چنان درخت در این آسمان، سری داریم
برای حادثه دست تناوری داریم
وفور فتنه اگر هست، آسمان با ماست
که چشم لطف ز دنیای دیگری داریم
اگرچه از عطش و التهاب میخوانیم
برای عشق ولی دیدهی تری داریم
چنان پرنده در آن میهمانی آبی
ز جنس ابر به بالای خود پَری داریم
برای رفتن از اینجا، میان سینهی تنگ
دلی به پاکی بال کبوتری داریم
دوباره بر لب دل خواهش شکستن رُست
هنوز آرزویِ زخم دیگری داریم
سلمان هراتی