logo ارائه مقالات و محتوای مهدوی
نعمت در پرده غیبت

 

اشاره:

پرسش درباره فایده امام غایب، نتیجه برداشتی خاص از مفهوم غیبت است.اصلاح این برداشت از آنجا که، با درک چگونگی بهره مندی از وجود حجت الهی مرتبط است، از ضرورت های عصر حاضر به شمار می رود.در سایه توجه به فایده های عظیم «بود» و «نمود عملی امامت» می توان خود را همواره در پیشگاه امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)حاضر دانست و با درک نعمت وجودی او در راستای انتظار ظهور، به اجر مجالست و معیت با امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف)دست یافت.

مقاله حاضر، تلاشی است برای تبیین این مفاهیم، باشد که در پیشگاه آن وجود مقدّس پذیرفته گردد.

«نعمت در پرده غیبت»

اعتقاد به وجود دوازده امام معصوم، پس از رسول اکرم(صلی الله علیه واله وسلم)، از اعتقادات پایه ای و وجه تمایز اندیشه شیعه است. فرزندان این مکتب از کودکی؛ زمانی که اسامی ائمه علیهم السلام و تاریخ امامت را یاد می گیرند، با مفهوم غیبت دوازد همین ایشان آشنا می شوند.

این که «فرزند امام یازدهم(علیه السلام) به دنیا آمده و طی حوادثی پس از شهادت پدر، از دیدگان پنهان شده و تاکنون نیز در پرده غیبت است و روزی ظاهر خواهد شد...»تقریبا خلاصه معلوماتی است که بیش تر افراد در این زمینه در اختیار دارند.!

ولی از همان آغاز، پرسشی اساسی نیز در اذهان جای می گیرد که: وجود امامی که بر حیاتش اصرار می ورزیم، از او سخن می گوییم، هر سال تولدش را جشن می گیریم و... اما غایب است، چه فایده ای دارد؟ و چنین امامی چه نقش و اثری در زندگی ما، می تواند داشته باشد؟

این سؤال، زمانیکه مجال مطرح شدن می یابد علی رغم اهمیّت و محوریت موضوع آن در حوزه اعتقادات، غالبا با نگاه های متعجب روبرو شده و پرسش از بدیهیات تلقی می گردد.

بازگو کردن حوادث متعددی چون «داستان تشنه در راه مانده ای که سیراب شده...، بیماری که شفا یافته...، مضطری که اجابت شده...، گم شده ای که به مقصد رسیده و...» تلاشی است تا این بدیهی بودن قطعی تلقی شود.

اما به راستی، فایده وجود امام، در عصر غیبت، تنها همین امدادهای به ظاهر گاه به گاه است؟می توان گفت، که ریشه اصلی این پرسش به درک اولیه ما از مفهوم «غیبت» باز می گردد؛ به گونه ای که مروری دوباره بر معنای صحیح این واژه، راهگشای ما، در رسیدن به پاسخ صحیح خواهد بود.

واژه «غیبت» معمولاً در عرف عام در برابر «حضور» به کار می رود و کلمه «غایب» در برابر «حاضر». بنابراین، هرگاه گفته می شود کسی غایب است، در عرف یعنی «حاضر نیست».بر پایه این معنا. بسیاری میان غایب بودن امام دوازدهم و ظهور دیگر امامان، تفاوت جدّی قائل می شوند و غیبت را عدم حضور تلقی می کنند و شاید از همین جاست که به نتایج متفاوتی هم در این زمینه می رسند. برخی گمان می کنند، حاصل غیبت الزاما تحیر و سرگردانی بشر است. گروهی آن را اساسا برابر با عدم امکان فهم صحیح دین می دانند که برای دسترسی به این فهم، چاره ای جز انتظار نیست.

بعضی، غیبت را محرومیت از فیض مجالست با امام و بهره بردن از محضرش تلقی می کنند که تنها می توان بر آن افسوس خورد و گروهی نیز غیبت را مانع کسب اجر و مجاهده در رکاب امام دانسته اند.اما نگاهی به سیر تاریخ امامت روشن می کند که بسیاری از این امور که حاصل غیبت دانسته شده، در زمان ائمه گذشته نیز اتفاق افتاده است.

آیا این گروهی از مسلمانان در کنار علی علیه السلام نبودند که در جنگ جمل، با وجود شنیدن آن همه سفارش های پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)درباره حضرت، باز هم در شناخت حق به تحیرو سرگردانی دچار شدند و با دیدن طلحه و زبیر ـ دو صحابی بزرگ ـ در برابر سپاه امیرالمؤمنین گرفتار تردید و سستی گشتند؟

آیا خیل عظیم مسلمانان نبودند که با وجود و ظهور امام حسین(علیه السلام) در میانشان، به دلیل نداشتن فهم صحیح دین، او را تنها گذاشتند و جز اندکی در رکاب امام باقی نماندند؟

زمانی که امام زین العابدین(علیه السلام) معارف دین را در قالب دعا به گوش مردم می رساند، چه کسانی طالب به دست آوردن فیض هم نشینی با امام بودند؟

در سال های طولانی که دستگاه خلافت، امام موسی بن جعفر(علیه السلام) را از زندانی به زندان دیگر منتقل می کرد، جامعه محروم از دیدار امام، چه واکنشی نشان داد؟

و آیا در همان زمان که امام صادق(علیه السلام) مفاهیم صحیح اسلام را بازگو می کرد، گروهی پیروی از خطوط منحرف فکری را برنگزیده بودند؟

اگر از این زاویه بنگریم، همه آن چه را که به عنوان نتایج غبیت شمرده شده بود، در زمان ظهور ائمه نیز مشاهده می کنیم.

در واقع، حقایق تاریخی که در دهها نمونه از تحیر و سرگردانی، بهره نگرفتن از امام، برداشت های نادرست از دین و حتی کار شکنی و مبارزه با امام را گزارش می کند، نشانگر آن است که این حوادث الزاما حاصل از غیبت نمی باشد.

از سوی دیگر شواهدی در قرآن، تاریخ و روایات، بر آن دلالت دارد که در شرایطی که غیبت نامیده می شود، امکان بهره گیری از برکات و منافع وجود حجت الهی و استفاده از او ممکن و چه بسا قطعی است.

برای نمونه آن جا که قرآن، داستان حضرت یوسف(علیه السلام) را نقل می کند می بینیم که در مقطعی از زمان، آن حضرت به طور ناشناس با مردم زندگی می کرد و مشکلات جامعه را برطرف می نمود، از تعبیر خواب پادشاهی که او را به زندان انداخته، تا برنامه ریزی اقتصادی برای تأمین ارزاق... حتی زمانی که بر مسند قدرت بود، برادرانش که به او ستم کرده بودند، به نرمی سخن می گفت، نیازشان را برآورده می کرد و آن ها را مورد محبّت خود قرار می داد... تا زمانی که خداوند به او اجازه داد که خود را معرفی کند.

ناشناخته بودن حضرت در این مدت، هرگز مانع بهره بردن مردم از برکات وجودش نگردید.

امام صادق(علیه السلام) درباره امام دوازدهم می فرماید: این امت چرا باور ندارد که خداوند عزوجل با حجت خود همان کند که با یوسف کرد؟ که در بازارهایشان آمد و شد کند و بر زیر اندازهایشان گام نهد؛ در حالی که او را نمی شناسند... تا زمانی که خداوند اذن دهد و خود را به ایشان بشناساند؛ چنان که به یوسف اجازه داد...[1]

شناخته، چه هم چون حضرت یوسف(علیه السلام) حاضر و ناشناخته...

لذا شایسته است در سؤال اولیه، تغییری ایجاد کنیم و بگوییم: «فایده امامی که او را به چهره نمی شناسیم، برای ما چیست؟»

با تغییر سؤال، آن چه به ذهن متبادر می شود، آن است که، اگر وجودی دارای بهره و برکاتی باشد، نشر آن برکات الزاما به شناخت چهره آن فرد وابسته نیست. و چون پرسش از فایده امامی که او را به چهره نمی شناسیم در حقیقت سؤال از فایده «امام» است، پاسخ آن را نیز در برکات و فواید وجودی «امامت» در جهان هستی باید جست و جو کرد.

باکنکاشی در متون روایات می توان این فواید را به دو دسته تقسیم نمود:

1) فوایدی که به نفس وجود امام برمی گردد؛

2) فوایدی که حاصل رفتارها و عملکرد امام می باشد.

گر چه به سختی می توان رفتارهای یک شخصیت را از وجود او جدا نمود، امّا می توان برکاتی برای او تصور کرد که تنها، حاصل وجود اوست، و فوایدی که اثر انجام وظایف و عملکرد آن فرد می باشد.

درباره امام نیز، چنین است: فوایدی حاصل «بود» امام است و فوایدی حاصل به مرحله عمل در آمدن یا «نمود امامت» امام

در واقع دسته نخست، از جمله سنت های الهی یا قوانینی هستند که خداوند متعال در عالم قرار داده و قرآن و روایات از آن سخن گفته اند[2] اموری که فاعل آن خداوند است، امّا براساس حکمت الهی از طرق و مجاری خاصی اجرا می گردد.

آن دسته از سنت های الهی، که از کانال وجودی امام جاری می شود، همان چیزی است که، آن را فواید «بود» امام می نامیم. مهم ترین این فواید، «اصل بر پایی عالم، و بقا و استمرار خلقت به سبب وجود امام و حجت الهی» است.

همان طور که پا بر جایی هر خیمه به ستون و محور آن وابسته است و استمرار برپایی و بقاء آن نیز منوط به استواری همان ستون می باشد، عمود خیمه عالم هستی نیز، وجود حجت الهی است ؛ چنان که در روایات متعددی آمده است: لوبقیت الارض یوما بغیر امام لساخت.[3]

عالم، تا زمانی برپاست که حجت الهی در روی زمین باقی باشد. جعلهم الله ارکان الأرض ان تمید بأهلها...[4]

بقای جهان تحقق نمی گیرد.

از امام رضا(علیه السلام) پرسیدند: آیا زمین به غیر امام باقی می ماند؟ فرمودند: خیر، باقی نمی ماند، در این صورت فرو می ریزد.[5] بر این اساس، بر پایی عالم و حیات خود ما و استفاده از برکات عالم، مهم ترین اثر وجودی و فایده ای است که با بودن آن حضرت بر ما و جهان خلقت جاری است و این سنت و قانون الهی تغییرناپذیر می باشد.

دومین فایده «بود» امام، بقا و قوام دین است. در روایات متعدّدی آمده است که پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)فرمودند: لایزال هذا الدین قائما حتی یکون علیکم اثنی عشر خلیفة[6]

روایت معین شده، پس از یازدهمین ایشان، پایداری دین به وجود آخرین امام خواهد بود.

حضرت امیر(علیه السلام) در کلامی، وجود امام ظاهر یا غایب را در هر زمان، رمز عدم بطلان حجت ها و بیّنات الهی می داند: اللهم بلی، لاتخلو الارض من قائم لله بحججه امّا ظاهرا مشهورا او خائفا مغمورا، لئلاّ تبطل حجج الله و بینّاته[7]

یافتگان به حق در کره خاکی، مدیون و وابسته به امام است.

سومین فایده: در بسیاری از روایات، امام واسطه رسیدن فیض الهی به بشریت معرفی شده است؛ یعنی آنچه از برکات، نعمت ها، رحمت و لطف خداوند بر عالم نازل می گردد، به واسطه امام و از کانال وجودی او است.

این مفهوم اساسی بارها در سخنان ائمه(علیه السلام) تکرار شده است. امام سجاد(علیه السلام) می فرمایند؛ خداوند به واسطه ما رحمت را منتشر می سازد و به ما باران می فرستد و برکات را از زمین بیرون می آورد.

و امام صادق(علیه السلام) می فرماید: بنا اثمرت الاشجار و أیعنت الثمار وجرت الأنهار و ینزل الغیث. گویا طبیعت نظام خلقت، دارای مراتبی همانند هرم است که در رأس آن، وجود حجت الهی است، برکات و فیض و رحمت پروردگار، نخست، بر آن قُله نازل شده و سپس از آن جا بر همه جوانب، تا قاعده هرم سرازیر می گردد. موسی بن جعفر(علیه السلام) می فرماید: «... ما من ملک یهبطه الله فی امر لما یهبطه له الا بدأ بالامام فعرض ذلک علیه...»[8] هیچ فرشته ای را خداوند برای امری فرو نمی فرستد مگر اینکه از امام آغاز کرده و آن امر را بر او عرضه می دارد.

چهارمین فایده وجود حجت الهی، مسئله رفع عذاب و امان اهل زمین می باشد. یکی از سنت های الهی آن است که وجود یک فرد مؤمن و صالح در یک جمع، باعث دور کردن عذاب و حفظ همه آن جمع می گردد. جابربن عبدالله از پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)نقل می کند:

«خداوند به واسطه صلاح فرد مسلمانی، فرزندان و فرزندان فرزندان و اهل خانه و خانه های اطرافش را نگه می دارد و همه آنان در پناه خداوندند تا زمانی که او در میان ایشان است.»[9] می گردد.

امام صادق(علیه السلام) در ذیل آیه 74 سوره هود «یجادلنا فی قوم لوط» که به گفت و گوی حضرت ابراهیم(علیه السلام) با فرشتگان اشاره دارد، می فرمایند: «زمانی که فرشتگان بر ابراهیم(علیه السلام) وارد شدند و مأموریت خود را برای عذاب قوم لوط باز گفتند، حضرت ابراهیم به آنان فرمود:... اگر در این قوم یک مؤمن باشد، آیا آنان را عذاب می کنید؟ گفتند: نه. حضرت فرمود: پس لوط در میان آنان است. فرشتگان پاسخ دادند: ما به کسانی که در میان آن قوم هستند آگاه تریم، البته لوط و خانواده اش، غیر از زنش را نجات خواهیم داد.»[10]امام در بین ایشان جاری است.

روایات معصومین(علیه السلام) مؤید این است که به برکت وجود حضرت، بسیاری از عذاب ها از جامعه بشری رفع می گردد.

از امام باقر(علیه السلام) سؤال شد: أبالناس حاجة الی الامام؟ در پاسخ فرمود: أجل لیرفع العذاب عن اهل الارض، سپس به آیه قرآنی استشهاد کردند که پیامبر اسلام(صلی الله علیه واله وسلم)را مخاطب قرار داده و حضرت را عامل رفع عذاب از امّت معرفی می کند: «و ما کان الله لیعذبهم و انت فیهم».[11]می داند.

چنان که امام صادق(علیه السلام) در حدیث دیگری می فرماید: «لن یزالو فی امان ان تسیح بهم الارض مادمنا بین أظهرهم»[12]را به شرح زیر بر شمرد:

عظیم ترین فایده وجودی امام که همان وظیفه اصلی اوست، مسئله «هدایت» می باشد.

این مسئولیت در زمان همه ائمه(علیه السلام) در رأس اهتمامات ایشان بوده و هرگز متوقف نشده است و لازمه انجام آن نیز شناخت چهره امام و ارتباط مستقیم با او نبوده است.

نقل شده که اسحق کندی، از فلاسفه معروف عرب، در عصر امام حسن عسکری(علیه السلام) کتابی به نام تناقضات قرآن نوشت. امام از طریق یکی از شاگردان اسحق و با طرح سؤالاتی او را متوجه اشتباهاتش می نماید.تا جایی که او به حقیقت اعتراف می کند و با ندامت، کتابش را می سوزاند.[13] به این ترتیب علی رغم فاصله مکانی و بدون دیدار با امام، از راهنمایی حضرت بهره مند می گردد.

این حقیقت تاریخی نشان می دهد که گستره هدایت ائمه(علیه السلام) به کسانی که حتی آن ها را ندیده یا نمی شناخته اند نیز، از طرق وسایل گوناگون می رسیده است و هیچ مانعی وجود ندارد که این امر در زمان غبیت نیز جریان داشته باشد.

چه بسیار راه های فهم دین و تمیز آن از مسیرهای انحرافی که به واسطه امام گشوده می شود و چه بسیار قلب های آماده پذیرش حق و اذهان جست و جوگری که با عنایت امام به سر چشمه های هدایت متصل می گردند، هر چند که خود منشاء این فیض را ندانند و نیابند.

در واقع هدایت انسان ها، شغل و وظیفه ای نیست که امام گاه گاهی به آن بپردازد، بلکه فلسفه وجودی و لازمه امامت اوست. همان گونه که هر مادری به حکم محبت ها و مجموعه فداکاری هایی که برای فرزندش انجام می دهد، «مادر» نامیده می شود و معنای مادری در همان رفتارها نهفته است.

به طوری که بدون آن مجموعه، سمت مادری بی معناست، صفت «هادی» بودن برای امام نیز به همین گونه است ؛ لذا در زیارات خطاب به ایشان می گوییم:السّلام علیک یا نورالله الذی یهتدی به المهتدون[14]سیره ائمه گذشته، همواره امام را در کنار مردم و یاور و حامی آنان در سختی ها و مصایب می بینیم.

ادای دین قرض داران، شفای بیماران، رفع نیازهای نیازمندان... همه را امام به حکم امامت انجام می داده است و تحقق این امور هیچ گاه مشروط به شناخته شدن حجت الهی نبوده است، فقرایی که شبانه از امام سجاد(علیه السلام) طعام دریافت می کردند، به دلیل پوشیده بودن چهره امام او را نمی شناختند و بسیاری از یتیمان کوفه پس از شهادت علی(علیه السلام) دانستند که چه کسی هر شب به دیدارشان می رفته است. آیاتی از قرآن کریم در سیره حجت های پیشین نیز گواه این معنا است.

در داستان حضرت خضر(علیه السلام) در سوره کهف[15] سخن از کارهایی است که آن ولی خدا در حالی که مردم او را نمی شناختند، برای حل مشکلات آنان انجام می دهد.

بنابراین، در زمان غیبت نیز، امام جدا از مشکلات، گرفتاری ها و رنج و اندوه مردم نیست و نشناختن حضرت به چهره، مانع از بهره مندی مردم از کمک های ایشان نمی گردد. به همین دلیل است که در زیارت جامعه کبیره خطاب به همه ائمه(علیه السلام) می گوییم:«بکم ینفسّ الهم و یکشف الضر... و فرّج عنّا غمرات الکروب.»

سومین فایده از این دسته، دعای امام است. مطابق روایات متعدد، اعمال انسان ها دائما، به حجت الهی در هر عصر عرضه می شود و هرگز آن امام از وضعیت مردم غافل نیست، بلکه به حکم مسئولیتش نسبت به این اعمال نگران است.

علی(علیه السلام) می فرماید: هیچ مؤمنی نیست که اندوهگین شود؛ مگر آن که به جهت اندوه او اندوهگین می شویم و دعایی نکند مگر این که برای او آمین می گوییم و ساکت نماند مگر آن که برایش دعا می کنیم.

بنابراین، دعای امام همواره و در هر حال شامل حال افراد می گردد.

نقل شده است که همسایه امام رضا(علیه السلام) روزی خدمت امام رسیده و عرض کرده: از شما می خواهم که برای من و خانواده ام دعا کنید. حضرت فرمودند: آیا من این کار را انجام نمی دهم؟ همانا اعمال شما در هر صبح و شام بر ما عرضه می شود.[16] و چون سؤال کننده از این پاسخ متعجب شد، امام به آیه قرآن استشهاد فرمود: قل اعملوا فسیری الله عملکم و رسوله و المؤمنون.[17]

حجت الهی نیست و در عصر غیبت نیز می تواند جریان داشته باشد.

از آن چه به اجمال از مجموعه دو دسته فواید حاصل از «بود» و «نمود عملی» امامت بر شمردیم، (که یقینا محدود به موارد یاد شده نیست)، چنین برمی آید که وجود امام معصوم در هر زمان، به حکم جایگاهش، منشاء فواید و برکات بسیاری است.از سویی، به لحاظ ماهیت وجودی اش، عامل حفظ و بقای عالم خلقت، بر پایی دین، واسطه رسیدن رحمت و فیض الهی بر مردم و مایه امان اهل زمین است.

از سوی دیگر براساس مسئولیتی که بر عهده دارد، در هدایت مردم تلاش می کند، از وضعیت و اعمال آنان آگاهی کامل دارد و برای رفع گرفتاری و مشکلات مادی و معنوی ایشان، قیام کرده و دعا می نماید.

لذا امام صادق(علیه السلام) می فرماید، نحن اهل البیت، النعیم الذی انعم الله بنا علی العباد... و هی النعمة التی لاتنقطع[18] و چنان که بیان داشتیم برای بهره بردن از این نعمت، تفاوتی میان امام ظاهر در بین مردم و امام حاضر، اما ناشناخته وجود ندارد.

به این ترتیب، پرسش از فایده امام غایب، با اصلاح مفهوم غیبت در اذهان و بررسی نتایج حاصل از آن، اساسا موضوعیت خود را از دست می دهد و در جست و جو برای پاسخ به آن، به مجموعه ای از فواید کلی امامت می رسیم که مسأله غیبت خدشه ای به آن ها وارد نمی کند.

بعلاوه، با شناخت این فواید، آن چه در مرتبه بالاتر جایگزین سؤال های مکررّ می گردد. احساس نیاز به امام و شناخت حق عظیم او برگردن ماست.

در حقیقت، هستی، هدایت و همه نعمت هایی که از آن بهره مندیم به برکت آن وجود مقدّس می باشد.

با چنین دیدگاهی، امام غایب، در واقع حاضرترین عنصر در حیات انسان خواهد بود.

انسانی که براساس معرفت به جایگاه حجت الهی، هر لحظه حضور خود را در محضر امامش درک می کند و به ولایت او زنده است وادای حق امام و یاری او، سمت و سوی همه تلاش ها و برنامه های زندگی اش را تشکیل می دهد.

امام سجاد(علیه السلام) می فرماید: ان ّ اهل زمان غیبته، القائلین با مامته و المنتظرین لظهوره، افضل من اهل کل زمان، لاّن الله تبارک و تعالی اعطاهم من العقول و الافهام و المعرفة ماصارت به «الغیبة» عندهم بمنزلة «المشاهدة» و جعلهم فی ذلک الزمان بمنزله المجاهدین بین یدی رسول الله بالسیف، اولئک هم المخلصون حقا و شیعتنا صدقا...[19]

مخلصان حقیقی و شیعیان راستین، هستند.

پی نوشت ها:

[1] . کمال الدین و تمام النعمة، ابن بابویه (صدوق)، ص 341.

[2] . حکمت این سنت های الهی، خود بحث دیگری است که مجالی گسترده تر می طلبد.

[3] . امام صادق(ع)، اصول کافی، کلینی، ج 1، ص 179، ح 10.

[4] . امام باقر(ع)، اصول کافی، کلینی، کتاب الحجة، ح 12.

[5] . امام رضا(ع)، اصول کافی، کلینی، کتاب الحجة، ح 11.

[6] . میزان الحکمة، ج 1، الامامة، ص 133.

[7] . میزان الحکمة، ج 1، باب 140، ص 118.

[8] . بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج 16، ص 357.

[9] . تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، ج 4، ص 109.

[10] . تفسیر المیزان، سوره هود (آیه 74)، بحث روایی.

[11] . سوره انفال، آیه 32.

[12] . بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 23، ص 37.

[13] . بحارالانوار؛ علامه مجلسی، سیره امام حسن عسکری.

[14] . مفاتیح الجنان، زیارت حضرت صاحب الامر در روز جمعه.

[15] . سوره کهف، آیات 79 تا 82.

[16] . وسائل الشیعه، ج 11، ص 387، ح 5.

[17] . سوره توبه، آیه 105.

[18] . بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج 66، ص 316.

[19] . کمال الدین و تمام النعمة، باب 31، ح 2.

 منبع: مجله  انتظار (انتظار موعود)  بهار و تابستان 1383، شماره 11 و 12، نویسنده : نیکو دیالمه