logo ارائه مقالات و محتوای مهدوی
قابلیت‌های رسانه‌ای آموزه مهدویت

مقدمه:

 هم اکنون جای این پرسش است که ملاک‌ها و پتانسیل رسانه‌ای آموزه مهدویت چیست؟ به دیگر سخن مشخصه‌های رسانه‌ای آموزه مهدویت چیست؟پیرامون ظرفیت‌ها و قابلیت‌های آموزه‌های شیعی منابع اندکی موجود است، چرا که ظرفیت‌های عظیم تعالیم شیعی در حوزة اجتماعی به دلیل دور نگه‌داشتن از موقعیت راهبری اجتماعی هنوز کشف نشده است، لذا شناخت ما از ظرفیت‌های آموزه مهدویت، نقش مهمی در انتخاب شیوه‌ها و روش‌های رویکرد به این آموزه دارد.

 قابلیت‌های رسانه‌ای زیر در اندیشه مهدویت قابل استقرا و تحلیل است:

1.ظرفیت‌های انگیزشی اندیشه مهدویت

 «انگیزش»[1] حالتی در افراد است که آنان را به انجام و تداوم رفتاری خاص متمایل می‌کند و علت و چرایی فعالیت‌ها را مشخص می‌کند. آنچه که در اصل محرک آدمی به سوی رفتارهای خاص است همان نیازی است که او را بی‌‌قرار می‌سازد و فرد را برای ارضای آن به تکاپو و تلاش برمی‌انگیزاند.[2]

 هیچ فرایند روانی در انسان را نمی‌توان یافت که در واقعیت، صورت یا اثری از نیازها (و یا به بیان اجتماعی ارزش‌ها) را با خود به همراه نداشته باشد. چرایی رفتار ما ریشه در نیازهای ما دارد. وقتی انسان به چیزی نیاز دارد، در او یک فرایند روانی و معمولاً هدف‌محور شکل می‌گیرد که از آن به انگیزش تعبیر می‌کنیم. این فرایند دربرگیرنده اهدافی است که محرک عمل فرد و جهت‌دهندة آن است.[3]

 در کلی‌ترین سطح تحلیل می‌توانیم رفتار انسان را واجد دو بعد نیرو و مسیر (جهت) بدانیم. بعد نیروزایی رفتار همان نیازها و یا انگیزه‌هایی است که فرد را در موقعیت‌های مختلف فعال می‌کند و به حرکت و جنبش  وا‌ می‌دارد. جهت یا مسیر رفتار شیوه و صورت رفتار است برای نیل به هدف، ارضاء یا کاهش شدت آن حیطه مطالعه نیازها یا انگیزه‌ها، عرصه نیرو افزایی رفتار است. انگیزش[4] را می‌توان عامل نیرو دهنده، هدایت‌کننده و نگه‌دارنده رفتار تعریف کرد. به زبان ساده، انگیزش چیزی است که فرد را به پیش رفتن وا می‌دارد و تعیین می‌کند که به کجا باید رفت.[5]

 روان‌شناسان، انگیزش را عامل درونی می‌دانند[6] که رفتار شخص را تحریک می‌کند و در جهت معین سوق می‌دهد و آن را هماهنگ می‌سازد. [7] توجه و علاقه‌مندی به هدف، همچنین پی بردن به اهمیت و ارزش تحقق آن، از جمله عوامل انگیزشی است که به بروز رفتار و جهت‌دهی آن می‌انجامد. آموزة مهدویت بسته به دورنما و چشم‌اندازی که ارائه می‌دهد و متناسب با گرایش خاصی که در نهاد شخص پدید می‌آورد، شخص را برمی‌انگیزاند تا در مسیر تحقق چشم‌انداز توجه کافی مبذول دارد و به لوازم آن پایبند باشد. با این بیان، هر چه عوامل برانگیزاننده قوی‌تر و راسخ‌تر باشند، انگیزه فراگیر در التزام به رفتارهای متعالی و ارزش‌های دینی نیز قوی‌تر خواهد بود.

 از مهم‌ترین متغیرهای مؤثر بر انگیزش، وجود یک سلسله باورها و ارزش‌های دینی است. این باورها نه تنها انگیزش افراد را شکل دینی می‌دهند، که حتی در قوت و تداوم بخشیدن به آن نیز نقش بالایی را ایفا می‌کنند. معمولاً انگیزه‌های نشأت‌گرفته از ایمان، از استحکام و دوام بیشتری نسبت به انگیزه‌های مادی برخوردارند. در تاریخ زندگانی مؤمنان، موارد فراوانی از انگیزه‌های بسیار قوی، همراه با گام‌های استوار در مقابل دشمنان دین الهی، یافت می‌شود. از همه مهم‌تر، انگیزة برتر به رفتار ارزش برتر می‌بخشد و برعکس، انگیزة پست حتی رفتار به ظاهر شایسته را به انحطاط و بی‌ارزشی می‌کشاند.

 داشتن هدف و انگیزه به عنوان اصلی‌ترین رکن برنامه‌ریزی، نقش هدایت و راهبری کلیه تلاش‌های فرد و سازمان را به صورت یک نقطه محوری بر عهده دارد. و مهم‌ترین دستاورد انگیزشی را به همراه دارد. یکی از خصوصیات و ویژگی‌های هدف، عالی بودن آن است. امیر مؤمنان امام علی(علیه السلام) در مورد ضرورت و اهمیت اهداف بلند و عالی می‌فرماید: «خير الهمم اعلاها»[8]؛ بهترین هدف‌ها، عالی‌ترین آنهاست»

 شاید توصیه به داشتن اهداف عالی و بلند در روایات به این دلیل باشد که داشتن چنین اهدافی باعث افزایش انگیزه افراد برای به دست آوردن آن اهداف می‌شود. این نکته را نیز امام علی(علیه السلام) متذکر می‌شوند و می‌فرمایند: «علی قدر الهمم تکون الهموم»؛[9]تلاش و کوشش‌ها به اندازه هدف‌ها خواهد بود». یعنی هر قدر هدف‌ها عالی‌تر باشند، انگیزه‌های افراد فزونی می‌یابد و تلاش و کوشش بیشتری برای دست‌یابی به آن اهداف می‌کنند؛ چرا که دست‌یابی به اهداف عالی و بلند، مشکل‌تر بوده و تلاش و کوشش بیشتری را طلب می‌کند. امام علی(علیه السلام) می‌فرماید: «من کبرت همّته، کبر اهتمامه؛[10] هر کس که هدفش بزرگ و مشکل باشد، تلاش و کوشش او بیشتر خواهد بود».

 با تتبع در انگیزه‌های آدمی، به طور کلی سه سطح انگیزشی را در انسان‌ها می‌توان تصور کرد؛ این انگیزه‌ها از پایین‌ترین سطح شروع می‌شود و تا عالی‌ترین سطح انگیزش پیش می‌رود. این سطوح به ترتیب عبارت‌اند از:

 - انگیزه‌های مادی [11]

 - انگیزه‌های تلفیقی

 - انگیزه‌های معنوی و الهی [12]

 قدرت انگیزشی آموزه مهدویت در عالی‌ترین سطح انگیزشی، یعنی انگیزه‌های معنوی و الهی قرار دارد. اگر اهداف و مأموریت‌های جامعه در راستای اهداف و انگیزه‌های الهی باشند، در این صورت می‌تواند افراد را از سطح انگیزه‌های مادی، به مرتبه انگیزه‌های تلفیقی برساند و از این طریق، سطح عملکرد آنان را به لحاظ کمی و کیفی ارتقا بخشد. افرادی که دارای انگیزه‌های تلفیقی هستند و حتی بالاتر، انگیزه‌های الهی دارند، در مقایسه با کسانی که با انگیزه‌های مادی کار می‌کنند، تلاش و جدیت بیشتری از خود نشان می‌دهند و به مراتب، عملکرد بهتری خواهند داشت. انگیزه‌های الهی مانع هدر دادن و اسراف امکانات و منابع انسانی می‌گردد و افراد را برای نیل به اهداف، به شدت برمی‌انگیزاند.[13] قدرت انگیزشی باور به مهدویت دارای چند کارکرد عمده است که می‌توان آن را در رفتار یک منتظر مشاهده کرد. انتخاب تکالیف و تلاش برای انجام اعمالی خاص متناسب با منبع انگیزشی، پشتکار و مداومت در انجام یک فعالیت و سعی در پیشرفت آن، موارد عمده این شاخص‌ها هستند. زیرا که روان‌شناسان تربیت بر این باورند که رفتاری که بر اساس انگیزش تقویت شود احتمال تکرار آن افزایش پیدا می‌کند.[14]

 این نکته نیز افزودنی است که قدرت انگیزشی آموزه مهدویت سازه‌ای است که به طور مستقیم قابل‌مشاهده و اندازه‌گیری نیست، ولی وجود آن از رفتار شخص استنباط می‌شود.

 بنابراین رسانه زمینه‌ساز به منظور ایجاد انگیزه در میان منتظران و ارتقای سطح عملکرد آنان در قبال ارزش‌های مهدوی باید جامعه منتظر قبل از ظهور را به عنوان هدف تمامی فعالیت‌ها در جامعه ترسیم کند.

2.اندیشه مهدویت و فائق آمدن بر بحران معناداری زندگی

 مراد از نقش اندیشه مهدویت در معنادار کردن حیات جمعی این است که مهدی باوری می‌تواند زندگی جمعی بشر در بعد جمعی، به معنای حیات یک امت و حیات تاریخی بشر را معنادار و قابل‌فهم کند. البته، این ادعا را می‌توان دربارة معنادار کردن جهان هستی نیز کرد. براي نمونه یک مهدی باور مؤمن در پرتو آموزه مهدویت می‌تواند درک کند که تاریخ بشر و حتی جهان چه سیری را طی کرده، و می‌کند، کدام مراحل را پیش رو دارد، و هر مرحله از چه ویژگی‌های معنوی و مادی برخوردار است؛ تاریخ بشر با چه فرود و فرازی سیر می‌کند، پایان آن چگونه رقم می‌خورد اکنون او و دیگر مردمان جهان کجای این تاریخ ایستاده، چه می‌کنند، و چه باید بکنند. بالأخره اینکه با ظهور مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و برپایی حاکمیت او بر جهان چگونه این همه حوادث تلخ و شیرین توجیهی در خور و مقصدی ارزنده می‌یابد. یکی از مهم‌ترین عوامل معنادار کردن حیات تاریخی بشر بینشی است که اندیشه مهدویت به ما می‌دهد. آموزه مهدویت اجزا و عناصر حیات بشری را در یک ترکیب و سامانه معنادار و قابل‌فهم به گونه‌ای تعریف می‌کند که مانند یک تابلوی نقاشی یا هر چیز قابل‌درکی از این دست به نظر آید.

 اندیشه مهدویت، سیر تمدن بشری را هدفمند دانسته و مهم‌تر این که با بشارت پیروزی صالحان و پرهیزکاران در آینده و ظهور امام حاضر، انگیزه درونی مضاعفی برای تلاش و استقامت، به انسان می‌بخشد.

 مسائل و مشکلات مربوط به مبدأ و منشأ، چگونگی و چرایی سرنوشت ملت و فرهنگ و تمدن بشریت، اندیشه میلیون‌ها انسان؛ نیز مورد توجه همه ادیان اعم از الهی و غیر الهی در طول تاریخ بوده است. این واقعیت نمودار تلاش فزاینده‌ای است که در زمینه تفسیر‌های فرآیندهای تاریخی از سوی اندیشمندان و فیلسوفان هر جامعه‌ای صورت گرفته است. پرسش از معنای زندگی همواره برای انسان اندیشور مهم بوده است؛ به گونه‌ای که بی‌توجهی به این پرسش، موجب اوضاع و احوال شکننده‌ای می‌شود که امروزه آن را «بحران معنا» می‌خوانند.

 اندیشه مهدویت فرجام متعالی و شکوهمند آینده جهان و سرمنزل متعالی و متکامل تاریخ بشری از دیدگاه اسلام است. اندیشه مهدویت در میان اندیشه‌های دینی، جایگاه رفیعی دارد؛ اندیشه‌ای است که رمز هویت شیعه به شمار می‌رود. و نگاهی جدی و عمیق به آینده جهان و بشریت دارد. در این آموزه، هدف و غایت تاریخ، سازوکار و محرک حرکت تاریخ و مسیر آن به درستی بیان شده است. اندیشة مهدویت در نزد شیعه دارای عناصر اصلی اعتقاد به وجود یک جریان کلی در نظام طبیعت و جهان، سیر تکاملی تاریخ و اعتقاد به پایان و فرجام خوش برای تاریخ است.[15] این آموزة متعالی به گونه‌های مختلف به تصویر کشیده شده است اما از منظر نقش آن در معنابخشی به تاریخ کمتر به آن پرداخته شده است. و پیوند و رابطه این دو در محاق غفلت فرو رفته است. تبیین و ارائه آموزة مهدویت در چارچوب فلسفة نظری تاریخ افق‌های جدیدی فرا روی پژوهش‌گران و اندیشمندان می‌گشاید. مهم‌ترین ویژگی آموزه مهدویت در تبیین حرکت تاریخی و سیر تکاملی آن نقش اراده‌های انسانی در حرکت تکاملی تاریخ است. درحالی‌که مشکل نظریه‌های ارائه‌شده در فلسفه نظری تاریخ جبری بودن آنها و ادعای علمی بودن آنها است. درحالی‌که در اندیشه قرآنی حرکت تاریخ جبری نیست. آیات قرآن فرجام خوش و آیندة روشنی را برای تاریخ بشریت به تصویر می‌کشد. فطرت کمال طلب و حقیقت جوی انسان، او را به سوی تقرب الهی و اخلاق و معنویت سوق می‌دهد. این رویداد عظیم هنوز رخ نداده است. اين انگاره در فلسفه متعالي تاريخ و نظريه «دولت جهانی مهدوي» مورد بحث و بررسي قرار گرفته است.

 بنابراین هر جامعه‌ای یک دوره معینی دارد که آن را سپری می‌کند اما جامعه جهانی اگرچه با رکودها و وقفه‌های مقطعی روبروست ولی سیر نهایی آن صعودی و تکاملی است. [16]به دیگر سخن امت‌ها به وجود می‌آیند و دورانی را در حالات مختلف توحید و شرک سپری می‌کنند و سرانجام آفتاب عمرشان غروب می‌کند، اما در نهایت جامعه‌ای ایجاد می‌شود لبریز از عدل و برابری و تأمین‌کننده کمال و بقای انسان زیرا از منظر قرآن جامعه‌ها، تمدن‌ها و فرهنگ‌ها به سوی یگانه شدن و متحدالشکل شدن سیرمی کنند و آینده جوامع انسانی، جامعه جهانی تکامل یافته است که در آن بشر به کمال حقیقی و سعادت واقعی و انسانیت اصیل خود خواهد رسید.[17] حرکت تاریخ باید به سمت تحقق هدف و غایت آفرینش که تحقق عبودیت و بندگی انسان و تقرب به خداوند متعال است باشد.

 اسلام گستره تاریخ و مسیر حرکت تاریخ را در ستیزه‌جویی‌های حق و باطل و غلبه حق را فرجام این ستیزش تاریخی می‌داند. بر مبنای مکتب اسلام موضع‌گیری ارادی انسان در برابر دو جریان ولایت حق و باطل قرار دارد. اراده‌های انسانی هنگامی که یک جامعه را تشکیل می‌دهند یا در جهت حق پیش می‌روند و یا جهت‌گیری باطل دارند؛ نسبت دادن از اين؛ دو قطب و نظام تاریخی حق و باطل، یکی بر محور اولیای الهی و پیامبران و دیگری بر محور فراعین و طواغیت و مستکبرین تاریخ شکل می‌گیرد.

 هر یک از دو جبهه حق و باطل در حرکت خود به دنبال گسترش توسعه خویش هستند و به همین دلیل در طول تاریخ درگیر هستند. اصلی‌ترین تعارضی که در تاریخ بشریت وجود دارد تعارض ایمان و کفر و عبودیت و استکبار است. تشدید تضاد و تعارض میان جبهه حق و باطل سبب پیدایش دگرگونی‌های بنیادی در جامعه و تاریخ است.[18] این کشمکش و تعارض با گذشت زمان عمق بیشتری پیدا می‌کند.

 اگر بپذیریم که همواره در طول تاریخ دو جریان حق و باطل و ایمان و کفر وجود داشته است و بپذیریم که غلبه در نهایت با جبهه حق است سرانجام تاریخ نیز ظهور ولایت الهی در سراسر جهان است که از آن به عصر ظهور تعبیر می‌شود.

 به نظر می‌رسد رسانه‌ها از این ظرفیت آموزه مهدویت کمتر بهره برده‌اند. بدیهی است، چنین ظرفیتی نیازمند سواد رسانه‌ای می‌باشد تا براساس آن نمادسازی موجه صورت گیرد.

  1. قابلیت‌های اندیشه مهدویت برای تفاهم ادیان

 همگرایی میان پیروان ادیان به جای واگرایی، و گفتگو و تفاهم به جای سوءتفاهم، از اموری است که کمتر در نقش سازندة آن در بهبود اوضاع بشر تردیدی هست. این گفتگو می‌تواند بر سر سخن مشترک میان ادیان برقرار گردد. از مواردی که در میان ادیان بزرگ و تاریخی جهان مشترک است، اصل اندیشة منجی و نجات موعود است. تجربه نیز نشان داده است که هر جا پیروان ادیان بزرگ هم سخن شده و در پی یافتن دست‌مایه‌ای برای هم‌دلی و هم‌گرایی برآمده‌اند، اندیشه نجات و منجی موعود به خوبی به این کار آمده است.

 پیرامون آخرالزمان آنچه در همة ادیان مشترک است این است:

 جامعه‌ای که پس از ظهور «موعود» تشکیل می‌شود مجموعه‌ای به تمام معنا هماهنگ و زیباست، حکومتی جهانی بر بنیاد دین که از رهبری فردی الهی و آسمانی برخوردار است، حکومتی که در آن نادرستی و ناراستی نیست، جهانی که در آن دانش به اوج خود رسیده و فرهنگ عمومی بدان حد رشد یافته است که نزاع‌ها و کشمکش‌های فردی رخت می‌بندد، عدل و داد بر همة ارکان جامعه حاکم است و فراوانی در همه مظاهر طبیعت به چشم می‌خورد، وفور و امنیت و آسایش همگانی و فراگیر از اوصاف این دوره است و قانون مسلط در جامعه همان قانون خدایی است که در کتابش بر مردم فرو فرستاده؛ بدین نحو که پیرو آیین زرتشت معتقد است اوستا حاکمیت می‌یابد، یهودی یا مسیحی معتقد به تسلط تورات یا انجیل است و بالأخره مسلمان قائل به حاکمیت قرآن کریم است، این جهان بی‌رنج ادامه می‌یابد تا بدان جا که به رستاخیز بپیوندد و به سعادت ابدی منتهی گردد.[19]

 در همة ادیان نوعی اعجاز یا خرق عادت در مسائل مربوط به موعود دیده می‌شود، مواردی که با ملاک‌های عادی‌ و مادی بشر امروز قابل سنجش نیست، در دین زرتشتی حفظ نطفة زردشت در آب دریاچه و باردار شدن دوشیزه‌ای پس از هزاران سال از آن نطفه، در عهدین ظهور مسیح به عنوان نجات‌بخش پایانی و در اسلام طول عمر امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از جمله امور خارق‌العاده محسوب می‌شود.

 در ادیان در کنار سخن از منجی و موعود از دشمن او نیز بحث شده است: در زرتشتی، ضحّاک مظهر تباهی و فساد، به وسیله گرشاسب کشته می‌شود، همین طور در مسیحیت دجال در آخرالزمان توسط عیسی نابود می‌گردد، در آیین یهود نیز ارمیلوس شخصیتی شبیه دجال و ضحاک، در آخرالزمان نابود می‌گردد.

 نشانه‌های مختلفی که زیر عنوان «علائم ظهور» می‌توان از آن سخن گفت نیز در ادیان مختلف با یکدیگر شبیه‌اند؛ پیدایش تغییراتی در آسمان و ظهور اختلال‌هایی در حرکت خورشید و ماه و کیفیت قرار گرفتن ستارگان، قحطی‌های مکرر، باران‌های بی‌موقع و سیل‌آسا و ویرانگر و به طور کلی بی‌سامانی و بی‌نظمی در همه ارکان جامعه و در همه ابعاد آن، ویژگی‌های مشترک جامعه بشری مقارن ظهور موعود است.[20]

 در روزگار جدید رسانه‌های غربی با تحمیل مدل الگویی منجی‌باوری خاص و نیز تخریب و تحریف آموزه مهدویت در صدد تقابل ادیان و مذاهب هستند و چنین امری رسالت رسانه زمینه‌ساز را برای تفاهم ادیان بر اساس اندیشه نجات دوچندان می‌کند.

4.قابلیت‌های اندیشه مهدویت در همگرایی مذاهب اسلامی

  از مواردی که میان شیعه و اهل سنت مشترک است، اصل اعتقاد به مهدی است. اگر مسلمانان در پی یافتن دست‌مایه‌ای برای هم‌دلی و همگرایی برآیند، اندیشه مهدویت به خوبی از پس این مهم برمی‌آید.

 برای شناخت امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، می‌توان بر موارد مشترک فریقین تأمل کرد و با تحلیل اوصاف امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)،در مدارک فریقین و تحلیل رسالت امام(علیه السلام) در احیاگری دین حق، به شخصیت امام( پی برد.

 همگرایی اهل سنّت و شیعه در موضوع مهدویت فراوان است و شاید برای برخی که موعودباوری در اسلام را از این دیدگاه ننگریسته‌اند، باورکردنی نباشد که میان این دو مذهب در موضوع مهدویت، این اندازه وحدت نظر وجود داشته باشد.[21] موضوعات مشترکی که دراین‌باره در منابع اولیه و اصلی هر دو فرقه بدان پرداخته شده است عبارت‌اند از: «نسب مهدی از اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) است»،[22] «هم‌نام و هم‌کنیه بودن امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، با پیامبر»، «شمایل مهدی موعود»، «ویژگی‌ها و شرایط ظهور»،[23] «نشانه‌های ظهور»،[24] «ویژگی‌های حکومت امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، و برکات عصر ظهور»[25] و «فراگیر شدن اسلام و حاکمیت امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)،بر جهان».

5.حضور عینی و وجود منجی در اسلام

 اسلام و به معناي دقيق‌تر تشيّع تنها مکتب و مذهبي است که منجي و موعودش زنده و عيني است و مانند ديگر مکاتب و اديان به آينده نامعلوم واگذار نشده است.[26]

 «سوشيانت»، منجي آيين زرتشتي و «مهدی» اهل سنّت در آخرالزمان متولّد مي‌شود. و «مسيحا» که عهدين آن را نجات‌بخش پاياني مي‌داند در آخرالزمان ظهوري مجدّد دارد.«کلکی» موعود هندو و «مَیتریه» موعود بودا چند سالی پیش از قیام، پای به اقلیم وجود می‌نهند.[27] در هیچ‌کدام از اين آيين‌ها، منجي وجودي عيني و زنده ندارد، بلکه منجي ملّت‌ها و مکاتب غير از اسلام، يک موجود يا مفهوم ذهني و ايده‌آلي بيش نيست که قرار است پایان‌بخش نزاع‌ها و کشمش‌ها در آخر‌الزمان باشد.

 امّا اسلام پندار انسان‌ها را به اين‌که روزگاري، نيروي عادلانه مجهول ظلم را از صفحه گيتي ريشه کن سازد، از يک موضوع فقط غيبي به صورت يک باور پيرامون يک موجود واقعي زنده ملکوتي که تمام مشخصاتش شناخته شده است درآورد.[28]

 این واقعیت را زمانی بهتر می‌شناسیم که به یاد بیاوریم که اسلام، مسلمانان را از توجّه به نجات‌بخشي که در آينده به دنيا مي‌آيد به اهتمام و دقّت در يک منجي حاضر منتقل مي‌کند. و راز ماندگاري، بالندگي و نقص‌ناپذيري انديشه مهدويت در تفکّر شيعي در همين شفافيت، قطعيت، مستند و مستدل بودن آن است.

6.فرا منطقه‌ای، فرا نژادی و فراقومی بودن اندیشه مهدویت

 نگاه راهبردی اسلام از حیث جهانی دارای لوازم و مقتضیات ویژه‌ای است که عموماً به ماهیت ایدئولوژی اسلامی برمی‌گردد. اسلام از حیث معرفتی در حوزة سیاست و حکومت قائل به اصول بنیادینی چون جهان‌نگری است. نتیجة این دیدگاه اسلام، ارائه الگویی نوین از منجی‌باوری است که سطح تحلیل آن جهانی است. این الگو از حیث روش‌شناختی عالی‌ترین شکل منجی‌باوری را در عصر حاضر در بر می‌گیرد که فارغ از روش‌های نادرست اعمال‌شده بر دست قدرت‌های برتر، از حیث روش بسیار تکامل یافته است؛ الگویی که در عین اعتقاد به حکومت واحد جهانی اصول بنیادینی چون عدالت، مساوات، عدم تعرض، نفی ظلم، رعایت حقوق دیگران و… را محترم می‌شمارد.

 آموزة مهدویت، منحصر به یک قوم، گروه، کشور، نژاد، زبان و … نیست و تأمین‌کنندة رستگاری همگان است. روایات مهدوی بیانگر جهان‌شمول بودن آموزه مهدویت است درحالی‌که در سایر نظریه‌ها چنین نبوده و تنها طبقه و گروه خاصی مورد توجه قرار می‌گیرد؛ برای مارکس، «طبقه کارگر و پرولتاریا» برای هگل، «نژاد برتر آلمانی» برای یهود، «قوم برگزیدة بنی اسرائیل»، برای فوکویاما، «جهان غرب» و … واجد اهمیت است. [29]

7.رویکرد کلان اندیشه مهدویت به آینده‌نگری انسان

 در حال حاضر با نگاهی به رسانه‌هایی که به عنوان ابزار آموزش فرهنگی مورد استفاده قرار می‌گیرند، به خوبی دانسته می‌شود که نگرش نخبگان و هنرمندان به گذشته است درحالی‌که تصویر و ترسیم گذشته می‌تواند مفید باشد، ولی این تصویر بدون ترسیمی از آینده و دستگاه کامل نظام جامعه و دولت، نمی‌تواند مفید و سازنده باشد.

 نگاه به آینده، پیشینه‌ای به فراخنای زندگی بشری دارد و «آینده‌نگری» مسیرها، مراحل و گذرگاه‌های مختلفی را طی کرده و از گمانه‌زنی، اختر بینی، اتوپیا نویسی، فلسفه نظری تاریخ و… به «آینده‌پژوهی»[30] رسیده است.

 در ورای همه آینده‌نگری‌ها و آینده نگاری‌ها در طول تاریخ، همواره بشر شاهد آینده‌شناسی دینی بوده است. اگر هدف از آینده‌پژوهی را رساندن جامعه انسانی به آینده امن و پایدار بدانیم، گونه‌ای از آینده‌نگری در همه ادیان الهی صادق است.

 همه ابعاد و مؤلفه‌های آینده‌نگری در آموزه مهدویت وجود دارد؛ هم تفسیر کلان از حیات معقول بشری است، هم تصویر و ترسیم روشنی از وضعیت‌های مختلف (و در نهایت وضعیت حتمی) و هم راه و نظام رسیدن به آن. گزاره‌های آموزه مهدویت در باب آینده، بیش از آن که بر شناختن تأکید داشته باشد بر ساختن و برنامه‌ریزی برای آن دلالت دارد. در مجموع، در اسلام، امکان پیش‌بینی آینده امکان‌پذیر است؛ ولی طراحی و ساخت آینده را نیازمند حضور، همگرایی و تعهد همگان می‌داند. [31] درحالی‌که رسانه‌های فرهنگی غرب، در بازنمایی مدینه فاضله خود در ناکجا آبادها از کوچک‌ترین تلاش دریغ نمی‌کنند، ما حتی بر اساس آموزه‌های شیعی نخواسته‌ایم در ترسیم و تصویرسازی از جامعه آرمانی مهدوی گامی برداریم.

8.آموزه مهدویت و امید بخشی به جامعه و گذر از امیدهای واهی

 اندیشه مهدویت اگرچه در اصل برای ایفای چنین نقشی پدید نیامده است، اما توان بالایی برای ایجاد و حفظ امید به بهروزی در میان مردم دارد. گویا به همین دلیل است که این اندیشه در هنگام دشواری‌ها و فشارهای اجتماعی بالنده‌تر می‌شود و مقبول می‌افتد.

 وجود اندیشه‌های امیدبخش به واقع مایه استمرار حیات انسانی‌اند.[32] و به درستی گفته‌اند که انسان به امید زنده است، از این رو، هر فرد یا اجتماعی که امید خود را در کوران حوادث و مصائب از دست بدهد، تا مرگ راه درازی ندارد. و از آن جهت که روزگار هر فرد و ملت خالی از حوادث و مصائب نیست، آموزه منجی موعود راهبر جامعه است. مروری بر تاریخ اندیشه منجی موعود در ادیان، شواهد و نمونه‌های بسیار روشنی را در تأیید این حقیقت نشان می‌دهد.[33]

 اگر در جوهر اندیشه مهدویت این حقیقت نهفته باشد که نجات بشر در گرو هماهنگ شدن با خداوند متعال است، این اندیشه به طور ضمنی دعوتی خواهد بود به اعتنا نکردن به هر ادعایی که بی‌بهره از پشتیبانی آشکار و مؤثر از عالم قدس و نیروهای ماورایی مطرح می‌گردد. این نگرش، موجب وانهادن امیدهای واهی به مکتب‌ها، قدرت‌ها و مدعیان بی‌بنیادی خواهد شد که هرازگاهی جوامع را به گرداب جنگ، خشونت و تفرقه می‌کشانند.

نتیجه:

بنابراین رسانه زمینه‌ساز به منظور ایجاد انگیزه در میان منتظران و ارتقای سطح عملکرد آنان در قبال ارزش‌های مهدوی باید جامعه منتظر قبل از ظهور را به عنوان هدف تمامی فعالیت‌ها در جامعه ترسیم کرده و از تمامی ظرفیت‌های آموزه مهدویت بهره لازم گرفته شود.

پی نوشت ها:

[1]. ر.ک: جمعي از نويسندگان، مديريت در اسلام، ص 40. انگيزش به علت و چرايي رفتار اشاره دارد. ر.ک: علي اکبر سيف، روان‌شناسي پرورشي، ص336.

[2]. جمعي از نويسندگان، مديريت در اسلام، ص141.

[3]. پال آر پينتريچ و ايل اچ شانک، انگيزش در تعليم و تربيت، ترجمه‌ي مهرناز شهرآراي، ص18.

[4]. اصطلاح انگيزه، اغلب با انگيزش مترادف به کار مي‌رود. با اين حال، مي‌توان انگيزه را حالت مشخصي که سبب ايجاد رفتاري معين مي‌شود، تعريف کرد. به ديگر سخن، انگيزه اصطلاحي دقيق‌تر از انگيزش است. انگيزش عمل کلي مولد رفتار به شمار مي‌رود، اما انگيزه حالت اختصاصي رفتار خاص است. ر.ک: علي‌اکبر سيف، روان‌شناسي پرورشي، ص337.

[5].رابرت ايياسلاوين، روان شناسي تربيتي، ترجمه‌ يحيي سيدمحمدي، ص 360.

[6].تلاش و رفتارهاي آدمي به عوامل متعددي مانند انگيزه (Motive)، علاقه (Interes)، نياز (Need)، مشوق (Encourage)، ارزش (Value)، نگرش (Attitud) و ... وابستگي دارد. اين عوامل از هم جدا نيستند و بر يکديگر اثرگذارند.

[7]. ر.ک: علي‌اکبر سيف، روان‌شناسي پرورشي، ص 347.

[8]. آمدي، غررالحکم و درر الکلم، ح4977.

[9].همان، ح6187.

[10]. همان، ح7850.

[11].اين نوع انگيزه‌ها معمولاً خواست‌هايي را شامل مي‌شود که با ارضاي آنها نياز فرد تأمين مي‌شود. اين انگيزه‌ها چه در ناحية نيازهاي فيزيولوژيک و چه رواني بر خودمحوري افراد استوار است.

[12]. انگيزه‌هاي معنوي انگيزه‌هايي نشأت گرفته از ايمان به مبدأ و معاد است که محور آنها را وجود مقدس پروردگار تشکيل مي‌دهد. در اين نوع انگيزه‌ها، نيازهاي فطري و گرايش‌هاي اصيل انساني به معبود و محبوب واقعي، قوي‌ترين عامل بروز و ظهور رفتارهاي شايسته و پسنديده است. شدت و قوت اين انگيزه‌ها به حدي است که مي‌تواند نيازهاي مادي را بي‌اثر کند و تحت‌الشعاع قرار دهد.

[13].البته احياي انگيزه‌هاي الهي در جامعه به معناي بي‌توجهي به ارضاي نيازهاي مادي نمي‌باشد. و در عين توجه و اهتمام به اين نيازها، مي‌بايست به طور دائم، اهداف و مأموريت‌هايي که در نهايت، به اهداف و مقاصد خداپسندانه و الهي ختم مي‌شوند، به افراد جامعه گوشزد و انگيزه‌هاي الهي را در آنان احيا و يا تقويت کرد.

[14].يوسف کريمي، روان‌شناسي تربيتي، ص 165.

[15]. مرتضي مطهري، فلسفه تاريخ، ص13.

[16].احمد حامدمقدم، سنت‌هاي اجتماعي در قرآن، ص 38.

[17].مرتضي مطهري، نقدي بر مارکسيسم، ص 371.

[18].حبيب‌الله پايدار، برداشت‌هايي دربارة فلسفه تاريخ از ديدگاه قرآن، ص 204.

[19]. محمدتقي راشد محصل، نجات‌بخشي در اديان، ص246.

[20]. در اين زمينه ر.ک: عبدالرحيم سليماني اردستاني، درسنامة اديان ابراهيمي؛ جان بايرناس، تاريخ جامع اديان، ترجمه علي‌اصغر حکمت؛ محمدتقي راشدمحصل، نجات‌بخشي در اديان.

[21].مهدي اکبرنژاد، بررسي تطبيقي مهدويت در روايات شيعه و اهل سنت، ص107.

[22]. ر.ک: عبدالعليم بستوي، المهدي المنتظر في ضوء الأحاديث و الآثار الصحيحه، ص 12و80.

[23]. ر.ک: مهدي اکبرنژاد، پيشين، صص 120 – 144.

[24].مشترکات شيعه و اهل سنت در علائم ظهور عبارتند از: نداي آسماني، سفياني، شعيب بن صالح، خسف بيداء و قتل نفس زکيه. ر.ک: مهدي اکبرنژاد، پيشين، صص 145 – 176.

[25]. ر.ک: همان، صص 178 – 198.

[26]. محمدباقر صدر، انقلاب مهدي و پندارها، ترجمه سيداحمدعلم الهدي، ص18.

[27].براي اطلاع تفصيلي در اين زمينه بنگريد: جمعي از نويسندگان، گونه‌شناسي انديشه منجي موعود در اديان.

[28]. همان، ص19.

[29]. رحيم کارگر، جستارهايي در مهدويت، ص 53.

[30]. ر.ک: پروميچيچ، آينده‌پژوهي و مديريت آينده، ترجمة عبادالله حيدري، ص 11.

[31].جمعي از نويسندگان، آينده‌پژوهي، پژوهش‌هايي دربارة آينده، ص27.

[32].جمعي از نويسندگان، گونه‌شناسي انديشه منجي موعود در اديان، ص 486.

[33]. ر.ک: همان.

برگرفته از کتاب؛ رسانه و آموزه های مهدویت