logo ارائه مقالات و محتوای مهدوی
یاران امام

 

مقدمه:

طبق روايات، افرادي، لايق و شايسته ياري امام هستند که به دستور امام همانند دستور خدا توجّه کرده و اطاعت از آن را به نصّ قرآن واجب مي‌دانند « يَأَيهُّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَ أَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَ أُوْلىِ الْأَمْرِ مِنكم‏».[1] آنان پيش از آن که دشواري امر مولايشان در نظرشان جلوه کند، مقام قدسي و بلند او، نظرشان را جلب مي‌کند و هرگز به زمين ماندن فرمان مولاي خويش راضي نمي‌شوند.

چه کسانی شایسته یاری امامند؟

يکي از اصحاب امام صادق (علیه السلام) به آن حضرت عرض کرد: ‏« فدايت شوم، به خدا قسم! من، شما و هرکس دوستدار شما است را دوست دارم.‌اي سرورم! چقدر شيعه شما زياد است‏‏» امام فرمود:

« آنان چه مقدارند؟‏‏» گفتم: ‏« بسيار زياد‏‏». امام فرمود: ‏« مي‌تواني آنان را بشماري؟‏‏» گفتم: ‏« تعدادشان بيشتر از اين‌ها است‏». امام فرمود:

« اما لَو کَملَتِ العِدَّةُ المَوصُوفَةُ ثَلاثُمائَةٍ وَ بَضعةَ عَشَر کانَ الَّذي تُريدوُنَ»؛

آگاه باش هرگاه آن عدّه وصف شده که سيصد و ده نفر و اندي هستند، شمارشان کامل شود، آنچه شما مي‌خواهيد، خواهد شد.[2]

امام، در ادامه روايت به بيان صفات شيعه مي‌پردازد.

سدير صيرفي مي‌گويد: بر امام صادق (علیه السلام) داخل شدم و گفتم: ‏« به خدا سوگند! اكنون زمان نشستن شما نيست (بلکه بايد قيام کنيد)‏». امام فرمود: ‏«چرا‌ اي سدير؟‏» گفتم: ‏« به سبب فراواني دوستداران، پيروان و ياوران شما. به خدا سوگند! اگر اميرالمؤمنين (علیه السلام) به اندازه شما پيرو و ياور و دوستدار داشت، هرگز تيم [ طايفه ابوبکر] و عدي [طايفه عمر]) در[خلافت] او طمع نمي‌كردند».[3] امام فرمود: ‏« چقدر هستند؟‏» سدير پاسخ داد: ‏« صد هزار نفر‏». امام فرمود: ‏« صد هزار؟‏» سدير عرض كرد:‏« بله و بلكه دويست هزار‏». امام فرمود: ‏« دويست هزار؟‏» سدير عرض کرد:‏« بله و نصف دنيا‏». امام سکوت کرد و از من خواست با او به خارج مدينه رفتيم. به جواني چوپان نگاه کرد و فرمود: به خدا قسم اگر براي من، شيعياني به تعداد اين بزغاله‌ها بود، مجال نشستن نداشتم [بلکه قيام مي‌کردم]‏». سدير مي‌گويد:‏« آن‌ها را شمردم؛ هفده عدد شد.[4]

ياوران واقعي امام، انسان‌هاي وارسته‌اي ‌هستند ‌كه ‌‌عقايد استوار داشته و سر پرستيِ امام ‌معصوم (علیه السلام) را ناشي‌از ولايت خدا ‌بر ‌موجودات ‌مي‌دانند و ‌چيزي ‌را بر امر امام ‌خود مقدّم‌ نمي‌دانند. سعادت‌ را در گروِ رضاي‌ او يافته‌اند. از خود در برابر اراده ‌معصوم‌ (علیه السلام) تدبيري‌ ارائه ‌نمي‌دهند و در كار او چون ‌و چرا نمي‌كنند. سهل‌ بن‌ حسن‌ خراساني به امام ‌صادق‌ (علیه السلام) ‌عرض‌ كرد:‏ « چه‌ چيز شما را واداشته ‌تا آن ‌كه ‌از حق‌ مسلّمِ خويش‌ [حكومت] باز بنشينيد؟ در حالي‌ كه ‌صد هزار شيعه ‌پا در ركاب ‌و شمشيرزن ‌در اختيار شما است؟‏» امام‌ صادق (علیه السلام) دستور داد تنور آتش ‌را روشن ‌كنند. وقتي ‌شعله‌ آتش ‌برافروخته ‌شد، حضرت به ‌او دستور داد ‌وارد تنور شود. او كه ‌گمان ‌كرده ‌بود امام (علیه السلام) از سخنانش ‌غضبناك ‌شده ‌و قصد مجازاتش ‌‌را دارد، عرض‌ مي‌كند: ‏« آقا! مرا ببخشيد و به‌آتش‌ عذابم‌ نكنيد‏». در همين ‌وقت، هارون‌ مكّي ‌در حالي ‌كه ‌كفش‌هايش ‌را به ‌دست ‌گرفته ‌بود؛ وارد مي‌شود و خدمت ‌امام ‌خويش ‌سلام ‌عرض ‌مي‌كند. حضرت ‌بدون ‌هيچ ‌مقدّمه‌اي ‌به ‌او مي‌فرمايد:‏« كفش‌هايت ‌را بگذار و درون ‌تنور بنشين‏». هارون ‌مكّي‌ نيز بدون ‌هيچ‌گونه ‌درنگ ‌و پرسشي، اين‌كار را انجام ‌مي‌دهد. امام‌ (علیه السلام) در اين ‌حال ‌به ‌گفت‌وشنودِ خود با مرد خراساني‌ ادامه ‌مي‌دهد و مطالبي‌ را درباره ‌خراسان ‌به ‌او مي‌فرمايد كه ‌گويي از نزديك‌ در جريان ‌آن‌ها بوده ‌است. پس ‌از آن، رو به ‌سهل ‌بن ‌حسن ‌خراساني ‌كرده ‌و مي‌فرمايد: ‏« برخيز و داخل‌تنور را بنگر‏‏». او مي‌گويد: ‏« هنگامي ‌كه ‌به ‌درونِ آتشِ در حال ‌زبانه ‌كشيدن ‌نگاه ‌كردم، هارون ‌را در حالي ‌ديدم ‌كه ‌چهار زانو نشسته ‌بود‏».‏ در اين ‌وقت ‌امام ‌صادق (علیه السلام) از مرد خراساني‌ مي‌پرسد: ‏« در خراسان، چه ‌تعداد مثل ‌اين ‌شخص‌ مي‌شناسي؟‏» سهل ‌در پاسخ ‌مي‌گويد: ‏« به ‌خدا قسم! يك‌ نفر هم ‌اين‌گونه ‌نداريم‏‏‏‏‏‏‏». ‌حضرت ‌فرمود: ‏« آگاه ‌باش! ما زماني ‌كه ‌پنج ‌تن ‌ياور و كمك‌كار پيدا نكنيم، قيام‌ نمي‌كنيم. ما آگاه‌تريم‌ كه ‌وقت‌ قيام ‌چه ‌زمان ‌است.[5] طبق اين روايت، افرادي، لايق و شايسته ياري امام هستند که به دستور امام همانند دستور خدا توجّه کرده و اطاعت از آن را به نصّ قرآن واجب مي‌دانند:

« يَأَيهُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَ أَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَ أُوْلىِ الْأَمْرِ مِنكم‏».

آنان پيش از آن که دشواري امر مولايشان در نظرشان جلوه کند، مقام قدسي و بلند او، نظرشان را جلب مي‌کند و هرگز به زمين ماندن فرمان مولاي خويش راضي نمي‌شوند.

با نگاهي گذرا به تاريخ، به خوبي مي‌توان نقش و جايگاه ياوران را در حرکت‌ها و خيزش‌ها دريافت. به راستي چرا غيبت به وجود آمد؟ اگر مردم دست از ياري اهل بيت بر نمي‌داشتند و آنان را تنها نمي‌گذاشتند، آيا از فيض ظهور امام بي‌بهره مي‌مانديم؟

نتیجه:

مناسب است با توجه به روايت‌ها، به اين نکته اشاره کنيم که همان گونه که عدم همراهي، باعث خانه نشيني شده و غيبت ساز بود، همراهي و ياوري نيز، ظهور آفرين خواهد شد. امام مهدي (علیه السلام) نيز براي قيام خود، ياور مي‌خواهد. همراهاني فداکار و جان بر کف، درد آشنا و ايثارگر. ياوراني که تاب تحمّل سختي‌ها و شدايد را دارند و تحت هيچ شرايطي، امام خود را تنها نمي‌گذارند.

پی‌نوشت‌ها:

[1]. نساء،59.

[2]. غيبت نعماني، باب 12، ح 4.

[3]. هر دو طايفه از قبيله قريش هستند ( قريش قبيله بزرگي بود كه از طوايف متعددي تشکيل شده بود)

[4]. اصول کافي، ج 2، ص 242، ح4.

[5]. بحارالانوار، ج‌47، ص‌123 – 124.