاد بسيارى هست كه در شهرهاى كرانه دريا حاكم و والى هستند و درنيكى و بزرگوارى، در رأس نيكان روزگار و در قله صفات ابرار و اخيار هستند» جمال الاسبوع، ص 512..ابوبصير از امام صادق«ع» نقل مى‏كند: «گويا مى‏بينم كه قائم ما با خانواده‏اش در مسجد سهله اقامت گزيده است. ابوبصير مى‏گويد : گفتم : فدايت شوم! قائم هميشه در آن مسجد است؟ فرمود : آرى» اثبات الهداة، ج 3، ص 583، ح 776..البته با بررسى‏هاى سندى و دلايل اين روايات، به طور قطع نمى‏توان وجود فرزند را براى آن حضرت اثبات كرد براى مطالعه درباره اين روايات ر.ك : حبيب اللَّه ظاهرى، ص 495 و 496..دو. دعاهاابن طاووس دعاى امام رضا«ع» را در مورد حضرت مهدى(عج) چنين نقل كرده است : «اللهم صلّ على ولاة عهده و الائمّة من ولده»؛ جمال الاسبوع، ص 51..همچنين از آن حضرت نقل شده كه دعا مى‏فرمود : «اللهم اعطه فى نفسِه و اهله و ولده و ذُرّيته و امته و جميع رعيّته ما تقرّبه عينه و تُسِرُّ به نفسه»؛ بحار الانوار، ج 95، ص 232..در بخشى از صلواتى كه از ناحيه مقدسه صادر شده، آمده است : «و صلّ على وليّك و ولات عهده و الأئمّة من ولده و مُدّ فى اَعمارهم و زد فى آجالِهم»؛ كتاب الغيبة، ص 107 ؛ بحار الانوار، ج 52، ص 22..اين ادعيه به صورت كلى وجود زن و فرزند را براى آن حضرت مطرح مى‏كنند ؛ اما درباره همين ادعيه و الفاظ آنها نيز بين علما اختلاف نظر هست ؛ براى مثال برخى دعاى امام رضا«ع» «اللهم صلى على ولاه عهده و الائمّة من ولده»؛ را چنين نقل كرده‏اند : «اللهم صل على ولاة عهده و الائمّة من بعده»؛.سه. اسامى فرزندان امام‏روايت انبارى، گوياى اين مطلب است كه آن حضرت فرزندانى دارد ؛ بدين ترتيب :1. طاهر فرمان رواى يكى از جزاير (واقع در درياى مديترانه)، به نام زاهره ؛2. قاسم فرمان رواى جزيره رائقه ؛3. ابراهيم، حاكم شهر صافيه ؛4. عبد الرحمان حاكم شهر طلوم ؛5. هاشم حاكم شهر عناطيس ؛داستان اين شهر در بعضى از منابع ذكر شده است ؛ ر.ك : نجم الثاقب، ص 220-222 ؛ بحار الانوار، ج 53، ص 213-221. ولى آن گونه که علامه مجلسی هم متذکّر شده اند  بى‏شباهت به افسانه نيست و مدرك معتبرى هم ندارد ر.ك : ابراهيم امينى، دادگستر جهان، ص 201 و 202..بر اساس روايتى : «هر امام بايد فرزند داشته باشد، به جز حضرت مهدى(عج) كه فرزند ندارد» كتاب الغيبة، ص 134.. در اين صورت، عدم ازدواج آن حضرت، مخالف سنت پيامبر«ص» نيست ؛ زيرا آن امام همام زندگى عادى و طبيعى مثل ديگران ندارد و پنهان زيستى ايشان نيز بر اساس دستور و مصلحت خداوندى است. افراد ديگرى نيز - همچون خضر و عيسى«ع» - با اينكه زنده‏اند، ازدواج نكرده و تشكيل خانواده نداده‏اند. 

گرايش انجمن حجتيه در گذشته و برنامه‌هاي آنها را توضيح دهيد؟ در گذشته (زمان رژيم پهلوي) دو خطر عمده دين را تهديد مي‌كرد: 1. حزب توده كه مرام ماركسيسم را ميان جوانان نشر مي‌داد كه متدينان و ملي‌ها و حتي رژيم پهلوي همه با آن درگير بودند. 2. خطر بهائيت كه فقط متدينان روي آن حساسيت داشته كه پس از شهريور 1320 متوجه شدند آن‌ها در دستگاه پهلوي هم نفوذ كردند كه به مبارزه با آن پرداختند. با اين وجود به لحاظ حمايت رژيم پهلوي، بهائيت در سطح بالاي كشور (نخست‌وزير، برخي از وزرا و…) نفوذ كردند. انگيزه تشكيل انجمن: در اين اثنا تشكلي مذهبي از اواسط دهة سي به هدف مبارزه با بهائيت تهران و ساير شهرستان‌ها پديد آمد. رهبري اين تشكل از سال 1332ق در اختيار يك روحاني قرار گرفت كه به جز سوابق حوزوي، در نهضت ملي شدن نفت نيز فعال بود. اين تشكل كه «انجمن خيريه حجتيه» ناميده شد نه تنها در حوزه مبارزه با بهائيت، بلكه در محدوده وسيع‌تر و حتي بيش از دو دهه در تعميق بسياري از آموزش‌هاي ديني، ولي با برداشتي خاص در سطح جامعه مذهبي ايران مؤثر بود. انجمن خيريه حجتيه مهدويه به سال 1332ش با تلاش حاج شيخ محمود تولايي (مشهور به حلبي) فعاليت خود را آغاز كرد، وي در سال 1280ش در شهر مشهد به دنيا آمد. وي دروس حوزوي خود را نزد اساتيد به نام مشهد خواند. او افزون بر حضور در دروس خارج اصول فقه به تحصيل دروس معارف الهيه پرداخت كه آثاري از او به جاي مانده است. كار عمده آقاي حلبي پس از شهريور 1320ش تبليغ در قالب منبر بود و در اين كار، مهارت و شهرت خاصي به‌ دست آورد، تا آن‌جا كه چندين سخنراني وي از راديو مشهد پخش و بعداً به صورت مجموعه‌اي به چاپ رسيد. در اواخر سال 1328 حلبي همراه جمعي از فعالان مذهبي مشهد و نيز انجمن‌ها و هيئات مذهبي به طور منظم با بهائيان درگير بودند. مرحوم حلبي در آستانه ملي شدن صنعت نفت به فعاليت‌هاي تبليغي ‌ـ سياسي خود افزود و پس از آن، در جريان شكستي كه در انتخابات مجلس هجدهم خورد، از فعاليت سياسي كناره گرفت و دو سال بعد، به تهران آمد و به همان كار خطابه و منبر مشغول شد. وي بخشي از فعاليت خود را به مبارزه با بهائيت اختصاص داد و تا پايان عمر همين مشي را ادامه داد. ايشان، روز جمعه 26 دي ماه 1376 درگذشت و كنار مزار شيخ صدوق (ابن بابويه) در شهر ري به خاك سپرده شد. مرحوم حلبي با همكاري جمعي از متدينان كه با عنوان هيأت مديره، امور انجمن را اداره مي‌كردند تا آغاز پيروزي انقلاب اسلامي به فعاليت فرهنگي برضد فرقه بهائيت اشتغال داشت و به تربيت نيرو براي مقابله با بهائيان و تبليغات آنان اهتمام داشت. انجمن طي 25 سال فعاليت ضمن مبارزه با بهائيت، توانست جمع زيادي از نيرو‌هاي جوان را در بسياري از شهر‌ها به خود جذب كند‌. انجمن اساسنامه‌اي داشت؛ از جمله مواد اين اساسنامه اين بود كه «انجمن به هيچ وجه در امور سياسي مداخله نخواهد داشت و نيز مسؤوليت هر نوع دخالتي را كه در زمينه‌هاي سياسي از طرف افراد منتسب به انجمن صورت گيرد، به عهده نخواهد داشت». (قابل ذكر است بعد‌ها از اين شعار دست برداشته و خلاف آن عمل كردند). اين همان بندي بود كه انقلابيون پيش و پس از انقلاب از آن ناراحت بودند. زمينه‌هاي فعاليت: انجمن در هر شهر دفتري داشت كه تحت عنوان بيت (بيت امام زمان) شناخته مي‌شد. اين بيت، مسؤولي داشت و زير نظر وي سه گروه تدريس، تحقيق و ارشاد فعاليت مي‌كردند. گروه نخست، به آموزش نيرو‌ها در سه مرحله ابتدايي، متوسطه و عالي مي‌پرداختند. گروه دوم، به دنبال افرادي از مسلمانان بودند كه تحت تأثير بهائي‌ها به آيين آن‌ها گرويده بودند. و گروه سوم، كار ارشاد اين افراد را با شيوه‌هاي خاص خود دنبال مي‌كردند. سخنراني‌هاي عمومي در محافلي كه بيشتر، منازل بود، برگزار مي‌شد و به طور معمول در سالروز تولد امام عصر7 نيز جشن‌هاي بزرگي برگزار مي‌شد. بيشتر افرادي كه از بهائيت برمي‌گشتند، توبه نامه و تبري نامه‌اي مي‌نوشتند كه متن بسياري از آن‌ها در يك مجموعه در كتابخانه آستان قدس نگهداري مي‌شود. وضعيت بعد از انقلاب اسلامي: به دنبال پيروزي انقلاب اسلامي كه به نوعي پيروزي مذهبي‌هاي سياسي بود، انجمن به موضع انفعال افتاد و نيروهاي تربيت شده در انجمن در سطوح مختلف، پس از انقلاب به سه دسته تقسيم شدند: 1. برخي به انقلاب اسلامي پيوستند؛ 2. برخي برابر انقلاب بي‌تفاوت ماندند؛ 3. برخي به انتقاد از انقلاب پرداخته و به صف مخالفان ـ از نوع ديندار ـ پيوستند… انجمن، چندي پيش از پيروزي انقلاب اسلامي، يعني در شهريور 1357 مواضع خود را در ارتباط با سياست تغيير داده شروع به همراهي انقلاب كرد. (از جمله مواضع پيش از انقلاب اين گروه: انقلاب امر ناممكن است، مگر آن كه وابسته به يك قدرت خارجي باشد…، همچنين مي‌گفتند چه كسي مسؤول خون‌هاي ريخته شده در جريان 15 خرداد 1342 و بعد از آن مي‌باشد؟) پس از انقلاب از سوي برخي از رهبران انقلاب، انجمن به عنوان يك عنصر خطرناك معرفي شده و براي جلوگيري از نفوذ آن در مراكز، تبليغات وسيعي بر ضد آنان شد و به مرور، به حذف شمار زيادي از چهره‌هاي مذهبي با‌سابقه منجر شد. طبعاً برخي از سوابق برخورد‌هاي منفي رهبران انجمن با جريان انقلاب يك تجربه براي موضع گيري بر ضد آنان مورد استفاده قرار گرفت، براي نمونه، امام خميني; كه در روزگاري آقاي حلبي را تاييد مي‌كرد، در سال‌هاي پيش از انقلاب، به تدريج به حركت انجمن بدبين شده و حمايت خود را قطع كرد. آقاي گرامي ـ فردي كه اخبار داخلي ايران را براي نجف مي‌نوشته است ـ نامه‌اي در اين باره به امام نوشته كه پاسخ امام; اين بوده است: «از وقتي كه مطلع شدم، ديگر تأييدي نكردم». اين جهت‌گيري‌ها ادامه پيدا كرد تا سر انجام در اثر بروز انحرافاتي ميان برخي از افراد انجمن (از قبيل كج انديشي دربارة خون شهيدان و شهيد ندانستن كشته‌هاي جنگ تحميلي و…) امام خميني; در سخنراني عيد فطر سال 1362 بدون تصريح به نام انجمن، هشدارهاي تكان‌دهنده دادند و در ضمن از ايشان خواسته شد كه انحرافات خود را كنار بگذارند. انجمن در سال 1362 رسماً تعطيلي خود را اعلام كرد و ضمن آن توضيح داد كه خود را مصداق سخنان رهبر انقلاب نمي‌داند. بدين ترتيب انجمن منحل شد. [1] . اين مطالب درباره انجمن حجتيه از كتاب جريان‌ها و سازمان‌هاي مذهبي و سياسي، نوشته رسول جعفريان ص368 ـ 378 چاپ انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامي، پاييز 83، استفاده شده است.

  بايد توجه داشت كه برنامه­ها و آموزه­­هاي دين اسلام، مربوط به دوره و عصر زماني خاصي نيست؛ بلكه براي عموم مردم در هر عصر و زمان است؛ بنابراين، مردم در هر زمان، مكلّف به اجراي فرمان­هايي؛ مانند >و اعدوا لهم ما استطعتم من قوة< [1] يا > و لتكن منكم امة يدعون الي الخير يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر <[2] يا >و السارق و السارقة فاقطعوا ايديهما< [3] هستند. اجراي اين­ها نيازمند برقراري حكومت و ايجاد تشكيلات نظام­مند است. در نتيجه، از ديد اسلام بايد حكومت اسلامي تشكيل شود و حاكم اسلامي، اداره جامعه را بر عهده بگيرد. با توجّه به اين مقدمه، به بررسي روايت نفي حكومت در زمان غيبت مي­پردازيم. روايتي، از امام صادق‌(علیه السلام) نقل شده است كه: «كل راية ترفع قبل قيام القائم فصاحبها طاغوت يعبد من دون الله ؛ هر پرچمي كه پيش از قيام قائم برافراشته شود، صاحب آن، طاغوت است كه به جاي خدا، پرستش مي­شود». [4] شبيه اين مضمون، از امام باقر‌(علیه السلام) نيز نقل شده است كه فرمود: «هر پرچمي كه پيش از پرچم مهدي برافراشته شود، صاحبش، طاغوت است». سند روايت اول، خوب و قابل اعتبار است؛ ولي سند روايت دوم، اين‌گونه نيست. براي فهم روايت، بايد به دو نكته توجه كرد: 1. الفاظ روايت، چه محتوايي را بيان مي­كند؟ 2. آيا روايات ديگري نيز در اين‌باره صادر شده است، تا با توجه به آن‌ها معناي صحيح آن روشن شود؟ يا نه؟ «راية» به معناي پرچم است و «رفع راية» كنايه از اعلان جنگ با نظام موجودِ حاكم است. «صاحب پرچم» همان رهبر قيام است كه مردم را به ياري مي­طلبد. طاغوت، يعني فرد ستمگر و متجاوزي كه به حريم خدا تجاوز مي­كند و مردم را به خود مي­خواند كه حاكميت او را بپذيرند. منظور از «قبل قيام القائم» دوران عصر غيبت است. با توجه به الفاظ روايت، مي­توان دريافت، پيش از قيام حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عده­اي با شعار نجات انسان، مردم را به سوي خود فرا مي­خوانند. اينان، بدون آن كه اعتقاد كامل و صحيح به دين داشته باشند، و حاكميت را فقط براي خدا و خليفه خدا بپذيرند، با پي‌ريزي مكتب­هاي مختلف، خود و انديشه خود را تنها راه نجات بشريت مي­دانند. اينان، طاغوتند كه مردم را از راه الهي به سوي خود منحرف مي­كنند؛ از اين رو، اگر فرد عادل و پرهيزكاري كه نور ايمان و تقوا در تمام زندگاني­اش نورافشاني كرده، به پاخيزد و مردم را به سوي دين خدا و زمينه­سازي براي ظهور حضرت فرا خواند، اصلاً از موضوع روايت خارج است. شاهد بر اين بيان، روايت ديگري، با سند صحيح از وجود مقدس امام صادق‌(علیه السلام) است كه فرمود: اگر يك نفر از ما ]= خاندان پيامبر[ آمد و شما را به قيام و خروج دعوت كرد، خوب بينديشيد كه به چه منظور قيام كرده است ]و براي توجيه قيام او[ نگوييد: «زيد بن علي ] = فرزند امام سجاد‌،(علیه السلام)‌[ هم پيش‌تر قيام كرد»؛ زيرا زيد، مردي دانشمند و راستگو بود و شما را به امامت خودش دعوت نمي­كرد؛ بلكه به شخصي دعوت مي­كرد كه مورد توافق و رضايت اهل‌بيت قرار گيرد ]= امام معصوم[ . او اگر پيروز مي­شد، حتماً به وعده­اش عمل مي­كرد و حكومت را به اهلش مي­داد. زيد، برابر دستگاه سلطنت قيام كرد، تا آن را سرنگون سازد؛ اما آن كس كه امروز قيام كرده است، شما را به چه امري دعوت مي­كند؟ آيا شما را به سوي شخصي دعوت مي‌كند كه مورد توافق و رضايت آل محمد قرار گيرد؟ نه؛ چنين نيست. شما را گواه مي­گيريم كه ما به قيام اين شخص راضي نيستيم. او، اكنون كه به قدرت نرسيده است، با ما مخالفت مي­كند؛ پس در صورتي كه قدرت يافت و پرچمي برافراشت، به طريق اُولي، از ما اطاعت نمي­كند». [5] با توجه به اين روايت، به خوبي مي­توان دريافت كه اگر قيام­كننده، دعوت­كننده به خود باشد، طاغوت است؛ ولي اگر هدف او، دعوت مردم به خدا و زمينه­سازي براي حاكميت حجت حق باشد، قيام او نه تنها اشكال ندارد؛ بلكه در راستاي اراده خداوند است كه مي‌خواهد با حاكميت حاكم اسلامي، به مقررات عمل شود. امام صادق‌(علیه السلام) دربارة رجوع به فقيه فرمود: «فاني قد جعلته عليكم حاكماً؛ من، او ]= فقيه[ را بر شما حاكم قرار دادم» [6]. به راستي آيا زندگي تحت سيطره حكومت ظلم، مطلوب خدا و عقل است يا زير چتر عالم عادل مسلمان و كدام يك به زمينه­سازي براي ظهور كمك مي­كند؟ امام حسين‌(علیه السلام) به نقل از پيامبر(صل الله علیه و اله و سلم) فرمود: «هر كس حاكم ستمگري را ببيند كه حرام خدا را حلال كرده و عهد خدا را شكسته و با سنت پيامبر(صل الله علیه و اله و سلم) مخالفت کرده و ميان بندگان خدا به ظلم رفتار کرده است و او، برابر چنين حاكمي با عمل و گفتار مخالفت نكند، بر خدا است كه او را در جايگاه همان ستمگر ]جهنم[ وارد كند. [7] لذا قيام براي حق، طاغوت نيست. [8]   [1] . انفال (8): 60؛ (هر نيرويي در قدرت داريد براي مقابله با آنها ]دشمنان[ آماده سازيد). [2] . آل عمران (3): 104؛ (بايد از ميان شما، جمعي دعوت به نيكي، و امر به معروف و نهي از منكر كنند). [3] . مائده (5):38؛ (دست مرد دزد و زن دزد را، به كيفر عملي كه انجام داده‌اند، قطع كنيد). [4] . بحارالانوار، ج52، ص143. [5] . بحارالانوار، ج52، ص 302. [6] . بحارالانوار، ج2، ص 221و222 و ج101، ص262. [7] . الكامل في التاريخ، ج4،ص48. [8] . دادگستر جهان، ابراهيم اميني.

  براي انقلاب جهاني و بزرگ امام مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مانند هر انقلاب ديگر، چهار شرط متصور و لازم است: الف. قانون جامع يك انقلاب، براي در‌هم‌شكستن وضع موجود و برقراري وضع مطلوب، به دو نوع برنامه نياز دارد: 1. برنامه براي نابودي وضع موجود (دوران انقلاب)؛ 2. قانون مناسب براي حركت جامعه به طرف وضعيت مطلوب و رسيدن به حالت آرماني (دوران تثبيت). قيام جهاني حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نيز اين دو نوع برنامه را لازم دارد. برنامه آن حضرت در قسمت اول، بر اساس روايات، پس از دعوت به راستي، حركت مسلحانه تا نابودي كامل شرك و كفر و فساد است. به عبارت دقيق‌تر، حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هنگام ظهور، ابتدا مردم را دعوت به دين حق و امامت خويش مي‌كند و اگر كسي مخالفت كرد و خواست به راه شرك و کفر و تباهي ادامه دهد، حضرت با وي مقابله مي‌كند. اين روش بر گرفته از قرآن است. [1] برنامه حضرت در بخش دوم نيز بر اساس عمل به كتاب خدا و سنت پيامبر است. قانوني که از طرف خالق و پروردگار انسان فرستاده شده و تضمين‌کننده سعادت دنيايي و آخرتي او است. پيامبر اکرم(صل الله علیه و اله و سلم) در بياني فرمود: سيره و سنت او، سنت من است. مردم را بر دين و آيين من به پا خواهد داشت و آنان را به كتاب پروردگارم دعوت مي‌كند. [2] ب. رهبري شرط ديگر براي پيدايش يك انقلاب، وجود رهبر و پيشوايي آگاه، توانمند، شجاع، قاطع، دلسوز و فداکار است، تا با آشنايي كامل از اهداف و برنامه‌ها، امکانات و زمينه‌ها، موانع و مشکلات، با مديريتي صحيح و هوشمندانه، حركت انقلاب را رهبري كند و تا آخرين نفس ادامه دهد. انقلاب عظيم امام مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نيز داراي اين شرط است. رهبر اين انقلاب، بزرگ‌‌مردي از دودمان پيامبر(صل الله علیه و اله و سلم) و سلسله نوراني امامت است كه در دامان ولايت پرورش يافته و وارث علوم انبيا و آگاه به قرآن و معارف دين است. پيامبر اعظم(صل الله علیه و اله و سلم) در بياني فرمود: مهدي اين امت از ما است، كسي كه زمين را از قسط و عدل پر مي‌كند همان‌گونه كه از جور و ظلم پر شده است. [3] ج. ياران شرط ديگر يك انقلاب، وجود ياراني فداكار است كه با آشنايي با رهبر و برنامه‌ها و اهداف او و اعتقاد راسخ به آن‌ها، تا آخرين لحظه، از رهبر و انقلاب دست برندارند و آماده هر‌گونه فداكاري باشند. قيام جهاني امام مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نيز به ياراني نياز دارد كه ضمن آشنايي و اعتقاد به امام و دين، تا آخرين لحظه فداكاري كنند. از امام جواد7 ضمن حديثي نقل شده است: اصحاب او ]= حضرت مهدي[7 به سوي او اجتماع مي‌كنند كه 313 نفرند، به تعداد اهل بدر، از نقاط مختلف زمين … وقتي اين عده جمع شدند، خدا امر او را ظاهر مي‌كند و چون عقد كامل شد ـ كه ده‌هزار نفرند ـ به اذن خدا خروج مي‌كند‌‌. [4] د. آمادگي و پذيرش عمومي يكي ديگر از شرايط يك انقلاب و تحقق آن، پذيرش مردمي است. بايد مردم خواستار تغيير حاکميت و وضع موجود بوده و رهبر انقلاب و برنامه‌هاي او را واقعاً پذيرا باشند. در غير اين صورت، حرکت انقلاب به سرانجام مطلوب نخواهد رسيد. انقلاب امام مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نيز اين شرط را لازم دارد. مردم بايد به حدي از رشد و آگاهي رسيده باشند كه پذيراي حركت اصلاحي و قيام بزرگ منجي عالم بشريت باشند، تا هنگام قيام، او را پذيرفته و براي تحقق اهداف و برنامه‌هاي او همکاري کنند.[5] [1] . بقره (2): 193؛ «وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّي لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ»؛ «و با آنها پيكار كنيد تا فتنه (بت پرستي و سلب آزادي از مردم) باقي نماند و دين، مخصوص خدا گردد». [2] . كمال الدين، ج 2، ب39، ح6. [3] . «منا ـ والذي نفسي بيده ـ مهدي هذه الامة الذي يملأ الارض قسطاً و عدلاً كما ملئت جوراً و ظلما»؛ همان، ج1، باب24، ح10. [4] . همان، ج2، ب37، ح2. [5] . تاريخ، نمونه‌هاي متعددي را از آمادگي و عدم آمادگي مردم در سينه خود انباشته است؛ براي نمونه اعلام آمادگي مردم مدينه در هجرت پيامبر اسلام(صل الله علیه و اله و سلم) به آن شهر و استقرار حکومت اسلامي نقش اساسي داشت. نيز خواست عمومي مردم مدينه و شهرهاي ديگر که در مدينه اجتماع کرده بودند، حکومت عدل‌گستر امام علي7 را در پي داشت. همچنين عدم همراهي عموم مردم با امام حسن و امام حسين8 و شهادت آن دو امام بزرگوار، توسط دشمنان اسلام.

  در اين‌باره به مباحثي مي‌توان اشاره کرد: شفاعت يكي از معارفي كه قرآن در آيات فراوان به آن اشاره مي­فرمايد، شفاعت است. معناي شفيع، واسطه است. خداوند، ميان خود و موجودات ديگر، شفيعان يا به اصطلاح واسطه­هايي را قرار داده است. علامه طباطبايي‌(ره)، در بيان معناي شفاعت مي‌فرمايد: شفاعت، دو قسم است: تكويني و تشريعي. شفاعت تكويني، از تمام اسباب وجودي سر مي­زند و همه­ اسباب، نزد خداوند، شفيع هستند؛ چون، ميان خدا و مسبب خود واسطه­اند، اما شفاعت تشريعي كه در دايره تكليف و مجازات واقع است، خود، دو نوع است: شفاعت در دنيا و شفاعت در قيامت كه باعث آمرزش گناهان و قرب به خدا مي­شود. [1] با توجه به اين مطلب، آياتي كه در آن‌ها به شفاعت و سببيت اشاره شده است، واسطه فيض بودن را مي­رساند. البته اين واسطة فيض بودن، شامل همه موجودات است که مصداق كامل آن، امامان(علیهم السلام)هستند؛ زيرا آنان، از نظر قدرت وجودي و قرب به خداوند، از همه موجودات بالاتر هستند؛ خداوند مي­فرمايد: «سپس بر تخت (قدرت) قرار گرفت، و به تدبير كار (جهان) پرداخت؛ هيچ شفاعت كننده‌اي، جز با اذن او نيست». [2] همچنين: «آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمين است، از آن اوست: كيست كه در نزد او، جز به فرمان او شفاعت كند؟ (بنابراين، شفاعتِ شفاعت كنندگان براي آن‌ها كه شايستة شفاعتند از مالكيت او نمي‌كاهد)». [3] مرحوم علامه طباطبايي تصريح مي­فرمايد كه منظور از اين دو آيه، شفاعت تكويني است[4] در ذيل آيه دوم در تفسير عياشي از امام صادق‌(علیه السلام) نقل شده است كه منظور از اين شفيعان، ما هستيم، پس هر خير و خوبي كه به ما مي­رسد، با شفاعت و وساطت و سببيّت امامان است. وقتي دعا مي­كنيم، امامان، مريض ما را شفا مي‌دهند؛ يعني در حقيقت، آنان در عالَمِ تكوين تصرف مي­كنند و اين بهبودي را از خداوند متعال مي­گيرند و اين هم نوعي وساطت در فيض است. فرشتگان که در آيات فراوني، واسطه بين خداوند و موجودات ديگر معرفي شده­اند، سجده بر انسان كامل مي­كنند و اين خود، نشانه مقام بلند انسان كامل است. طبيعي است هر موجود قوي­تر و نزديك­تر به خداوند، سبب و واسطه ميان خدا و موجودات پايين­تر است؛ پس انسان كامل، واسطه ميان فرشتگان و خداوند است و اين واسطه­ بودن، همان واسطه بودن در وجود و فيض هستي است. نورانيت خداوند، مي­فرمايد: >اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ< ؛ خداوند، نور آسمان­ها و زمين است». [5] در تفسير اين آيه، مرحوم علامه طباطبايي مي­فرمايد: «ظهور اشيا به نور الهي، عين وجود يافتن آن‌ها است». [6] ادامة آيه مي­فرمايد: >مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَوةٍ…<؛ «مثل نور خداوند همانند چراغداني است كه …». اين آيه، ثابت مي­كند، نور خداوند، مَثَلي دارد و در روايت ذيل اين آيه، مَثَل به اهل‌بيت(علیهم السلام)تطبيق داده شده است. [7] ‌ نيز خداوند مي­فرمايد: >وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا‌<‌[8]؛ زمين به نور پروردگارش روشن شد». در تفسير اين آيه، از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که «رب الارض»، يعني امام الارض[9] و منظور از «ربّها» در آيه، امام هر عصر است. در زيارت جامعه كبيره نيز چنين آمده است: « و اشرقت الارض بنوركم ؛ زمين، به نور شما اهل‌بيت، روشن شد». با توجّه به اين موارد، مي­توان نتيجه گرفت خداوند، خالق و به وجود آورنده همه موجودات است؛ اما اين فيضِ وجود، به اذن ­الله، توسط امامان، به ماسوي‌­الله مي­رسد؛ همان‌گونه كه ربوبيت حضرت حق نيز از طريق امامان(علیهم السلام)، تحقق مي‌يابد.   [1] . ترجمه الميزان، ج 1، ص 260. [2] . «ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الأَمْرَ مَا مِن شَفِيعٍ إِلاَّ مِن بَعْدِ إِذْنِهِ ذَلِكُمُ اللّهُ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ أَفَلاَ تَذَكَّرُونَ»؛ يونس (10): 3. [3] . «لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ»؛ بقره (2): 225. [4] . ترجمه الميزان، ج 1، ص 242. [5] . نور (24): 35. [6] . ترجمة الميزان، ج 15، ص 168. [7] . تفسير قمي، ج 2، ص 102. [8] . زمر (39): 69. [9] . تفسير قمي، ج 2، ص 253.

وظايفي كه بر عهده يك منتظر است عبارت است از: 1. معرفت و شناخت امام زمان(علیه السلام)؛ در روايات ما، تأكيد فراوان شده است كه انسان بايد امام زمان خود را بشناسد؛ چون، پيمودن مسير درست و صراط مستقيم الهي، جز به معرفت او ممكن نخواهد بود. پيامبر(صل الله علیه و اله و سلم) فرمود: من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية؛ هر كس بميرد؛ در حالي كه امام زمان خود را نشناخته باشد، به مرگ جاهليت مرده است. [1] 2. الگو پذيري: پيامبر اكرم(صل الله علیه و اله و سلم) مي‌فرمايد: خوشا به حال آنان که قائم خاندان مرا درک کنند؛ در حالي که پيش از دوران قيام، به او و امامان پيش از او اقتدا کرده و از دشمنان ايشان، اعلام بيزاري کرده باشند. آنان، دوستان و همراهان من و گرامي‌ترين امت، نزد من هستند. [2] از مهم‌ترين رفتارها، پرهيزگاري و حسن خُلق است. امام صادق(علیه السلام) فرمود: هر کس دوست دارد از ياران حضرت قائم(علیه السلام) باشد، بايد منتظر باشد و در حال انتظار، به پرهيز‌کاري و اخلاق نيکو رفتار كند. [3] 3. ياد حضرت: اگر كسي به حقيقت، منتظر محبوب خود باشد، پيوسته در انديشه او خواهد بود. منتظر واقعي، سعي مي­كند در همه حال، به ياد آن بزرگوار باشد و اعمال خود را از انحراف و كجي­ها حفظ كند. ياد آن حضرت، با خواندن دعاهاي آن بزرگوار، توسّل به آن عزيز، صدقه­دادن براي سلامتي او، انجام دادن خيرات به نيابت او، دعا كردن براي تعجيل فرج او، ندبه كردن در فراق او و تجديد پيمان در ياري او، تحقق مي­يابد. 4. تلاش براي حفظ ايمان در زمان غيبت: ازآن جا كه در زمان غيبت، خطرات فراواني براي ايمان و عمل پيش مي­آيد و فكرها و مذاهب انحرافي در مسير انسان پيدا مي­شود و شياطين دوست‌نما سعي در گمراهي انسان دارند، انسان منتظر، پيوسته در حفظ ايمان و عمل خود مي­كوشد. در اين زمينه، او پيرو مجتهد جامع­الشرايط مورد سفارش و توجه امامان معصوم(علیهم السلام) است؛ زيرا او كسي است كه از نظر علمي و عملي، مورد تأييد آن حضرت قرار گرفته است. 5. زمينه سازي براي ظهور: منتظر واقعي، با درك صحيح معناي انتظار، مي­كوشد زمينه ظهور امام زمان(علیه السلام) را تقويت كند؛ بنابراين، هم به اصلاح نَفْس و خودسازي مي­پردازد و هم با امر به معروف و نهي از منكر، سعي در ساختن جامعه دارد؛ پس او فردي متعهد برابر خود و جامعه خويش است. [1] . بحارالانوار، ج23، صص76-95. [2] . بحار الانوار‌، ج 52‌، ص 130. [3] . همان، ص 140.

چگونه مي‌توانيم سطح فکري و اعتقادي خود را در ارتباط با امام عصر (عج)بالاتر برده و عميق‌تر کنيم؟ براي بالا بردن سطح فكري و اعتقادي به دو كار نياز است: 1. مطالعه: مطالعه كتاب‌ها و گفت و گو با انديشوران و صاحبان علم و فكر و تدبر در آن‌ها. 2. توجه به خدا: توجه به حضرت حق و دعا و انابه به درگاه او و توجه به وظايف ديني، تا دل روشن و پاك گردد و بتواند تجلي‌گاه انوار و معارف حق باشد. اين انوار، هم الهامات الهي را شامل مي‌شود و هم تفكر.

انتظار، چشم به راه بودن و به معناي دقيق‌تر، اميد به آيندة روشن است. وقتي انسان، آينده را روشن و زيبا ببيند، سعي مي‌كند به سوي آن رفته، آن را نزديك و نزديك‌تر كند؛ زيرا انتظار، تنها يك حالت دروني نيست؛ بلكه در انسان ايجاد حركت و نشاط مي‌كند. انتظار، به جامعه هویت می‌بخشد؛ از اين رو در روايات، انتظار، بهترين عمل شناخته شده است. در حدیثی نبوی آمده است: أفضل اعمال أمتي انتظار الفرج؛ برترين كار‌هاي امت من انتظار فرج است. [1] به ویژه انتظار امام زمان (علیه السلام) که به تقويت بنيان‌هاي فكري و اعتقادي جامعة منتظر مي‌انجامد. بررسی انتظار و جامعه منتظر نشان می‌دهد، ویژگی‌های مهم جامعه منتظر عبارتند از: وحدت و همدلي جامعه منتظر، در حرکت به سوي هدف خویش، متحد و هماهنگ با امام خویش پیش می‌رود؛ چرا که راز موفقیت جامعه در رسیدن به سعادت و خوشبختی، همراهی و همیاری با امام خویش است. در کلامی از امام زمان آمده است: ولو أن أشیاعنا وفقهم الله لطاعته علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم لما تأخر عنهم الیمن بلقائنا؛ و اگر شيعيان ما، كه خدا ايشان را به اطاعتش موفق فرمايد، در وفاي به عهدِ بر عهده ايشان يكدل مي‌بودند توفيق ديدار ما، از آن‌ها تأخير نمي‌افتاد. طبق این حدیث، چنانچه جامعه منتظر، راه وحدت و یکدلی را در وفای به عهد امام خویش، پیش گیرد، به فیض حضور امام زمان نايل خواهد شد. [2] مقابله با بدعت‌ها جامعه منتظر، مقابل بدعت‌‌ها و انحراف‌‌ها در دين و رواج منكرات، موضع مي‌گيرد. در حركت‌هاي جمعي، مقابل آن‌‌ها ايستادگي كرده، مانع رشد جريانات انحرافي و بدعت‌‌ها مي‌شود. بيزاري از دشمنان اهل بيت(علیهم السلام) شناخت امام و پيروي و الگو گيري از او، سبب آشكار شدن زيبايي‌هاي اخلاقي مي‌شود. در حدیثی از پیامبر(صل الله علیه و اله و سلم) آمده است: خوشا به ‌حال آنكه قائم خاندان مرا درك كند، در حالي كه پيش از دوران قيام به او و امامان قبل از او اقتدا كرده، از دشمنان ايشان، اعلام بيزاري كرده باشد. آنان دوستان و همراهان من و گرامي‌ترين امت من نزد من هستند. [3] داشتن اخلاق نيكو به همین لحاظ جامعه منتظر، براي هماهنگی با ا مام زمان (علیه السلام)در اهتمام به رعایت محاسن اخلاق، همة تلاش وکوشش خود را به کار می‌گیرد. در حدیثی از امام صادق (علیه السلام)آمده است. من سرّه أن يكون من أصحاب القائم فلينتظر و ليعمل بالورع و محاسن الأخلاق و هو منتظر؛ [4] هر كس دوست دارد از ياران حضرت قائم(علیه السلام) باشد، بايد منتظر باشد و در حال انتظار به پرهيزگاري و اخلاق نيكو رفتار نمايد. بينش و بصیرت دربارة زمانه روشن بيني و آگاهي جامعه از محيط پيرامون خود براي انتظاري سازنده، يك ضرورت است؛ چرا كه دوران غيبت، چالش‌هايي در پيش دارد كه بي‌توجهي و غفلت از آن‌ها به مثابه استقبال از خطر و پيروي از مدعيان دروغين وگرایش به عرفان‌های کاذب و لغزش در مسیر حقیقت است. شناخت زمان و موقعیت به ويژه از بعد سياسي- اجتماعي براي جامعه منتظر، از اهميت زيادي برخوردار است، چرا كه اين شناخت، به نجات جامعه از فتنه‌هاي عصر غيبت كمك كرده، زمينه مقابله و مبارزه با مدعيان دروغين را فراهم مي‌كند. در حديثي از امام صادق(علیه السلام) آمده است: العالم بزمانه لاتهجم عليه اللّوابس؛ [5] آن‌كس كه از وضع زمان خود آگاه است، مورد هجوم «شبهات» قرار نمي‌‌گيرد. [1] . بحار الانوار، ج52، ص122. [2] . احتجاج، ج2، ص656. [3] . كمال‌الدين، ج1، ص535. [4] . غيبت نعماني، ص207. [5] . تحف العقول، ص356؛ بحارالانوار، ج75، ص270.

فرج، يعني نصرت، پيروزي و گشايش. مقصود از فرج، نصرت و پيروزي حكومت عدل علوي بر حكومت­هاي كفر و شرك و بي­داد است؛ بنابراين، انتظار فرج، يعني انتظار تحقق يافتن اين آرمان بزرگ و جهاني. منتظر حقيقي، كسي است كه به حقيقت‌خواهان تشكيل چنين حكومتي باشد. اين خواسته، آن گاه جدي و راست است كه شخص منتظر، عامل به عدل و گريزان از ستم و تباهي باشد و گرنه انتظار فرج، در حد يك ادعا و شعار بي­محتوا باقي خواهد بود؛ از اين رو، در روايات آمده است كه انتظار فرج، خود، فرج است؛ زيرا كسي كه حقيقتاً منتظر فرج و ظهور حجت خدا و تاسيس حكومت عدل­گستر او است، زندگي خود را بر پايه عدل و داد استوار مي­سازد. او، انساني است كه حضور و غيبت امام، در نحوة رفتار و سير و سلوكش تفاوتي ايجاد نمي‌كند و پيش از تشكيل حكومت عدل او، چنين حكومتي را در زندگي خود پايدار ساخته است. انتظار فرج، يعني: ـ معرفت امام معصوم و عادل و پيشواي فضيلت؛ ـ عشق به عدالت و ارزش­هاي انساني؛ ـ اميد به آينده­اي روشن و نويد­بخش؛ ـ تلاش براي برقراري حكومتي عدل­پيشه و عدل­گستر؛ ـ داشتن روحيه تعهد و مسؤوليت­پذيري. اين نوع انتظار فرج است كه بهترين اعمال و بهترين عبادت است و چنين منتظري‌، مقامي عالي دارد و هرگاه در زمان غيبت از دنيا برود، به منزله كسي است كه پس از ظهور حضرت حجت(علیه السلام) زنده و تحت فرمان او در راه خدا جهاد مي­كند. [1] [1] . بحارالانوار، ج52، ص125‌.

آيا يهود ظهور منجي آخر الزمان را قبول دارد؟ در كتاب تورات و ملحقات آن، بشارت‌هاي زيادي دربارة آمدن موعود و ظهور مصلحي جهاني در آخرالزمان آمده است كه به قسمتي از آن اشاره مي­شود: الف. بشارت ظهور در زبور داوود: در بيش از 35 بخش از مزامير صدوپنجاه‌گانه، نويد ظهور آن موعود امم و منجي عالم موجود است: زيرا كه شريران منقطع مي‌شوند؛ امّا متوكلان به خداوند، وارث زمين خواهند شد؛ چون كه بازوهاي شريران شكسته مي­شود و خداوند، صديقان را تكيه گاه است. خداوند، روزهاي صالحان را مي­داند و ميراث ايشان ابدي خواهد بود. صديقان، وارث زمين شده، ابداً در آن ساكن خواهند شد؛ امّا عاصيان، عاقبت، مستأصل و عاقبت، شريران، منقطع خواهند شد.[1] و [2] ب. بشارت ظهور در كتاب اشعياي نبي : در بخشي از اين كتاب، خداوند، قريب­الوقوع بودن تحقّق عدالت خويش را وعده مي­دهد و مؤمنان را به اجراي عدالت فرا مي­خواند و مي­گويد: انصاف را نگاه بداريد، عدالت را جاري کنيد؛ زيرا كه آمدن نجات من و منكشف شدن عدالت من، نزديك است. [3] آن‌گاه، انصاف، در بيابان، ساكن خواهد شد و عدالت، در بوستان مقيم خواهد گرديد و عمل عدالت، سلامتي و نتيجه­ عدالت، آرامي و اطمينانِ خاطر خواهد بود تا ابدالآباد. و قوم من، در مسكن سلامتي و در مساكن مطمئن و در منزل­هاي آرامي، ساكن خواهند شد. [4] ج. بشارت ظهور در كتاب زكرياي نبي: در آن روز، يهوه ]خدا[ ‌ بر تمامي زمين پادشاه خواهد بود و در آن روز، يهوه واحد خواهد بود و اسم او واحد. [5] د. بشارت ظهور در كتاب دانيال نبي : امير عظيمي كه براي پسران قوم تو ايستاده، خواهد برخاست و چنان زمان تنگي خواهد شد كه از حيني كه امتي به وجود آمده است تا امروز، نبوده و در آن زمان، هر يك از قوم تو كه در دفتر مكتوب ياد شود، رستگار خواهد شد و بسياري از آناني كه در خاك زمين خوابيده­اند، بيدار خواهند شد؛ امّا اينان به جهت حيات جاوداني و آنان به جهت خجالت و حقارت جاوداني. و حكيمان، مثل روشنايي افلاك خواهند درخشيد و آناني كه بسياري را به راه عدالت رهبري مي­کنند؛ مانند ستارگان خواهند بود تا ابد الآباد. امّا تو‌اي دانيال! كلام را مخفي دار و كتاب را تا زمان آخر، مهر كن‌. بسياري به سرعت تردد خواهند کرد و علم افزوده خواهد گرديد. خوشا به حال آن كه انتظار كشد! [6] ه‍. بشارت ظهور در کتاب حبقوق نبي: اگر چه تأخير نمايد، برايش منتظر باش؛ زيرا که البته خواهد آمد و درنگ نخواهد کرد..؛ بلکه جميع امت‌ها را نزد خود جمع مي‌کند. [7] [1] . كتاب مزامير، مزمور37، بندهاي 9 ـ 38. [2] . همچنين در مزمور 72 آمده است: از دريا تا به دريا و از نهر تا به اقصا زمين، سلطنت خواهد کرد. تمامي ملوك، با او كرنش خواهند کرد و تمامي امم او را بندگي خواهند كرد؛ زيرا، فقير را وقتي كه فرياد مي­كند و مسكين كه نصرت­كننده ندارد، خلاصي خواهد داد. و به ذليل و محتاج، ترحم خواهد فرمود و جان­هاي مسكينان را نجات خواهد داد. قوم‌ها را به انصاف داوري خواهد کرد. آسمان شادي کند و زمين مسرور گردد. [3] . كتاب اشعياي نبي، باب 59. [4] . همان، باب 32. [5] . كتاب زكرياي نبي، باب 14. [6] . كتاب دانيال نبي‌، باب 12. [7] . کتاب حبقوق نبي، فصل 2، بندهاي 3.

ديدگاه انجيل و مسيحيت دربارة موعود چيست؟ نام كتاب مقدس مسيحيان، انجيل است كه به دست چهار نفر جمع‌آوري شده و به نام نويسندگان آن مشهور گشته است. انجيل كنوني، مشتمل بر چهار انجيل متّي،مرقس، لوقا و يوحنا است. اينك، متن برخي از آن بشارت­ها را كه در انجيل آمده است، مي­آوريم: الف. انجيل متي: و فوراً بعد از مصيبت آن ايام، آفتاب، تاريك گردد و ماه، نور خود را ندهد و ستارگان از آسمان فرو ريزند و قوت­هاي افلاك، متزلزل گردد. آن گاه علامت پسر انسان در آسمان پديدار گردد و در آن وقت، جميع طوايف زمين، سينه­زني كنند و پسر انسان را ببينند كه بر ابرهاي آسمان، با قوّت و جلال عظيمي مي­آيد. [1] ب. انجيل مرقس: عيسي، خطاب به حواريون گفت: «زنهار كسي شما را گمراه نكند؛ زيرا كه بسياري به نام من آمده، خواهند گفت كه من هستم و بسياري را گمراه خواهند کرد؛ امّا چون جنگ­ها و اخبار جنگ­ها را بشنويد، مضطرب مشويد؛ زيرا كه وقوع اين حوادث، ضروري است. ليكن انتها، هنوز نيست؛ زيرا كه امتي بر امتي و مملكتي بر مملكتي خواهند برخاست و زلزله­ها در جاي­ها، حادث خواهد شد و اغتشاش­ها پديد مي­آيد و اين­ها، ابتداي دردها مي­باشد، ليكن شما از براي خود احتياط كنيد. ولي از آن روز و ساعت، غير از پدر، هيچ كس اطلاع ندارد، نه فرشتگان در آسمان و نه پسر هم. پس بيدار شده و دعا كنيد؛ زيرا نمي­دانيد آن وقت كي مي­شود در شام يا نصف شب يا بانگ خروس يا صبح‌. مبادا ناگهان آمده، شما را خفته يابد. [2] ج. انجيل لوقا: و كمرهاي خود را ببنديد، چراغ­هاي خود را افروخته بداريد. خوشا به حال آن غلامان كه آقاي ايشان چون آيد، ايشان را بيدار يابد. پس شما نيز مستعد باشيد؛ زيرا در ساعتي كه گمان نمي­بريد، پسر انسان مي­آيد‌. [3] د. ‌انجيل يوحنا: و بدو قدرت بخشيده است كه داوري هم بكند؛ زيرا كه پسر انسان است و از اين تعجب نكنيد؛ زيرا، ساعتي مي­آيد كه در آن، جميع كساني كه در قبورند، آواز او را خواهند شنيد و بيرون خواهند آمد. [4] لازم به ذكر است در انجيل و ملحقات آن، هشتاد بار كلمه «پسر انسان» آمده است كه فقط سي مورد آن، با حضرت عيسي مسيح قابل تطبيق است؛ امّا پنجاه مورد ديگر، از نجات­دهنده­اي سخن مي­گويد كه در آخر‌الزمان و پايان روزگار ظهور خواهد كرد.[5] [1] . انجيل متي‌، باب 24. [2] . انجيل مرقس‌، باب 13. [3] . انجيل لوقا، باب 12. [4] . انجيل يوحنا، باب 5. [5] . مستر هاكس آمريكائي، قاموس كتاب مقدس، به نقل از كتاب ظهور حضرت مهدي‌7 از ديدگاه اسلام و مذاهب و ملل جهان، نوشته سيد اسدالله هاشمي شهيدي.

براي بالا بردن سطح فكري و اعتقادي به دو كار نياز است:   1. مطالعه: مطالعه كتاب‌ها و گفت و گو با انديشوران و صاحبان علم و فكر و تدبر در آن‌ها. 2. توجه به خدا: توجه به حضرت حق و دعا و انابه به درگاه او و توجه به وظايف ديني، تا دل روشن و پاك گردد و بتواند تجلي‌گاه انوار و معارف حق باشد. اين انوار، هم الهامات الهي را شامل مي‌شود و هم تفكر.  

  براي فهم اين روايت اشاره به چند نكته كه از امام صادق(علیه السلام) نقل شده ضروري است: 1. در متون اسلامي، توجه خاصي به عدالت شده است. قرآن کريم به مؤمنان سفارش مي ‌کند: يا أَيها الَّذينَ آمَنُوا کونُوا قَوَّامينَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لايجْرِمَنَّکمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى‏ أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى‏ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ؛ اى کسانى که ايمان آورده‏ايد! براى خدا به داد برخيزيد و به عدالت شهادت دهيد، و دشمنىِ گروهى، شما را از اجراي عدالت باز مدارد. عدالت پيشه کنيد که آن به تقوا نزديک تر است و از خدا پروا داريد که خدا به آنچه انجام مى‏دهيد، آگاه است.[1] 2. در عصرِ ظهورِ حضرت مهدي(علیه السلام) عقول انسان‌‌ها کامل مي‌شود. تکامل عقول و درک بالاي انساني، از مهم‌ترين عوامل و زمينه‌‌هاي تحقق عدالت در جامعه انساني است؛ زيرا مردم به خوبي عظمت عدالت را درک کرده و بدان پايبند خواهند بود. ابن ابي يعفور از امام باقر(علیه السلام) روايت مي‌کند: إذا قام قائمنا وضع يده علي رؤوس العباد فجمع بها عقولهم و کملت بها أحلامهم؛ چون قائم ما قيام کند، دستش را بر سر بندگان نهد؛ پس به وسيلة آن، عقل و خرد آن‌‌ها کمال يابد.[2] بنابراين تكامل‌پذيري انسان، موجب گرايش او به عدالت خواهد شد. 3. عدم رعايت حقوق ديگران هميشه از روي علم و آگاهي نيست؛ بلکه گاهي به علت جهل به آن است. در چنين صورتي شخص تصور مي‌کند اين کار ظلم نيست؛ در حالي که اگر واقعيت براي او بيان شود، هرگز دست به ظلم و ستم نمي‌زند. در زمان حکومت حضرت مهدي(علیه السلام) حق به تمام و کمال آشکار و وظايف و حقوق متقابل افراد کاملاً روشن مي‌شود و حضرت، همة زواياي روابط انساني، اجتماعي، الهي و… را روشن مي‌کند؛ لذا براي عامل به عدالت، نقطه مبهمي وجود ندارد تا در اثر آن، ظلمي صورت گيرد.[3] 4. از عوامل بسيار مؤثري که گاهي انسان‌‌ها را به سوي بي‌عدالتي و ظلم و ستم سوق مي‌دهد ـ علاوه بر نفس اماره انسان‌‌ها ـ وجود شيطان و وسوسه‌‌هاي او است؛ به طوري که بعضي اوقات در اثر اين وسوسه‌‌ها، انسان به قتل و تجاوز و… مي‌پردازند. طبق روایات، شیطان در عصر ظهور امام دوازدهم از بین خواهد رفت. در پی این اتفاق و از بین رفتن این عامل انحراف، عقل و خرد رشد نموده، تکامل می‌یابد و بستر گرایش و پذيرش عدالت پدید می‌آید. بعد از بيان اين مقدمات به بررسي حديث مي‌پردازيم: فراگيري عدالت و گسترش آن حتي به درون خانه‌‌ها و خانواده‌‌ها و تشکيل خانواده بر اساس عدالت، کاري دشوار و از نظر نظام‌هاي حقوقي و اخلاقي بسيار سخت است. روشن است كه خاستگاه اصلي تصحيح روابط اجتماعي و سامان يابي جامعه، خانواده است. در اين محيط کوچک و هسته نخستين زيست گروهي، افراد مي‌آموزند چگونه شؤون يک ديگر را مراعات كرده، حق و حقوق متقابل را در نظر داشته باشند. در نتيجه و در اين فضا، روحيه عدالت طلبي و عدالت خواهي به تمام نقاط و زواياي زندگي انسان نفوذ مي‌کند و هيچ جايي پيدا نمي‌شود، مگر اينکه عدالت در آنجا جاري شود. تشبيه گسترش عدالت و فراگيري دادگري، به نفوذ گرما و سرما، از باب تشبيه معقول به محسوس است؛ زيرا گرما و سرما، سرعت انتقال و نفوذ پذيري بالايي دارند و هر جا منفذي باشد، به سرعت از آنجا عبور كرده، به نقطه ديگر منتقل مي‌شوند. اگر در فضاي خانه قرار بگيرد، به سرعت تمام فضاي خانه را پر مي‌کنند؛ لذا عدالت مهدوي نيز به سرعت گسترش مي‌يابد و به خانه‌‌ها نفوذ مي‌کند. اهل خانه و خانواده هم تحت تأثير اين فضا قرار گرفته، براي رشد و کمال خود و حفظ حقوق اطرافيان تلاش مي‌کنند. [1] . مائده: 8. [2] . کمال الدين، ج2، باب 58، ح22، ص596. [3] . همان، ص372؛ بحارالانوار، ج52، ص322.

 ابتدا باید دقت کرد که در حديث نيامده است كه دنيا پر از ظالم شود؛ بلکه فرموده‌اند: دنيا پر از ظلم شود. دقت در اين‌باره نشان مي‌دهد كه اين‌گونه روايات به توصيف جامعه در عصر غيبت مي‌پردازد و به هيچ وجه بر وقوع ظلم و ستم توصيه و يا تأکيد نمي‌کند؛ چون بين پر از ظلم شدن و پر از ظالم شدن تفاوت وجود دارد. براي مثال اگر بگويند وقتي در سالن را باز مي‌كنيم که پر از دود شود، اين به آن معنا نيست که همه مردم سيگاري شوند تا سالن پر از دود شود. شايد افراد زيادي که اهل سيگار نيستند، در سالن وجود داشته باشند؛ ولي فردي نا اهل، با آوردن کنده‌اي درخت سوخته، سالن را پر از دود کند. اين جمله غير از آن است که بگوييم وقتي در سالن را باز مي‌کنيم که تمام مردم اهل سيگار باشند؛ پس، معناي جملة سالن پر از دود شود با سالن پر از افراد سيگاري شود، يكي نيست. زمان ظهور، افرادي که از هر جهت صالحند، بسيار زياد هستند؛ ولي به وسيلة چند جنايتکار همه دنيا مي‌تواند پر از ظلم شود؛ همان‌طور كه يك نفر مي‌‌تواند با آوردن كنده‌اي درخت سوخته، سالن را پر از دود كند. يک ياغي متجاوز مي‌تواند چند منطقه را به آتش بکشد، با آن‌که در هر منطقه افراد صالحي هم وجود داشته باشد.  

  ازدواج حضرت مهدى(عج) از جمله مسایلی است که اظهار نظر قطعی در باره آن چندان آسان نیست.آنچه در پاسخ به این سؤال می توان گفت این است که: دو نظريه وجود دارد و هر كدام شواهدى دارند. بر اساس قواعد كلى، مى‏توان گفت : آن حضرت ازدواج نكرده و اشكالى هم نخواهد داشت ؛ زيرا آن حضرت هر چيزى را كه با غيبت منافات داشته باشد، انجام نمى‏دهد ؛ زيرا ازدواج با غيبت منافات داشته و مستلزم آشكار شدن وضعيت امام(عج) خواهد بود ؛ ازدواج بامسأله  غايب بودن آن حضرت (با توجه به نظر مخفى شدن جسم  او از ديده‏ها)، امكان ندارد و اگر بخواهد ظاهر شود و ازدواج كند، اين همان محذورى است كه بايد از آن دورى كند... اگر نظر ديگران (پنهان بودن عنوان و شخصيّت امام)، را مورد توجه قرار دهيم، باز مى‏گوييم كه ازدواج آن حضرت با شخصيت واقعى خود، امكان ندارد و منافى با اصل «غيبت» است محمد صدر، تاريخ غيبت كبرى، ص 80 و 81. از طرف ديگر، هيچ دليل روشن و قطعى، بر وجود زن و فرزند براى آن حضرت نيست ؛ چون مسئله غيبت، مهم‏تر از ازدواج است و مى‏تواند براى مصلحت بالاتر، مسئله مهم (ازدواج) را ترك كند وکاری مهم تر را انجام دهد و عمل به سنت پيامبر«ص» مى‏تواند بعد از ظهور و قيام انجام گيرد و ايشان تشكيل خانواده دهد و بنابر قولى احتمال دارد، ايشان در زمان غيبت صغرى ازدواج كرده باشد ؛ اما با آغاز غيبت كبرى به دليل مصالح مهم‏تر ازدواج را ترك كرده باشد. بعضى از شواهد، دالّ بر وجود همسر و فرزند براى او است ؛ از جمله : الف. قواعد كلى‏ احكام كلى شريعت محمدى«ص» ايجاب مى‏كند كه حضرت بقية اللَّه(عج) نيز مانند ديگر پيشوايان معصوم تشكيل خانواده داده و از سنت جدّ بزرگوارش حضرت محمد«ص» پيروى كند. محدّث نورى مى‏گويد : «چگونه ترك خواهد نمود چنين سنت عظيمه جدّ بزرگوار خود را، با آن همه ترغيب و تحريضى كه در فعل آن و تهديد و تخويف كه در ترك آن شده است! سزاوارترين امت در اخذ به سنت پيامبر«ص»، امام هر عصر است و تاكنون كسى ترك آن را از خصايص آن جناب نشمرده است» نجم الثاقب، ص 224.. ب. روايات‏ در كتاب الغيبة، از مفضّل بن عمر از صادق«ع» نقل شده است : «لا يَطّلع على موضعه احَدٌ مِن وُلدِه و لا غيره»؛ ؛ الغيبة، ص 102. ؛ «بر مكان ايشان هيچ كس، حتى فرزندى از فرزندانش اطلاع ندارد». سيد بن طاووس در جمال الاسبوع مى‏گويد : «روايتى با سندهاى متصل يافتم كه حضرت ولى عصر(عج) را اولاد بسيارى هست كه در شهرهاى كرانه دريا حاكم و والى هستند و درنيكى و بزرگوارى، در رأس نيكان روزگار و در قله صفات ابرار و اخيار هستند» جمال الاسبوع، ص 512.. ابوبصير از امام صادق«ع» نقل مى‏كند: «گويا مى‏بينم كه قائم ما با خانواده‏اش در مسجد سهله اقامت گزيده است. ابوبصير مى‏گويد : گفتم : فدايت شوم! قائم هميشه در آن مسجد است؟ فرمود : آرى» اثبات الهداة، ج 3، ص 583، ح 776.. البته با بررسى‏هاى سندى و دلايل اين روايات، به طور قطع نمى‏توان وجود فرزند را براى آن حضرت اثبات كرد براى مطالعه درباره اين روايات ر.ك : حبيب اللَّه ظاهرى، ص 495 و 496.. دو. دعاها ابن طاووس دعاى امام رضا«ع» را در مورد حضرت مهدى(عج) چنين نقل كرده است : «اللهم صلّ على ولاة عهده و الائمّة من ولده»؛ جمال الاسبوع، ص 51.. همچنين از آن حضرت نقل شده كه دعا مى‏فرمود : «اللهم اعطه فى نفسِه و اهله و ولده و ذُرّيته و امته و جميع رعيّته ما تقرّبه عينه و تُسِرُّ به نفسه»؛ بحار الانوار، ج 95، ص 232.. در بخشى از صلواتى كه از ناحيه مقدسه صادر شده، آمده است : «و صلّ على وليّك و ولات عهده و الأئمّة من ولده و مُدّ فى اَعمارهم و زد فى آجالِهم»؛ كتاب الغيبة، ص 107 ؛ بحار الانوار، ج 52، ص 22.. اين ادعيه به صورت كلى وجود زن و فرزند را براى آن حضرت مطرح مى‏كنند ؛ اما درباره همين ادعيه و الفاظ آنها نيز بين علما اختلاف نظر هست ؛ براى مثال برخى دعاى امام رضا«ع» «اللهم صلى على ولاه عهده و الائمّة من ولده»؛ را چنين نقل كرده‏اند : «اللهم صل على ولاة عهده و الائمّة من بعده»؛.   سه. اسامى فرزندان امام‏ روايت انبارى، گوياى اين مطلب است كه آن حضرت فرزندانى دارد ؛ بدين ترتيب : 1. طاهر فرمان رواى يكى از جزاير (واقع در درياى مديترانه)، به نام زاهره ؛ 2. قاسم فرمان رواى جزيره رائقه ؛ 3. ابراهيم، حاكم شهر صافيه ؛ 4. عبد الرحمان حاكم شهر طلوم ؛ 5. هاشم حاكم شهر عناطيس ؛ داستان اين شهر در بعضى از منابع ذكر شده است ؛ ر.ك : نجم الثاقب، ص 220-222 ؛ بحار الانوار، ج 53، ص 213-221. ولى آن گونه که علامه مجلسی هم متذکّر شده اند  بی شباهت به افسانه نيست و مدرك معتبرى هم ندارد ر.ك : ابراهيم امينى، دادگستر جهان، ص 201 و 202.. بر اساس روايتى : «هر امام بايد فرزند داشته باشد، به جز حضرت مهدى(عج) كه فرزند ندارد» كتاب الغيبة، ص 134.. در اين صورت، عدم ازدواج آن حضرت، مخالف سنت پيامبر«ص» نيست ؛ زيرا آن امام همام زندگى عادى و طبيعى مثل ديگران ندارد و پنهان زيستى ايشان نيز بر اساس دستور و مصلحت خداوندى است. افراد ديگرى نيز - همچون خضر و عيسى«ع» - با اينكه زنده‏اند، ازدواج نكرده و تشكيل خانواده نداده‏اند.   

 اگر چه قابل انكار نيست كه راههايى براى ديدن امام زمان، عليه‏السلام، وجود دارد، اما بايد دانست كه ديدار آن بزرگوار، آن هم در دوران غيبت، يك اصل اساسى و ضرورى نيست. در زمان ظهور پيامبر، صلى‏الله‏عليه‏وآله، و حضور امامان بزرگوار، عليهم‏السلام، نيز بسيارى از پيروان صادق و شيعيان راستين بودند كه حتى براى يك بار هم توفيق ديدار نيافتند. آنچه در دوران غيبت، اصل اساسى و وظيفه شيعيان به شمار مى‏رود، انتظار صادقانه و كسب آمادگي هاى لازم براى يارى رساندن به امام زمان، عليه‏السلام، و همراهى با او در احياى ارزش هاى اسلام و قرآن است. كسى كه همواره در حالت انتظار به سر مى‏برند و با اصلاح خويش، نسبت‏به پيروى و اطاعت از مولاى غايب خود اصرار مى‏ورزد، اگرچه بظاهر امام زمان، عليه‏السلام، را نبيند، ولى همواره خود را در محضر او، و وجود گرامى او را در كنار خويش احساس مى‏كند. در روايت آمده است كه: «هركس در انتظار قائم، عليه‏السلام، به سر برد، همچون كسى است كه در خيمه امام زمان، عليه‏السلام، و در خدمت او باشد» به عبارت ديگر مى‏توان گفت: اگر مقصود ما از ديدار امام زمان، عليه‏السلام، فقط ديدن چهره او باشد، بدون اين كه از معنويات حضور شريفش بهره‏اى برگيريم و با مدد تعاليم او به مقام قرب و اطاعت‏خدا نزديكتر شويم، اين خود يك خسارت بزرگ است. و اگر مقصود ما آشناتر شدن دلمان با نور محبت و ولايت او و کسب معرفت  براى اطاعت و فرمان پذيرى از خدباشد ، اين  امر مستلزم  ديدار آن حضرت نیست . بايد دانست كه ديدار آن بزرگوار، در دوران غيبت، يك اصل اساسى و ضرورى نيست كسى كه با نقش امام زمان، عليه‏اسلام، در شريعت آشناست  و دستورات آن بزرگوار را مى‏شناسد و به آنها عمل مى‏كند، بدون ترديد مورد عنايت آن مولاى موعود است و چه بسا در فرصتى پيش‏بينى نشده توفيق ديدن و شناختن او را نيز پيدا كند. اما كسى كه بدون توجه به حقوق امام زمان، عليه‏السلام، و بدون رعايت تكليف خود نسبت‏به او، همواره فقط در جستجوى ديدن امام زمان، عليه‏السلام، است، اگرچه آن حضرت را ببيند، از اين جستجو و ديدار بهره‏اى بايسته نخواهد برد. البته همواره شيفتگانى سوخته‏دل و عاشقى پاكباخته بودند و هستند كه پس از طى مراحل عالى معرفت و اطاعت از مولا، و به دنبال مبارزه‏هاى طولانى با نفس و پشت پا زدن به جلوه‏هاى رنگارنگ و دلفريب دنيا، دم از اشتياق جانكاه و شوق هستى سوز خود نسبت‏به ديدار آن حجت الهى زده و مى‏زنند. در آن مرحله، خود اين عشق و اشتياق راهگشا ست، و آن محبوب حقيقى، خود راه ديدار را نشان مى‏دهد، و به وعده‏گاه وصال دعوت مى‏فرمايد. زيرا مسلم است كه محبت و شوق آن بزرگوار نسبت‏به آنان، شديدتر و فراوان تر از محبت و شوق منتظران  نسبت ‏به آن حضرت است.به جهت اشاره به این مطلب  در کلامی از   حضرت مهدی(علیه السلام) است :« لَوْ أَنَّ أَشْياعَنا وَفَّقَهُمُ اللّهُ لِطاعَتِهِ عَلَى اجْتِماع مِنَ الْقُلُوبِ فِى الْوَفاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَما تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الُْيمْنُ بِلِقائِنا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعادَةُ بِمُشاهَدَتِنا:[1]   اگر شيعيان ما ـ كه خداوند آنها را به طاعت و بندگى خويش موفّق بدارد ـ در وفاى به عهد و پيمان الهى خویش  نسبت به امام زمان  اتّحاد واتّفاق مى‌داشتند و عهد و پيمان را محترم مى‌شمردند، سعادت ديدار ما برای ایشان  به تأخير نمى‌افتاد و زودتر به سعادت ديدار ما نائل مى‌شدند.» [1] . طبرسی ، احمد بن علی ،احتجاج، ج2ص 325

        بررسي مسأله مهدويت  نشان مي دهد فرايند ظهور نظامي نيست و جنگ وکشتار در اين آموزه راهبرد مناسبي براي ارتباط امام زمان با جامعه نمي باشد  تا سلاح ومهمات آن مورد بررسي قرار گيرد ؛ توجه به شباهت هاي حضرت مهدي به انبياء گذشته نشان مي دهد همان گونه  که حضرت يوسف بدون استفاده از راهکار هاي نظامي،عزيز مصر شد  ممکن است حکومت امام دوازدهم نيز بدون جنگ وخون ريزي  مورد اسقبال وپذيرش  جامعه قرار مي گيرد به همين روي  اشاره به اسب وشمشير به منظور تشبيه سيره  امام به سيره رسول خداست که به با عزت و  اقتدار به قدرت  اسلامي دست يافت وسرزمین مکه بدون جنگ وخون ریزی برای آن حضرت فتح شد وحکومت اسلامی را تشکیل داد  .علاوه بر این بر اساس آنچه در روایات وسنت شریف آمده است سلاح انبیاء الهی تجهیزات جنگی نبوده چراکه قدرت ایشان قدرت نرم است وسلاحی در خور خود می طلبد ؛ به فرموده پیامبر سلاح انبیاء الهی دعا   است که نفوذ آن در اعماق جان مردمبه به تعبیر روایت « انفذ من سنان الحدید »( بیشتر از سرنیزه ) است  .   تقليل جمعيت به يک سوم نيز واقعيت ندارد منشأ اين تفکر حديثي از امام صادق است که رواي در آن از صحت تقليل جمعيت جهان به عنوان يک معمّا از امام صادق  سوال مي کند که امام در پاسخ او مي فرمايد اين اتفاق در زماني روي داد که هابيل توسط قابيل کشته شد  ويک چهارم جمعيت در آن روز کشته شد . بنابراين حديث مذکور نیز  ارتباطي به تقليل جمعيت به  يک سوم به خاطرافزایش کشتاردرعصر ظهور ندارد.  از سوی دیگر سیره امام زمان همان سیره رسول خداست که به اشاره قران کریم نسبت به مردم رئوف ومهربان  است و خاطر مردم برای او بسیار عزیز است وچنانچه شدت وحدتی در سیره حضرت لحاظ شود برا ی کفار ومشرکین خواهد بود که به ظغیان در مقابل حضرت بر می خیزند . 

معناي ستار بودن خدا، آن است كه اعمال انسان­ها را از ديگر انسان­ها مي­پوشاند تا آبروي آنان حفظ گردد. پيامبر6 و امامان: مظهر اسما و صفات الهي هستند. همان‌گونه كه خداوند، ناظر بر اعمال مردم است، پيامبر6 و امامان: نيز چشم خدا ميان خلق هستند و اعمال آنان را مي­بينند.[1] ضمن آن كه نظارت پيامبر6 و امام7 بر اعمال مردم، همانند نظارت خداوند، آثار سازنده فراواني دارد؛ يعني همان‌گونه كه ستّاريت پروردگار، براي تربيت و رشد مردم است، عرضه اعمال مردم بر پيامبر6 و امامان: نيز در همين جهت است؛ زيرا آنان، هاديان امت از طرف خدايند و فيض الهي از طريق آن بزرگواران بر بندگان نازل مي­شود؛ بنابراين، هيچ تنافي و تناقضي مشاهده نمي­شود. آيت الله جوادي آملي مي‌فرمايد: خداوند متعال که ستّار العيوب است، مي‌داند کجا ستّاري بکند و کجا ستّاري نکند. اگر کسي ستّار عيوب ديگران باشد و در عين حال مخفيانه مرتکب گناهي شود، ذات اقدس اله اجازه نخواهد داد اسرارش نزد ديگران افشا شود. حتي در قيامت خداوند اجازه نمي‌دهد کساني که کنار يک‌ديگرند از اعمال هم باخبر شوند؛ بنابر‌اين، عملکرد خود شخص بسيار مهم است. اگر کسي پرده ديگران را نَدَرد و آشکارا به گناه دست نيازد، خداوند پرده‌اش را نمي‌درد. بر اين‌اساس، کسي که با قلم و بيان و انديشه‌هاي ناصواب خود، آبروي دين خدا و مردم را مي‌برد، به جايي مي‌رسد که شايسته نيست خداوند متعال آبروي او را حفظ کند. در اين موقعيت، خداي سبحان اجازه مي‌دهد صاحب دلان ببينند او چه کرده است و حتي احتمال دارد در قيامت، مقابل ديگران رسوا شود.[2] [1]. آن روايتي كه فرموده است خدا، اعمال را حتي از چشم پيامبر6 مخفي مي­كند، به مواردي خاص اشاره دارد، تا رحمت بيكران الهي را به تصوير كشد. [2]. پرسش‌ها و پاسخ‌ها، ج2، ص 56.

نهضت جهاني امام مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به دوگونه مي‌توان تفسير كرد الف: تفسيري اعجازآميز و مافوق طبيعي ب: تفسيري عادي و در چارچوب نواميس طبيعت كه از سوي خداوند، بر هستي حكم مي‌راند. بر اساس تفسير نخست كه گاه از آن، با عنوان «نظريه حصولي بودن ظهور» ياد مي‌شود، نهضت امام مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پديده‌اي است كه با اراده مستقيم الهي و به كمك عوامل غيبي آغاز مي‌شود و به انجام مي‌رسد و اقبال و ادبار مردم و نيز توجه و تلاش يا غفلت و سستي آن‌ها، هيچ تأثيري در تقديم يا تأخير اين حادثه بزرگ ندارد. اما طبق ديدگاه دوم كه با عنوان «نظريه تحصيلي بودن ظهور» شناخته مي‌شود، حركت جهاني آن حضرت، روالي عادي و طبيعي دارد و از اين رو نيازمند فراهم شدن بسترها و شرايط، توسط توده مردم است. از ميان اين دو ديدگاه، ديدگاه دوم، به طريق صواب، نزديك‌تر است؛ چرا كه ديدگاه نخست، از اشكالات متعددي برخوردار است كه در ادامه، پاره‌اي از آن‌ها را به اختصار خواهيم گفت: 1. اعتقاد به اعجاز‌آميز بودن نهضت امام مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اعتقادي بر خلاف اصل و روال طبيعي است. اصولاً در جهان هستي كه جهان اسباب و مسببات است، هيچ پديدة عادي‌‌اي را نمي‌‌توان نشان كرد كه بدون اسباب و علل عادي، تحقق يافته باشد[1]؛ چرا كه به تعبير امام صادق(علیه السلام) أبي الله أن يجري الاشياء إلا بأسبابها؛ [2] خداوند، ابا دارد از اين‌كه پديده‌ها را جز به واسطة اسباب، تحقق بخشد. بر اين اساس، طبيعتاً نهضت امام مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نيز مشمول همين قانون خواهد بود و اگر كسي مدعي باشد كه اين مهم، با دخالت عوامل فوق طبيعي و بدون فراهم شدن بسترهاي عادي، شكل خواهد گرفت، بايد بر مدعاي خود دليلي قاطع اقامه كند. 2. اين ديدگاه، با محتواي پاره‌اي از آيات قرآن كريم نيز ناسازگار است؛ براي نمونه آيه شريف > إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّي يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ <[3]، به روشني تغيير سرنوشت جوامع را از رهگذر تحولاتي مي‌داند كه مي‌بايست در درون آن جوامع شكل گيرد. به تعبير ديگر، سنت الهي بر اين است كه سرنوشت جوامع، نه با دخالت عوامل غيبي و نامرئي، كه بر اساس شايستگي‌ها و لياقت‌هاي خود آن‌ها رقم بخورد. تغييري كه در آخر الزمان به دست امام مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در عالم انساني تحقق خواهد يافت نيز مصداقي از آيه مورد اشاره است؛ از اين رو، براي ايجاد چنين تحولي كه از نظر وسعت و عمق، بي‌نظير است، نبايد منتظر دخالت عوامل فوق طبيعي نشست؛ بلكه مي‌بايست در تودة مردم، زمينه چنين تحولي شكل بگيرد. 3. اگر ما به اعجازي بودن حركت امام مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) معتقد باشيم، براي اين سؤال اساسي كه چرا غيبت آن حضرت، صدها سال به طول انجاميده است، پاسخي نخواهيم داشت؛ چون اگر بنا است كار آن بزرگوار، به وسيله اعجاز به سامان برسد، بسيار منطقي است كه بپرسيم چرا اين اعجاز، صدها سال به تأخير افتاده است؟! حال كه قرار نيست براي ساخته شدن دنيايي سرشار از خوبي‌ها و تهي از رنج‌ها و حرمان‌ها، در مردم تحولي به وجود آيد و به رشد و بلوغ برسند و اين مهم، تنها به يك اشاره خداوند توانا و به امدادهاي غيبي، شدني است، چرا اين اشاره خداوندي، قرن‌ها به تأخير افتاده است و از همان نخست، كارها به سامان نرسيد؟! ديدگاه دوم به سادگي به اين سؤال پاسخ مي‌دهد كه اگر ظهور، فرايندي است عادي، براي تحققش نيز بايد مردم مهيا شوند و شرايط و زمينه‌هاي آن را فراهم كنند و چون تاكنون چنين نكرده‌اند، ظهور نيز به تأخير افتاده است. البته تذكر اين نكته ضروري است كه عادي دانستن نهضت امام مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف). به معناي نفي امدادهاي غيبي نيست؛ چرا كه بي‌گمان، آن حضرت از آغاز تا سرانجام حركت الهي خود، به وسيله امدادهاي ويژه الهي، تأييد و مساعدت خواهند شد و اين موضوع، از روايات متعددي به دست مي‌آيد. [4] لزوم تأييد حركت‌هاي الهي، توسط امدادهاي غيبي و عوامل فوق طبيعي خود، يكي از قوانين حاكم بر هستي است. خداوند، اراده كرده است افراد يا اجتماعاتي را كه با نياتي زلال در مسير كمال، گام بر مي‌دارند، در شرايط بحراني با نيروهاي پيدا و پنهان خود ياري كند؛ از اين رو نمي‌توان به استناد احاديثي كه از تأييد شدن امام مهدي به وسيله فرشتگان و ساير نيروهاي فوق طبيعي سخن مي‌گويند، غيرعادي و معجزه‌آسا بودن نهضت آن حضرت را برداشت كرد؛ چرا كه اين احاديث، ناظر به موارد خاصي و جزئي‌اند. تفاوت، بسيار است ميان اين‌كه نهضت امام مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را از اساس، معجزه‌گونه تفسير كنيم يا اين‌كه معتقد باشيم جريان انقلاب جهاني آن حضرت، از روال عادي و طبيعي برخوردار است و امدادهاي غيبي، در موارد خاص، آن را تأييد مي‌كنند. [1] . براي نمونه، براي سير شدن، بايد غذا ميل كرد و براي سيراب شدن بايد آب نوشيد. همچنان كه براي تحصيل يك گياه، بايد دانه‌اش را كاشت و نهال آن را پرورش داد و آب و نور كافي را برايش فراهم كرد. اين توقع كه گرسنگي و تشنگي، بدون خوردن غذا و نوشيدن آب، بر طرف شود يا بدون فراهم كردن شرايط رشد يك نهال، آن نهال به بار نشيند، توقع بي‌جايي است. [2] . كافي، ج1، ص183، ح7. [3] . رعد، (13): آيه11. [4] . همچنان كه نهضت پيامبر گرامي اسلام(صل الله علیه و اله و سلم) نيز پديده‌اي كاملاً عادي و طبيعي به شمار مي‌رود؛ با وجود آن كه دست غيبي خداوند، همواره ياريگر آن بود. در آيه 124 سوره آل عمران، آمده است: «‌…أَلَن يَكْفِيكُمْ أَن يُمِدَّكُمْ رَبُّكُم بِثَلاَثَةِ آلاَفٍ مِّنَ الْمَلآئِكَةِ مُنزَلِينَ؛ آيا اين شما را كفايت نمي‌كند كه خدا، سه هزار فرشته به ياري شما فرو فرستد؟»

  «غيبت» يعني پنهان بودن و مراد از غيبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اين است كه زندگي پنهاني دارد. با توجه به روايات مي‌توان دريافت مراد از پنهان زيستي حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اين است كه مردم او را نمي‌شناسند؛ يعني آن بزرگوار، ميان مردم مي‌باشد و آنان او را مي‌بينند؛ ولي نمي‌دانند او همان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مي‌باشد؛ لذا غيبت حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به حضرت يوسف(علیه السلام) تشبيه شده است كه با اين‌كه برادرانش براي خريد گندم به مصر رفتند و او را ديدند؛ ولي وي را نشناختند. البته در مواردي بدن حضرت نيز ديده نمي‌شود.

  اين مسجد مقدس قدمتي به اندازه آغاز زندگي انسان روي زمين دارد؛ زيرا، در روايتي، امام صادق(علیه السلام) مي­فرمايد: خداوند پيامبري را مبعوث نكرده، جز آن كه در مسجد سهله نماز گزارده است. [1] مسجد سهله، هميشه، به صورت مسجد و داراي بنا نبوده است؛ اما مكان آن، هميشه مورد توجه بوده است. ابان بن تغلب، مي­گويد: امام صادق(علیه السلام) اطراف كوفه، در سه نقطه نماز خواند و فرمود: «سومين محل، محل نزول قائم(علیه السلام) بود». [2] از اين روايات معلوم مي­شود، آن نقطه، مسجد سهله بوده است. [3] بسياري از پيامبران، در اين مسجد، اقامت داشته­اند؛ مانند حضرت ابراهيم و حضرت ادريس(علیهم السلام)و فضيلت­هاي بسيار زيادي براي رفتن و عبادت كردن در آن مسجد، نقل شده است[4] و اعمال خاصي دارد كه در مفاتيح الجنان نيز به آن اشاره شده است. علت انتساب اين مسجد به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)به سبب وجود رواياتي است كه در زير به آن‌ها اشاره مي­شود: - مسجد سهله، منزل و محل اقامت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)بعد از ظهور است.[5] - مسجد سهله، منزل و محل اقامت دائمي امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، است.[6] - مسجد سهله، محل بيت­المال و محل تقسيم غنائم خواهد بود. [7] - مسجد سهله، محل اقامت جانشينان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)خواهد بود.[8] علاوه بر موارد بالا كه در روايات متعدد آمده و مسجد را منسوب به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)مي­كند، افرادي در مسجد سهله، به محضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)رسيده‌اند و توفيق ملاقات آن امام را يافته‌اند يا مورد عنايت آن حضرت قرار گرفته­اند؛ بزرگاني مانند سيد مهدي بحرالعلوم، حاج ميرزا مهدي اصفهاني، حاج شيخ محمدتقي آملي، آيت‌الله خويي و…. [9] سيره و روش علما، اين بوده است كه براي كسب فيض، شب­هاي چهارشنبه، به آن مسجد مي­رفتند. البته دربارة شب چهارشنبه يا چهل شب رفتن، روايتي در دست نيست، مگر همان راهنمايي­ها كه در ملاقات­ها صورت گرفته است. [10] [1] . بحارالانوار، ج 97، ص 435و 436. [2] . كافي، ج 4، ص 572. [3] . مجله انتظار، ش6، اماكن زيارتي منتسب به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در ايران و جهان اسلام (مسجد سهله)، مقاله مهدي­پور، ص 333. [4] . بحارالانوار، ج 97، ص 436. [5] . كافي، ج 3، ص 495. [6] . مزار كبير، ص 134. [7] . بحارالانوار، ج 53، ص 11. [8] . تهذيب، ج 6، ص 31. [9] . براي مطالعه­ متن اين ملاقا­ت­ها و جريان­ها، ر.ك: به كتاب مسجد سهله نوشته سيد عباس موسوي مطلق. [10] . براي مطالعه بيشتر ر.ك: فصلنامه انتظار موعود، ش6، مقاله «اماكن زيارتي منتسب به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در ايران و جهان (مسجد سهله)»، علي اكبر مهدي پور و مسجد سهله ميعادگاه عاشقان، عباس موسوي مطلق.

  از اوضاع و حوادث عمومي، مي‌توان حدس زد كه بشر، در آينده نزديك، بر سر يك دو راهي بسيار حساس واقع خواهد شد؛ يا چشم‌بسته تسليم مادي‌گرايي و قوانين حاكم بر طبيعت شده و يكسره به احكام الهي پشت پا مي‌زند؛ يا توحيد خالص را انتخاب كند و به قوانين و احكام الهي، براي اصلاح و علاج بحران‌هاي جهاني گردن مي‌نهد. حال به تشريح اين دو تفكر و اهداف آن مي‌پردازيم. 1. حاكميت قدرت و علوم مادي طرفداران اين نظريه، چند دسته‌اند: گروهي معتقدند شر و فساد و بدبختي لازمه جدانشدني زندگي بشر است؛ لذا هر چه زودتر بايد به زندگي بشريت خاتمه داده شود. گروهي ديگر مي‌گويند: با پيشرفت حيرت‌آور علوم و تكنيك و فراهم شدن سلاح‌هاي مخرب و كشتار جمعي، جامعه بشري به نقطه انفجار نزديك شده است و به زودي با دست خود، به زندگي خود خاتمه خواهد داد.؛ لذا بايد راه چاره‌اي انديشيد. در اين بيان، عده‌اي تنها راه را تشكيل يك حكومت واحد جهاني مي‌دانند، تمام بشريت تحت يك نظام و سيستم مديريتي واحد قرار گيرد و به اصطلاح، دهكده‌اي جهاني با يك رييس به وجود آيد، تا ديگر تضاد منافع بين سران قدرت، باعث جنگ‌هاي تكنولوژيك نابود كننده نشود. در اين‌باره تلاش قدرت‌هاي جهاني براي كسب سلطه براي اداره جهان بسيار چشمگير است. پس از فروپاشي ابر قدرت شرق، هم اكنون غرب خود را قدرتي بلامنازع براي رسيدن به رياست جهان مي‌پندارد و براي كسب اين مقام، از انواع ابزار‌هاي تبليغاتي استفاده مي‌كند. آمريكا با كمك سرمايه‌داران صهيونيزم و با در دست داشتن بزرگ‌ترين مركز فيلم سازي جهان (هاليوود)، سالانه حدود هفتصد فيلم توليد مي‌كند و نزديك به 80 درصد شبكه‌ها و سينما‌هاي جهان را تغذيه رسانه‌اي مي‌نمايد. تمام اين فيلم‌ها، در مسير اهداف غرب براي حكومت بر جهان قرار گرفته است و پيوسته اين هدف را دنبال مي‌كند. 2. حاكميت احكام الهي و مديريت انسان‌هاي موحد بر جهان اين نظريه كه بر اساس پيشگويي‌هاي اديان الهي ارائه شده و سير تحول روحي در نوع بشر و گرايش به ارزش‌هاي انساني و الهي در قرون اخير، آن را به منزله يك نظريه و طرح قابل اجرا كرده است، تنها راه براي نجات بشريت را بازگشت به دين و احكام الهي مي‌داند و معتقد است اين مهم با تشكيل حكومت جهاني به دست رهبري الهي امكان پذير خواهد بود. اديان الهي، هر كدام بر اساس آموزه‌هاي خود، اين نظريه را ارائه كرده‌اند. لازمه اين طرح و نظريه ديني براي جهان، مبارزه با هر گونه استثمار، قدرت طلبي و بي‌عدالتي در جامعه جهاني است؛ لذا صاحبان قدرت جهاني به مقابله رو در رو با اين تفكر الهي و ديني پرداخته‌اند و به صورت‌هاي گوناگون به تحريف آن مشغول شده‌اند. يكي از راه‌هاي تحريف و تضعيف، ايجاد يأس و نااميدي در مردم جهان از روحيه خداجويي و كار‌آمدي دين در زندگي است؛ نشان دادن آينده تاريك و ترسناك و القاي اين نكته كه آموزه‌هاي اديان هرگز نمي‌تواند مشكلات امروز و آينده جهان را برطرف كند و تنها نجات‌بخش جهان، قدرت و تفكر غرب است. اين هدف با انواع فيلم‌ها و بازي‌هاي كامپيوتري و ايجاد بحران‌ها و جنگ‌هاي مصنوعي در جهان به جوامع انساني القا مي‌‌شود.

خلاصه‌اي از زندگي امام مهدي (عج)  را تشريح كنيد؟ آخرين امام شيعيان و دوازدهمين جانشين رسول خدا6 در سپيده دم جمعه، نيمه شعبان سال 255 ق در سامرا ـ يكي از شهر‌هاي عراق ـ ديده به جهان گشود. پدر گرامي او، پيشواي يازدهم امام حسن عسكري7 و مادر بزرگوار آن حضرت بانويي شايسته به نام «نرجس» بود. نام و كنيه امام زمان4 همان نام و كنيه پيامبر اسلام6 است و لقب‌هاي مشهور آن حضرت عبارت است از: مهدي (هدايت شده‌اي كه مردم را به حق مي‌خواند)، قائم (قيام براي حق مي‌كند)، منتظر (همه، در انتظار مقدم اويند)، بقية الله (باقي مانده حجت‌هاي خدا و آخرين ذخيره او)، صاحب الزمان و وليّ عصر (حاكم و فرمانرواي يگانه زمان). با توجه به اين‌كه فرمانروايان ستمگر عباسي به دنبال قتل آن بزرگوار بودند، لذا ولادت آن حضرت پنهاني بود. حتي نزديكان امام عسكري7 نيز از ولادت او بي‌اطلاع بودند. حكيمه خاتون (عمه بزرگوار امام يازدهم) كه بزرگ بانوان حرم اهل‌بيت: بود نيز در شب نيمه شعبان و چند ساعت پيش از ولادت، از واقع شدن اين امر بزرگ آگاه شد و اين، بدان سبب بود كه اثر حمل و نشانه بارداري در نرجس خاتون، به قدرت خدا، ديده نمي‌شد. در روايات، شمايل و اوصاف حضرت مهدي4 بيان شده است از جمله: چهره‌اي گندمگون، پيشاني بلند، ابروان هلالي، چشمان سياه و درشت و… او اهل عبادت و شب زنده‌داري، زهد و پارسايي، صبر و بردباري، عدالت و نيكوكاري و… است. زندگي آن حضرت شامل سه دوره پرفراز و نشيب است: دوران اختفا: زندگي پنهاني آن حضرت كه از آغاز ولادت تا شهادت پدر را شامل مي‌شود. در اين دوران امام حسن عسكري7 با نوشتن نامه و دادن عقيقه، نزديكان و خواص را از ولادت امام مهدي4 آگاه كرد. [1] در اين دوره، برخي افراد، به ديدار امام زمان4 موفق شدند. محمد بن عثمان كه يكي از بزرگان شيعه است، مي‌گويد: چهل نفر از شيعيان، نزد امام يازدهم گرد آمديم. آن حضرت، فرزندش را به ما نشان داد و فرمود: «پس از من اين، امام شما و جانشين من است. از او فرمان ببريد و بعد از من، در دين خود پراكنده نشويد كه هلاك مي‌شويد».[2] دوران غيبت: اين زمان، از هنگام شهادت امام يازدهم7 شروع مي‌شود و تا ظهور ادامه دارد. علت غيبت آن حضرت، به روشني معلوم نيست؛ ولي از حكمت‌هاي آن، نجات از قتل و امتحان مردم است. غيبت آن حضرت دو مرحله دارد: الف. غيبت كوتاه مدت (صغرا) كه از سال 260 (هنگام شهادت امام يازدهم7) تا سال 329 يعني حدود هفتاد سال طول كشيد. مهم‌ترين ويژگي اين دوره، آن است كه مردم، از طريق نايبان خاص، يعني عثمان بن سعيد عمري، محمد بن عثمان بن سعيد عمري، حسين بن روح و علي بن محمد سمري، با امام مهدي4 در ارتباط بودند و به وسيله آنان، سؤالات خود را مي‌پرسيدند و پيام‌ها و پاسخ‌هاي حضرت را دريافت مي‌كردند. در اين دوره نيز برخي از ارادتمندان، موفق به ديدار حضرت شدند. ب. غيبت بلند مدت (كبرا): در آخرين روز‌هاي عمر نايب چهارم، امام زمان4 در نامه‌اي خطاب به او، خبر رحلت او را تا شش روز ديگر اعلام مي‌كند. امام، از او مي‌خواهد كه ديگر فردي را به عنوان نايب خاص معرفي نكند. بدين گونه دوران غيبت كبرا شروع شد. امام، در اين دوره، عالمان و فقيهان را به عنوان نايبان عام به مردم معرفي كرد و از آنان خواست كه در امور خود به عالمان رجوع كنند. [3] البته بايد توجه داشت هر چند امام در پرده غيبت قرار دارد؛ مردم همچنان از شمع وجود او بهره مي‌برند. در روايت مشهور از پيامبر6.[4] و خود حضرت مهدي [5]7 «امام غايب» به خورشيد پشت ابر تشبيه شده است كه مردم از آن بهره مي‌برند. در اين دوران پرفراز و نشيب، مردم بايد در انتظار مقدم او باشند و به وظيفه يك منتظر واقعي عمل كنند و براي ظهور، زمينه‌سازي بكنند. در اين دوران برخي نيز موفق به ديدار آن عزيز شدند كه نمونه آن، تشرف حاج علي بغدادي است كه در كتاب مفاتيح الجنان ذكر شده است. دوران ظهور: اين دوره، از ظهور حضرت تا رحلت ايشان را شامل مي‌شود. پس از آن كه شرايط ظهور فراهم گشت و علايم ظهور؛ مانند خروج سفياني و نداي آسماني پديدار شد، آن يگانة دوران، در مكه ظاهر مي‌شود و همراه ياران، در مسجد الحرام، ظهور خود را اعلام مي‌دارد. پس از سيطره بر مكه و اصلاح امور، به طرف مدينه و ساير نقاط به حركت در مي‌آيد و با پاكسازي جهان از ظلم و شرك، عدل و دين را بر اين زمين خسته از سياهي مي‌گستراند. در اين دوران است كه زمين، خرم و آباد مي‌گردد و بركاتش را به مردم ارزاني مي‌دارد. [1] . كمال الدين، ج2، ب 42، ح10. [2] . همان، ب43، ح2. [3] . همان، ب45، ح45. [4] . همان، باب23، ح3. [5] . همان،ب45، ح4.

  اين امر از چند جهت قابل بررسي است: ـ ديدگاه علوم تجربي: عمر طولاني از نظر عقل و دانش بشري، امري غير ممكن نيست و دانشمندان، با مطالعه اجزاي بدن، به اين حقيقت رسيده‏اند كه ممكن است انسان، سال‏هاي بسيار طولاني زنده بماند و حتي گرفتار پيري و فرسودگي هم نشود. برنارد شاو مي‏گويد: از اصول علمي مورد پذيرش همه دانشمندان بيولوژيست، اين است كه براي عمر بشر، نمي‏توان حدي تعيين كرد و حتي ديرزيستي نيز مسأله مرزناپذيري است. [1] پروفسور اتينگر مي‏نويسد: به نظر من با پيشرفت تكنيك‏ها و كاري كه ما شروع كرده‏ايم، بشر قرن بيست و يكم خواهد توانست هزاران سال عمر كند. [2] ـ بيان کتب و اديان آسماني: عمر طولاني در گذشته تاريخ انسان‏ها بارها تجربه شده است و در كتاب‏هاي آسماني و تاريخي، انسان‏هاي زيادي با نام و نشان و شرح حال ياد شده‏اند كه مدت عمر آن‌ها بسيار درازتر از عمر بشر امروز بوده است؛ براي نمونه چند مورد را بيان مي‏كنيم: 1. در قرآن، آيه‏اي هست كه نه تنها از عمر طولاني، بلكه از امكان عمر جاويدان خبر مي‏دهد و آن آيه دربارة حضرت يونس‏(علیهم السلام) است كه مي‏فرمايد: اگر او ]يونس‏(علیهم السلام)‌ [ در شكم ماهي تسبيح نمي‏گفت، تا روز رستاخيز در شكم ماهي مي‏ماند. [3] با توجه به اين آيه شريف، عمر بسيار طولاني (از عصر يونس‏(علیهم السلام) تا روز رستاخيز) كه در اصطلاح زيست‏شناسان، عمر جاويدان ناميده مي‏شود، براي انسان و ماهي از نظر قرآن كريم امكان‏پذير است. 2. قرآن كريم دربارة حضرت نوح‏(علیهم السلام) مي‏فرمايد: به راستي ما نوح را به سوي قومش فرستاديم پس 950 سال ميان آن‌ها درنگ كرد. [4] آنچه در اين آيه شريف آمده است، مدت پيامبري آن حضرت است و براساس برخي روايات، عمر آن بزرگوار 2450 سال طول كشيده است. [5] 3. قرآن دربارة حضرت عيسي‏(علیهم السلام) مي‏فرمايد: … و هرگز او را نكشتند و به دار نياويختند؛ بلكه امر به آن‌ها مشتبه شد … به يقين او را نكشتند؛ بلكه خداوند او را به سوي خود بالا برد كه خداوند، توانا و فرزانه است. [6] همه مسلمانان به استناد قرآن و احاديث فراوان معتقدند عيسي‏(علیهم السلام) زنده و در آسمان‏ها است و هنگام ظهور حضرت مهدي(علیهم السلام) فرود آمده، او را ياري خواهد كرد. علاوه بر قرآن، در تورات و انجيل نيز سخن از دراز عمران مطرح گرديده است. در تورات آمده است: … تمامِ ايامِ «آدم» كه زيست، 930 سال بود كه مُرد … جمله ايام «انوش» 905 سال بود كه مُرد … و تمام ايّام «قينان» 910 سال بود كه مُرد … پس جمله ايّام «متوشالح» 969 سال بود كه مُرد … .[7] در انجيل نيز عباراتي موجود است كه نشانگر آن است كه عيسي‏(علیهم السلام) پس از به دار كشيده شدن، زنده گرديده و به آسمان رفته است و در روزگاري فرود خواهد آمد [8]. مسلّم است كه عمر آن بزرگوار از دو هزار سال بيشتر است. ـ قدرت الهي: گذشته از اين‌كه طول عمر، از نظر علمي و عقلي پذيرفتني است و در گذشته تاريخ، موارد بسيار دارد، در مقياس قدرت بي‏نهايت خداوند نيز قابل اثبات است. به اعتقاد همه پيروان اديان آسماني، تمام ذرات عالم در اختيار خداوند است و تأثير همه سبب‏ها و علّت‏ها به اراده او بستگي دارد. اگر او نخواهد، سبب‏ها از تأثير باز مي‏ماند و نيز بدون سبب و علّت طبيعي، ايجاد مي‏كند و مي‏آفريند. او خدايي است كه از دل كوه، شتري بيرون مي‏آورد و آتش سوزنده را بر ابراهيم‏(علیهم السلام) سرد و سلامت مي‏سازد [9] و دريا را براي موسي و پيروانش خشك مي‏كند و آن‌ها را از ميان دو ديوار آبي عبور مي‏دهد. [10] آيا از اين‌كه به عصاره انبيا و اوليا و آخرين ذخيره الهي و نهايت آمال و آرزوي همه نيكان و تحقق‏بخش وعده بزرگ قرآن را عمري طولاني بدهد، ناتوان خواهد بود؟! [1] . راز طول عمر امام زمان‏(علیهم السلام)، ص 13. [2] . مجله دانشمند، سال 6، ش 6، ص 147. [3] . صافات (37): 144. [4] . عنكبوت (29): 14. [5] . كمال‏الدين، ج 2، باب 46، ح3. [6] . نساء (4):157و158. [7] . زنده روزگاران‌، ص 132 به نقل از تورات - ترجمه فاضل خاني - سِفْر پيدايش، باب پنجم، آيات 5 – 32. [8] . همان، ص 134 به نقل از عهد جديد، كتاب اعمال رسولان، باب اول، آيات 1- 12. [9] . انبيا (21): 69. [10] . شعرا (26): 63.

  ارتباط با حضرت مهدي(علیه السلام) به دو شكل ممكن است: 1. ارتباط ظاهري و ملاقات كردن حضرت؛ 2. ارتباط معنوي و از راه چشم دل. درباره ملاقات با حضرت مهدي(علیه السلام) بايد گفت افتخار ديدار حضرت، شرف بسيار بزرگي است؛ امّا در زمان غيبت حضرت كه اصل، بر پنهان بودن حضرت از ديدگان مردم است، دليلي نداريم كه درخواست ملاقات را توجيه كند. ضمن اين‌كه توفيق ملاقات با حضرت، تنها به خواستن و تقاضاي ما بستگي ندارد؛ بلكه مشروط است به اين‌كه امام‌(علیه السلام)در آن، مصلحتي ببيند؛ بنابراين، به جا است كه آدمي بر ملاقات با حضرت اصرار نورزد و بلكه همّت خود را در راه جلب رضاي آن بزرگوار، صرف كند و در اين راه، از ارتباط معنوي با امام مدد بگيرد. قرآن كريم، در آيه 200 سوره آل­عمران فرموده است: > يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اصْبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ<؛‌اي كساني كه ايمان آورده­ايد! صبر كنيد و همديگر را به صبر واداريد و مرابطه کنيد و تقوا و خدا ترسي را پيشه سازيد؛ باشد كه رستگار شويد. امام باقر‌(علیه السلام)در تفسير اين آيه فرموده است: صبر كنيد بر اداي فرائض ]= در انجام تكاليف الهي استقامت ورزيد‌[ و برابر دشمنان پايداري كنيد و با امامتان كه انتظارش را مي­كشيد، مرابطه کنيد.[1] معلوم است كه در پرتو رابطه معنويِ مداوم با امام است كه آدمي بر تعهّد و پيمان خود با امام زمانش باقي مي‌ماند و پيوسته در جهت اهداف و آرمان­هاي امام خود حركت مي­كند و خود را از انحرافات اعتقادي و عملي مصون مي­دارد. [1] . تفسير قمي، ج1، ص129.

  مراد از نايب امام(علیه السلام) كسي است كه در زمان غيبت آن وجود مقدس، از طرف او سرپرستي جامعه‌ شيعه را بر عهده دارد. نايبان به دو گروه تقسيم مي‌شوند: 1. نايب خاص: فردي است كه به طور مشخص و معين از طرف امام معرفي مي‌شود. 2. نايب عام: فردي است كه به طور مشخص و معين از سوي امام معرفي نشده است؛ بلكه داراي صفات و ويژگي‌هايي است كه يك نايب بايد داشته باشد (اين ويژگي‌ها، علاوه بر اين‌كه عقل بدان‌ها اشاره دارد، در روايات نيز به آن‌ها اشاره شده است).

  آنچه دربارة اجتماع ياران در روز موعود مطرح است، مربوط به گروه اول است. حضور ياران خاص (313 نفر) در مکه به دو صورت قابل تصور است: 1. به صورت عادي: به اين معنا که با توجه به آشکار شدن علايم، ياراني که توان تهيه مقدمات سفر به مکه را دارند، خود را به ميعاد‌گاه مي‌رسانند. 2. به صورت اعجاز آميز: به اين معنا که ياراني که بايد در مکه حاضر باشند و نتوانسته‌اند به صورت عادي رهسپار آن‌جا شوند، به قدرت الهي (مثلاً طي الارض) در مکه حاضر مي‌شوند. در روايتي از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است: هر کس در راه باشد، در آن ساعت مي‌رسد و کسي که درگير راه نباشد (نتوانسته حرکت کند)، از بستر خود ناپديد مي‌شود و اين، همان فرمايش امير مؤمنان علي (علیه السلام) است که فرمود:«مفقودان از بسترهايشان» و نيز قول خداوند است که فرمود: >فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعاً<؛[1] پس سبقت بگيريد ]از يکديگر به[ خيرات ]يعني اهل‌بيت[ هر جا که باشيد، خداوند همه شما را مي‌آورد ]نزد امام مهدي، هنگام ظهور[». [2] گفتني است ممکن است اجتماع همگي ياران، از نوعي اعجاز برخوردار باشد؛ زيرا روايات در اين‌باره به صورت دقيق و شفاف و جزئي به همه نکات اشاره ندارند. [1] . بقره (2):148. [2] . بحارالانوار، ج52، ص315 و 316.