logo ارائه مقالات و محتوای مهدوی
فواید امام غایب

مقدمه:

آيا نمي‌شد در نزديكي‌هاي دوران ظهور متولد شود و شاهد روزگار سخت غيبت خويش از شيعيان نباشد؟

اين سؤال و مانند آن از نبود شناخت نسبت به جايگاه امام و حجّت الهي سرچشمه مي‌گيرد.

به راستي جايگاه امام در مجموعه هستي چگونه است؟ آيا همه آثار وجودي او به آشكار بودن او وابسته است؟ آيا او تنها براي رهبري و پيشوايي مردمان است يا وجود او براي همه موجودات داراي اثر و بركت است؟ نوشتار حاضر به این موضوع پرداخته است.

امام محور هستي

از نظر شيعه و براساس تعاليم ديني، امام، واسطه فيض رساني پروردگار به همه پديده‌هاي جهان آفرينش است. او در نظام هستي محور و مدار است و بي وجود او عالم و آدم، جن و ملك و حيوان و جمادي نمي‌ماند.

از امام صادق(علیه السلام) سؤال شد آيا زمين بدون امام باقي مي‌ماند؟ حضرت فرمود:

«اگر زمين بدون امام بماند هر آينه اهل خود را فرو مي‌برد.»[1]

اينكه او در رساندن پيام‌هاي خدا به مردم و راهنمايي آن‌ها به سوي كمال انساني، واسطه است و هر فيض و لطفي در اين بخش به سبب وجود او به همگان مي‌رسد، امري روشن و بديهي است. زيرا از ابتدا خداوند متعال از طريق پيامبران و سپس جانشينان آن‌ها قافله بشري را هدايت كرده است. ولي از كلمات معصومين (علیهم السلام) استفاده مي‌شود كه وجود امامان در گستره عالم به عنوان واسطه‌اي براي رسيدن هر نعمت و فيضي از ناحيه پروردگار به هر موجود كوچك و بزرگي است. به بيان آشكارتر همه موجودات، آنچه از فيوضات و عطاياي الهي دريافت مي‌كنند از كانال امام مي‌گيرند. هم اصل وجودشان به واسطه امام است و هم نعمت‌ها و بهره‌هاي ديگري كه در طول حيات خود دارا هستند.

در فرازي از زيارت جامعه كبيره كه يك دوره امام شناسي است اينگونه آمده است:

«بِكُمْ فَتَحَ اللّهُ وَبِكُمْ يخْتِمْ وَبِكُمْ ينَزِّلُ الغَيثَ وَبِكُمْ يمسِكُ السَّماءَ اَنْ تَقَعَ عَلَي الاَرضِ اِلاّ بِاِذنِهِ؛[2] (اي امامان بزرگ) خداوند به سبب شما (عالم را )آغاز كرد و به سبب شما (نيز آن را) پايان مي‌دهد و به (سبب وجود) شما باران را فرو مي‌فرستد و به (بركت وجود )شما آسمان را نگهداشته است از اينكه بر زمين فرود آيد، جز به اراده او».

بنابراين آثار وجودي امام تنها به ظهور و آشكاري او خلاصه نمي‌شود بلكه وجود او در عالم ـ حتّي در غيبت و نهان زيستي ـ سرچشمه حيات همه موجودات و مخلوقات الهي است و خدا خود اينگونه خواسته است كه او كه موجود برتر و كاملتر است واسطه دريافت و رساندن فيوضات و داده‌هاي الهي به ساير پديده‌ها باشد و در اين عرصه فرقي بين غيبت و ظهور او نيست. آري همگان از آثار وجود امام بهره مي‌گيرند و غيبت امام مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در اين جهت خللي ايجاد نمي‌كند. جالب اينكه وقتي از امام مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) درباره نحوه بهره مندي از آن حضرت در دوره غيبت، سؤال مي‌شود مي‌فرمايد:

«وَاَمّا وَجهُ الاِنتِفاعِ بي في غَيبَتي فَكَا الاِنتِفاع بِالشَّمسِ اِذا غَيبَتْها عَنِ الاَبصارِ السَّحابُ؛[3] بهره‌مندي از من در روزگار غيبتم، مانند سود بردن از خورشيد است آن گاه كه به وسيله ابرها از چشم‌ها پوشيده است».

تشبيه امام به آفتاب و تشبيه غيبت او به قرار گرفتن خورشيد در پسِ ابر، نكته‌هاي فراواني دارد كه به برخي از آن‌ها اشاره مي‌شود:

خورشيد در منظومه شمسي مركزيت دارد و كرات و سيارات به دور او حركت مي‌كنند چنان كه وجود گرامي امام عصر مركز نظام هستي است.

«بِبَقائِهِ بَقِيتِ الدُّنيا وَبِيمْنِهِ رُزِقَ الْوَري وَبِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الاَْرضُ وَالسَّماء؛[4] به سبب بودن او دنيا باقي است و به بركت وجود او، عالم روزي مي‌خورند و به خاطر وجود او زمين و آسمان، استوار مانده است».

آفتاب، لحظه‌اي از نورافشاني دريغ نمي‌كند و هر كس به اندازه ارتباطي كه با خورشيد دارد از نور آن بهره مي‌گيرد. چنان كه وجود ولي عصر واسطه دريافتِ همه نعمت‌هاي مادي و معنوي است كه از ناحيه پروردگارِ جهان به بندگان مي‌رسد ولي هر كس به اندازه رابطه خود با آن منبع كمالات، بهره مند مي‌گردد.

اگر اين آفتابِ پشت ابر هم نباشد، شدت سرما و تاريكي، زمين را غير قابل سكونت خواهد كرد. چنانكه اگر عالم از وجود امام ـ گرچه در پشت پرده غيبت ـ محروم بماند سختي‌ها و نابساماني‌ها و هجوم انواع بلاها ادامه زندگي را غير ممكن مي‌سازد.

آن حضرت در نامه‌اي به شيخ مفيد خطاب به شيعيان خود مي‌فرمايد:

«اِنّا غَيرُ مُهْمِلينَ لِمُراعاتِكُمْ وَلا ناسينَ لِذِكْرِكُمْ وَ لَوْلا ذلِكَ لنَزَلَ بِكُمُ اللاّواءَ وَاصْطَلَمَكُمُ الاَْعْداء»؛[5] ما هرگز شما را به حال خود رها نكرده ايم و هرگز شما را از ياد نبرده ايم و اگر نبود (عنايات پيوسته ما) حتماً سختي‌ها و بلاهاي فراواني به شما مي‌رسيد و دشمنان شما را نابود مي‌كردند».

بنابراين آفتاب وجود امام بر عالم وجود مي‌تابد و به همه هستي فيض مي‌رساند و در اين ميان براي بشريت و به ويژه جامعه مسلمين و امت شيعه و معتقد به او بركات و خيرات بيشتري دارد كه به نمونه هايي از آن مي‌پردازيم:

اميد بخشي

از سرمايه‌هاي مهم زندگي، اميد است. اميد مايه حيات و نشاط و پويايي است. اميد عامل حركت و اقدام است. وجود امام در عالم، موجب اميد به آينده‌اي روشن و سراسر شور و اشتياق است. شيعه، پيوسته و در طول تاريخ هزار و چهارصدساله، به انواع بلاها و سختي‌ها گرفتار شده است و آن چه به عنوان نيروئي بزرگ و پشتوانه‌اي استوار، او را به ايستادگي و تسليم نشدن و حركت و تلاش، واداشته است؛ اميد به آينده سبز مؤمنين و دين باوران بوده است. آينده‌اي كه خيالي و افسانه‌اي نيست؛ آينده‌اي كه نزديك است و مي‌تواند نزديك‌تر باشد. زيرا آن كه بايد رهبري قيام را به عهده گيرد زنده است و هر لحظه پا به ركاب؛ و اين من و تو و مائيم كه بايد آماده باشيم.

پايداري مكتب

هر جامعه‌اي براي حفظ تشكيلات خود و ادامه راه تا رسيدن به مقصد مورد نظر، نياز به وجود رهبري آگاه دارد تا اجتماع، تحت نظر و فرماندهي او در مسير صحيح، حركت كند. وجود رهبر، پشتوانه بزرگي براي افراد است تا در يك سازماندهي منظّم، دستاوردهاي قبلي را حفظ كنند و به تقويت برنامه‌هاي آينده، همّت گمارند. رهبر زنده و فعّال، گرچه در ميان جمعيت و افراد خود نباشد از ترسيم خطوط اصلي و ارائه راهكارهاي كلّي، كوتاهي نمي‌كند و به واسطه‌هاي گوناگون، نسبت به راه‌هاي انحرافي، هشدار مي‌دهد.

امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) گرچه در غيبت است ولي وجود او عامل جدّي براي حفظ مكتب شيعه است. او با آگاهي كامل از توطئه‌هاي دشمنان، به شيوه‌هاي مختلف، مرزهاي فكري شيعيان را پاسداري مي‌كند و آن گاه كه دشمن فريبكار با وسيله‌ها و ابزارهاي گوناگون، اصول مكتب و اعتقادات مردم را نشانه مي‌گيرد، با هدايت و ارشاد عالمان و برگزيدگان، راههاي نفود او را مي‌بندد.

براي نمونه، عنايت حضرت (مهدي عجل الله تعالی فرجه الشریف) به شيعيان بحرين را از زبان علاّمه مجلسي[6] مي‌شنويم:

در روزگار گذشته، فرمانروايي ناصبي بر بحرين حكومت مي‌كرد، كه وزيرش در دشمني با شيعيان آن جا، گوي سبقت را از او ربوده بود. روزي وزير بر فرمانروا وارد شد و اناري را به دست او داد، كه به صورت طبيعي اين واژه‌ها بر پوست آن نقش بسته بود: «لا اله الا الله، محمّد رسول الله و ابوبكر و عمر و عثمان و علي خلفاء رسول الله». فرمانروا از ديدن آن بسيار در شگفت شد و به وزير گفت: اين، نشانه‌اي آشكار و دليلي نيرومند بر بطلان مذهب تشيع است. نظر تو درباره ي شيعيان بحرين چيست؟ وزير پاسخ داد: به باور من، بايد آنان را حاضر كنيم و اين نشانه را به ايشان ارايه دهيم. اگر آن را پذيرفتند كه از مذهب خود دست مي‌كشند وگرنه آنان را ميان گزينش سه چيز مخير مي‌كنيم؛ پاسخي قانع كننده بياورند يا جزيه[7] بدهند و يا اين كه مردان شان را مي‌كشيم زنان و فرزندان شان را اسير مي‌كنيم و اموال شان را به غنيمت مي‌بريم.

فرمانروا، رأي او را پذيرفت و دانشمندان شيعه را نزد خود فراخواند. آن گاه انار را به ايشان نشان داد و گفت: اگر در اين باره دليلي روشن نياوريد، شما را مي‌كشم و زنان و فرزندان تان را اسير مي‌كنم يا اين كه بايد جزيه بدهيد. دانشمندان شيعه، سه روز از او مهلت خواستند. آنان پس از گفت‌وگوي فراوان به اين نتيجه رسيدند كه از ميان خود، ده نفر از صالحان و پرهيزگاران بحرين را برگزينند. آن گاه از ميان اين ده نفر نيز سه نفر را برگزيدند و به يكي از آن سه نفر گفتند: تو امشب به سوي صحرا برو و به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) استغاثه كن و از او، راه رهايي از اين مصيبت را بپرس؛ زيرا او، امام و صاحب ماست.

آن مرد چنين كرد، ولي موفّق به زيارت حضرت نشد. شب دوم نيز نفر دوم را فرستادند. او نيز پاسخي دريافت نكرد. شب آخر، نفر سوم را كه محمّد بن عيسي نام داشت فرستادند. او به صحرا رفت و با گريه و زاري از حضرت، درخواست كمك كرد. چون آخر شب شد، شنيد مردي خطاب به او مي‌گويد: ‌اي محمّد بن عيسي! چرا تو را به اين حال مي‌بينم و چرا به سوي بيابان بيرون آمده اي؟ محمّد بن عيسي از آن مرد خواست كه او را به حال خود واگذارد. او فرمود: ‌اي محمّد بن عيسي! منم صاحب الزمان. حاجت خود را بازگو! محمدبن عيسي گفت: اگر تو صاحب الزماني، داستان مرا مي‌داني و به گفتن من نياز نيست. فرمود: راست مي‌گويي. تو به دليل آن مصيبتي كه بر شما وارد شده است، به اين جا آمده اي. عرض كرد: آري، شما مي‌دانيد چه بر ما رسيده است و شما امام و پناه ما هستيد. پس آن حضرت فرمود: ‌اي محمدبن عيسي! در خانه ي آن وزير ـ لعنة الله عليه ـ درخت اناري است. هنگامي كه درخت تازه انار آورده بود، او از گِل، قالبي به شكل انار ساخت. آن را نصف كرد و در ميان آن، اين جملات را نوشت. سپس قالب را بر روي انار كه كوچك بود، گذاشت و آن را بست. چون انار در ميان آن قالب بزرگ شد، آن واژه‌ها بر روي آن نقش بست! فردا نزد فرمانروا مي‌روي و به او مي‌گويي كه من پاسخ تو را در خانه ي وزير مي‌دهم. چون به خانه ي وزير رفتيد، پيش از وزير به فلان اتاق برو! كيسه ي سفيدي خواهي يافت كه قالب گِلي در آن است. آن را به فرمانروا نشان ده. نشانه ي ديگر اين كه به فرمانروا بگو: كه معجزه ي ديگر ما اين است كه چون انار را دو نيم كنيد، جز دود و خاكستر چيزي در آن نيست!

محمدبن عيسي از اين سخنان بسيار شادمان شد و به نزد شيعيان بازگشت. روز ديگر، آنان پيش فرمانروا رفتند و هر آن چه امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرموده بود، آشكار گشت.

فرمانرواي بحرين با ديدن اين معجزه به تشيع گرويد و دستور داد وزير حيله گر را به قتل رساندند.[8]

خودسازي

قرآن كريم مي‌فرمايد:

{وَ قُلْ اِعْمَلُوا فَسَيرَي اللّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ}[9]

«(اي پيامبر به مردم) بگو عمل كنيد (ولي بدانيد) كه خداوند و پيامبر (صلی الله علیه و آله) و مؤمنان، كارهاي شما را مي‌بينند».

در روايات آمده است كه مراد از «مؤمنون» در اين آيه شريفه، امامان معصوم (علیهم السلام) هستند.[10] بنابراين، اعمال مردم به نظر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مي‌رسد. و آن بزرگوار از پس پرده غيبت، شاهد و ناظر كارها است. اين حقيقت اثر تربيتي بزرگي دارد و شيعيان را به اصلاح كارهاي خود وامي دارد و از اين كه در برابر حجّت خدا و امام خوبي‌ها به زشتي‌ها و گناهان آلوده شوند باز مي‌دارد. البته به هر اندازه توجه انسان به آن معدن صفا و پاكي، بيشتر باشد، آئينه دل و جانش، صفاي بيشتري مي‌يابد و اين روشني و زلالي در گفتار و رفتار او آشكارتر مي‌گردد.

پناهگاه علمي و فكري

پيشوايان معصوم (علیهم السلام)، معلّمان و مربّيان اصلي جامعه هستند و مردم، همواره از سرچشمه زلال معارف ناب آن بزرگواران بهره‌ها برده‌اند. در زمان غيبت نيز، اگرچه دسترسي مستقيم و استفاده همه جانبه از محضر امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ممكن نيست ولي آن معدن علوم الهي به راههاي مختلف، گره از مشكلاتِ علمي و فكري شيعيان باز مي‌كند. در دوره غيبت صغري، بسياري از سؤالات مردم و علما، از طريقِ نامه‌هاي امام كه به توقيعات مشهور است پاسخ داده مي‌شد.[11]

امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در جواب نامه اسحاق بن يعقوب و سؤال‌هاي او، نوشته است:

«خداوند تو را هدايت كند و ثابت قدم بدارد؛ اما اينكه درباره منكران از خاندان و عموزادگان ما سئوال كردي، بدان كه بين خدا و هيچ كس خويشاوندي نيست و كسي كه مرا انكار كند از من نيست و عاقبت او همانند سرانجام پسر نوح است... و اما اموال تان را تا پاكيزه نكنيد قبول نمي‌كنيم...

و اما اموالي كه براي ما فرستادي از آن رو مي‌پذيريم كه پاكيزه و طاهر است... و كسي كه اموال ما را حلال شمرده و آن را بخورد همانا آتش خورده است... و چگونگي استفاده از من، مانند بهره مندي از خورشيدِ پشت ابر است و من امان مردم روي زمين هستم همانطوري كه ستارگان امان اهل آسمان‌ها هستند. و از اموري كه سودي برايتان ندارد پرسش نكنيد و خود را در آموختن آنچه از شما نخواسته‌اند به زحمت نيفكنيد و براي تعجيل فرج بسيار دعا كنيد كه همان، فرج شماست، سلام بر تو‌اي اسحاق بن يعقوب و سلام بر هر كسي كه پيرو هدايت است.»[12]

پس از غيبت صغري هم بارها علماي شيعه، مشكلات علمي و فكري خود را با امام خويش مطرح كرده و پاسخ آن را دريافت نموده‌اند.

مير علاّم يكي از شاگردان مقدس اردبيلي[13] چنين مي‌گويد:  

نيمه شبي در نجف اشرف در صحن مطهر حضرت علي (علیه السلام) بودم ناگاه شخصي را ديدم كه به سمت حرم مي‌رود، به سوي او رفتم چون نزديك شدم؛ ديدم كه شيخ و استادم ملا احمد مقدّس اردبيلي(قدس سره) است. خود را از او پنهان كردم.

نزديك حرم مطهر شد در حالي كه در بسته بود؛ ناگاه ديدم در گشوده شد و داخل حرم گرديد! و پس از مدتي كوتاه از حرم خارج شد، و به سمت كوفه متوجه گرديد.

به دنبال او روانه شدم به طوري كه مرا نمي‌ديد تا آن كه داخل مسجد كوفه گرديد و در نزد محرابي كه اميرالمؤمنين (علیه السلام) را در آن ضربت زده‌اند قرار گرفت و مدّتي در آنجا درنگ كرد. سپس برگشت و از مسجد بيرون رفت و به سمت نجف متوجه گرديد من همچنان دنبال او بودم تا آنكه به مسجد حنانه رسيد؛ ناگاه بدون اختيار سرفه ام گرفت چون صداي مرا شنيد برگشت نگاهي به من كرد و مرا شناخت. فرمود: مير علام هستي؟ گفتم: آري! گفت: اينجا چه مي‌كني؟ گفتم: از آن زمان كه داخل حرم حضرت علي (علیه السلام) شدي تا حال با شما هستم. شما را به حق اين قبر قسم مي‌دهم كه سرّ اين واقعه را كه امشب از شما مشاهده كردم به من خبر دهيد!

فرمود: به شرط آن كه تا من زنده هستم آن را به كسي نگويي! چون به او اطمينان دادم فرمود: گاهي كه برخي مسائل بر من مشكل مي‌شود براي حل آن به اميرالمؤمنين (علیه السلام) متوسل مي‌شوم. امشب نيز مسئله‌اي براي من مشكل شد و در آن فكر مي‌كردم؛ ناگاه به دلم افتاد كه باز به خدمت آن حضرت روم و سؤال كنم.

چون به حرم مطهر رسيدم چنان كه ديدي درِ بسته بر روي من گشوده شد. پس داخل شده به خدا ناليدم كه جواب آن را از آن حضرت دريابم ناگاه از قبر مطهر ندايي شنيدم كه فرمود: به مسجد كوفه برو و از قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سؤال كن زيرا كه او امام زمان توست. پس به نزد محراب (مسجد كوفه )آمدم و از آن بزرگوار سؤال كرده جواب شنيدم و اكنون به منزل خود مي‌روم.[14]

هدايت باطني و نفوذ روحاني

امام و حجّت خدا وظيفه رهبري و هدايت مردم را به عهده دارد و در تلاش است افرادي را كه آماده دريافت نور هدايت او هستند، راهنمايي كند. براي انجام اين مأموريت الهي، گاهي آشكارا و بي پرده، با انسان‌ها ارتباط برقرار مي‌كند و با گفتار و كردار زندگي ساز خود، راه سعادت و بهروزي آن‌ها را نشان مي‌دهد و زماني ديگر با استفاده از قدرت ولايت خود كه نيروي غيبي و الهي است در درون قلب‌ها اثر مي‌گذارد و با توجهي ويژه و عنايتي خاص، دل‌هاي آماده را، مايل به خوبي‌ها و زيبايي‌ها مي‌كند و راه رشد و كمال آن‌ها را هموار مي‌سازد. در اين بخش، نيازي به حضور ظاهري امام و ارتباط مستقيم با او نيست بلكه هدايت‌ها از راه‌هاي دروني و ارتباطات قلبي انجام مي‌گيرد. امام علي (علیه السلام) در بيان اين بخش از فعاليت‌هاي امام مي‌فرمايد:

خداوندا، جز اين نيست كه بايد حجّتي از سوي تو در زمين باشد تا خلق را به سوي آئين تو رهنمون گردد... و اگر وجود ظاهري او از مردم پنهان باشد ولي بي شك تعاليم و آداب او در دلهاي مؤمنين پراكنده است و آن‌ها براساس آن عمل مي‌كنند.[15]

امام غايب از طريق همين هدايت‌ها به كار نيروسازي براي قيام و انقلاب جهاني، همّت مي‌گمارد. و آن‌ها كه شايستگي‌هاي لازم را دارا باشند تحت تربيت ويژه امام، براي حضور در ركابِ آن حضرت آماده مي‌شوند و اين يكي از برنامه‌هاي امام غايب است كه به بركت وجود او انجام مي‌شود.

ايمني از بلاها

بدون ترديد، امنيّت از اصلي ترين سرمايه‌هاي زندگي است. پديد آمدن حوادث گوناگون در عالم، همواره زندگي و حيات طبيعي موجودات را در معرض نابودي قرار داده است و كنترل آفت‌ها و بلاها اگرچه با فراهم آوردن وسائل مادّي ممكن است ولي عوامل معنوي نيز در آن تأثير فراواني دارد. در روايات پيشوايان ما، وجود امام و حجّت الهي، در مجموعه جهان آفرينش، به عنوان عامل امنيّت زمين و اهل آن شمرده شده است.

امام مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خود فرموده است:

«وَ اِنِّي لاََمانٌ لاَِهْلِ الاَْرْضِ... ؛ من موجب ايمني (از بلاها) براي ساكنان زمين هستم».[16]

وجود امام، مانع از آن است كه مردم به سبب انواع گناهان و مفاسدي كه انجام مي‌دهند به عذاب‌هاي سخت الهي گرفتار آيند و طومار حيات زمين و اهل آن در هم پيچيده شود.

قرآن كريم در اين باره، خطاب به پيامبر اسلام )صلی الله علیه و آله( مي‌فرمايد:

{وَ ما كانَ اللّهُ لِيعَذِّبَهُمْ وَ اَنْتَ فِيهِم...}

«(اي رسول ما) تا زماني كه تو در ميان ايشان (مسلمانان) هستي، خداوند هرگز آن‌ها را به عذاب (عمومي) گرفتار نخواهد كرد.»[17]

حضرت ولي عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) كه مظهر رحمت و مهر پروردگار است نيز به عنايت خاص خود بلاهاي بزرگ را به ويژه از جامعه شيعيان و فرد فرد آن‌ها دور مي‌كند؛ گرچه در بسياري از موارد، شيعيان به لطف و كرامت او توجه نداشته باشند و دست ياري‌گر او را در بالاي سر خود نشناسند!

آن گرامي در مقام معرفي خود فرموده است:

«أَنَا خاتِمُ الاَْوْصِياءِ وَ بِي يدْفَعُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ الْبَلاءَ مِنْ اَهْلي وَ شِيعَتِي»؛

من آخرين جانشين پيامبر خدا (صلی الله علیه و آله) هستم و خداي تعالي به (سبب وجود) من بلاها را از خاندان و شيعيانم دور مي‌كند.»[18]

در جريان شكل گيري انقلاب شكوهمند اسلامي ايران و سال‌هاي پرالتهاب دفاع مقدّس، بارها لطف و محبت آن امام بزرگوار بر سر ملت و مملكت سايه افكند و نظام اسلامي و ملت مسلمان و مهدوي را از گردنه توطئه‌هاي سنگين دشمن، عبور داد! شكسته شدن حكومت نظامي شاه در (21 بهمن 1357) به فرمانِ امام خميني(، حادثه سقوط هلي كوپترهاي نظامي آمريكا در سال (1359) در صحراي طبس، كشف كودتاي نافرجام نوژه در( 21 تيرماه 1361) و ناكامي دشمنان در جنگ هشت ساله و دهها نمونه ديگر شواهد گويايي است.

باران رحمت

موعود بزرگ جهانيان و قبله آمال مسلمانان و محبوب دل‌هاي شيعيان، همواره بر حال مردم نظر دارد و غيبت آن خورشيد مهرباني، مانع از آن نيست كه پرتو زندگي بخش و نشاط آفرين خود را بر جان‌هاي مشتاق بتاباند و آن‌ها را بر خوان كرم و بزرگواري خويش، مهمان كند. آن ماه منير دوستي و مهرورزي، پيوسته غمخوار شيعيان و دستگير مددجويان آستان حضرتش بوده است. گاهي بر بالين بيماران حاضر گرديده و دست شفابخش خويش را مرهم زخم‌هاي آن‌ها قرار داده است و زماني ديگر، به گم شدگان در بيابان‌ها عنايت فرموده و واماندگان در وادي تنهايي و بي كسي را يار و ياور و راهنما گشته است و در لحظه‌هاي سرد نااميدي، دل‌هاي منتظر را گرمي اميد، بخشيده است. او كه باران رحمت الهي است، در همه حال، بر كوير تفتيده جان‌ها باريده و با دعاي خود براي شيعيان، سبزي و خرّمي را براي آن‌ها به ارمغان آورده است. آن سجاده نشين آستان حضرت دوست، دست‌هاي خواهش را گشوده و براي من و تو اين چنين خواسته است:

«يا نُورَالنُّورِ يا مُدَبِّرَ الاُْمُورِ يا باعِثَ مَنْ فِي القُبُورِ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَاجْعَلْ لي وَلِشيعَتي مِنَ الضّيقِ فَرَجاً وَمِنَ الْهَمِّ مَخْرجاً وَاَوْسِعْ لَنَا المَنْهَجَ وَاطلق لَنا مِنْ عِنْدِكَ ما يفَرِّجُ وَافْعَلْ بِنا ما اَنْتَ اَهْلُهُ يا كَريم»؛[19]

اي روشنايي نور،‌اي تدبير كننده كارها،‌اي زنده كننده مردگان، بر محمد و خاندان او درود فرست و براي من و شيعيانم در تنگناها گشايشي قرار ده و از غم و اندوه راه چاره‌اي باز كن و راه (هدايت) را بر ما وسعت بخش و راهي كه در آن گشايش ما است به روي ما بگشا و آنچنان كه تو شايسته آن هستي با ما رفتار كن‌اي كريم».

نتیجه:

بنا بر آنچه بیان شد امام زمان(علیه السلام) واسطه فیض الهی و مایه رحمت برکت و امید جهانیان است پناهگاه علمی و فکری مکتب تشیع و موجب