logo ارائه مقالات و محتوای مهدوی
نگرش مذاهب اسلامي به مسئله مهدويت

  بي ترديد از مشترك ترين مباحث ديني در ميان اديان و در ميان فرقه هاي مختلف اسلامي، اعتقاد به آمدن مصلح در انتهاء تاريخ است. اگر اختلافات و ويژگي هاي جزئي كنار گذارده شود، خواهيم ديد، آن مصلحي كه توصيف گرديده و خصوصياتش بيان شده، فرد خاصي است. چگونه مي توان پذيرفت كه اديان و مذاهب درباره يك دوره شكوفا و طولاني سخن بگويند و درباره خوشبختي و عدالت آن زمان قلم فرسايي كنند، اما اين مرحله از حيات بشريت نسبت به هر دين متفاوت باشد.

طبيعي است كه خداوند و انبياء از يك مسئله خاص سخن گفته اند و همه رسولان به جهت وحياني بودن سخنانشان، فرد مشخصي را منظور داشته اند و به زبان خود او را توصيف نموده‌اند هر چند كه با گذشت زمان و ايجاد ناخالصي و تحريف در اديان، چهره اين فرد خاص مغشوش و ناشفاف گشته است اما انسان با بررسي تطبيقي و نگاه به شواهد مي‌تواند به اين نكته پي ببرد كه فرد خاصي مورد توجه همه اديان بوده است.

  همچنين نبايد تصور شود، اعتقاد به حضرت مهدي (علیه السلام) و زندگي ايده‌آل كه با آمدن آن حضرت وعده داده شده، اختصاص به يك فرقه از مسلمين دارد. اگر به منابع روايي و مستندات معتبر اهل سنت و شيعه رجوع شود، مشخص مي‌گردد كه اعتقاد به مهدويت به همان ميزان که در ميان شیعه از جايگاه ويژه‌اي برخوردار است، در ميان اهل سنت نیز چنین مي‌باشد.

  در ميان انديشمندان اهل سنت بيش از 50 كتاب مستقل درباره حضرت مهدي (علیه السلام)  نوشته شده كه به بيان شخصيت آن حضرت، علائم ظهور و ويژگي هاي پس از ظهور مي پردازند مانند كتاب «البيان في اخبار صاحب الزمان» اثر الحافظ أبي عبدالله محمد بن يوسف گنجي شافعي (وفات 658هـ.ق)، كتاب «الفِتَن» اثر ابن حمّاد المروزي (تولد 226هـ.ق) كتاب «السنن الواردة» اثر امام أبي عَمْرو عثمان بن سعيد الداني (وفات 444هـ.ق)، كتاب «عقد الدرر في أخبار المنتظر» اثر يوسف الشافعي السلمي (قرن 7هـ.ق) و كتاب هاي فراوان ديگري که در کتابنامه های مهدویت آمده است. البته اين كتاب ها جداي از باب هايي است كه درباره حضرت مهدي(علیه السلام)  در كتابهاي حديث آمده است. اين تعداد كتاب درباره حضرت مهدي(علیه السلام)  در ميان شيعيان به بيش از هزار جلد مي رسد كه در كتابشناسي توصيفي اسامي آنها ذكر گرديده است.[1]

  در تمامي اين كتابها، احاديث زيادي از پيامبر مورد استناد قرار گرفته كه بيانگر آمدن فردي به نام «مهدي»(علیه السلام)  است و حتي تصريح شده كه وي از فرزندان فاطمه(علیه السلام)  است. به عنوان مثال در سنن ابي داوود ام سلمه حدیثی را از پيامبر نقل کرده است كه ایشان فرمود: «المهدي من عترتي من ولد فاطمة»[2] مهدي از فرزندان حضرت فاطمه است. و يا در حديث ديگري از پيامبر به نقل از سنن ابن ماجه آمده است كه مي‌فرمايد: «المهدي مِنّا اهل البيت يُصلِحُهُ الله في ليلة»[3] مهدي(علیه السلام) از ميان ما اهل بيت است كه خداوند شرايط ظهورش را در يك شب فراهم مي سازد یا در حديثي ديگر به نقل از أنس بن مالك ذکر شده است كه پيامبر فرمود: «نحن وُلد عبدالمطلب سعادة اهل الجنة أنا و حمزه و علي و جعفر و الحسن و الحسين و المهدي»[4] ما فرزندان عبدالمطلب سروران بهشت هستيم يعني من حمزه، علي(علیه السلام) ، جعفر(علیه السلام) ، حسن(علیه السلام) ، حسين(علیه السلام) ، و مهدي (علیه السلام) به جهت كثرت روايات مأثور از پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله)، غالب علماء اهل سنت، مسئله مهدويت و تحقق حكومت ايشان را قبل از بوجود آمدن قيامت، قبول نموده اند و اگر چه بعضي از انديشمندان اهل سنت حضرت مهدي(علیه السلام) را فرزند امام حسن عسگري(علیه السلام) ندانسته و مي‌گويند، هنوز متولد نشده اما آنان هم به آمدن حضرت يقين دارند و در باب «اشراط الساعة» [علائم قيامت] به مسائلي اشاره دارند كه مورد قبول همه فرقه‌هاي اسلامي است، مانند: خروج دجّال، آمدن سفياني، به زمين آمدن عيسي(علیه السلام) ، ظهور حضرت مهدي هر چند از عمر دنيا يك روز باقي مانده باشد، زياد شدن هرج و مرج و بلاياي طبيعي، بي‌نيازي مالي مردم، انفاق حضرت و امثال آن.

الف:نگرش اندیشمندان اهل سنت پیرامون مهدویت

  به جهت كثرت روايات موجود در منابع حديثي، اكثر عالمان اهل سنت مسئله مهدويت را پذيرفته اند و حتي در اين باره كتاب نوشته اند؛ دانشمندان اهل سنت وقتي مي بينند، محدّثان بزرگي مانند: ابوداود سجستاني، ابوعيسي ترمذي، بخاري جعفي، ابن ماجه، حافظ طبراني، ابويَعْلي، بَزّاز، امام احمد حنبل و قشيري نيشابوري، احاديث صحيح را درباره علائم آخرالزمان و مهدويت گردآوردهاند و به آن وفادارند، از اينرو نتوانسته اند به راحتي مسئله مذكور را ناديده گرفته و آن را نپذيرند.

  هر چند اهل سنت در جزئيات مسئله با شيعه اختلاف دارند، اما در اصل مسئله مهدويت با يكديگر توافق دارند. به تعبير مؤلف كتاب «كفاية المُوَحّدين » احاديث نقل شده پيرامون مسئله از جانب شيعه و سني به قدري زياد است كه مسئله مهدويت را همچون مسئله « غديرخم » به حد تواتر ميرساند،[5]به طوري كه پارهاي از انديشمندان، مبحث مهدويت را نه يك بحث مذهبي و متعلق به يك فرقه، بلكه يك بحث اسلامي ميدانند كه اعتقاد به اين موضوع اختصاص به مذهب خاصي ندارد و همه مذاهب به آن وفادار هستند.

  علاءالدين علي متقي هندي، انديشمند اهل سنت در كتاب «البرهان في علامات مهدي آخرالزمان» فتواي مفتيان چهار مذهب را كه در پاسخ به پرسشي بيان نمودهاند، ذكر كرده است. اين فتاوي بدين جهت بوده كه در حدود سالهاي ( 890 تا 910هـ .ق) در هند، كسي ادعاي مهدويت ميكند، كه در مدت حيات خويش پيرواني مييابد؛ از اينرو مسلمانان از عالمان و مفتيان بزرگ مكه مكّرمه در اين باره استفتاء ميكنند و آن علماء جملگي ادعاي اين فرد را تكذيب ميكنند و معتقدند علائم و ويژگيهاي امام مهدي(علیه السلام) با اين فرد سازگار نيست؛ امّا همه آنان در پاسخ به پرسش مذكور، اصل مسئله يعني مهدويت را تأييد مي كنند و اعتقاد به آن را اظهار ميدارند. فتوي دهندگان عبارتنداز: ابن حَجَرَهيتمي مفتي مذهب شافعي، ابوالسرور حَنَفي مفتي مذهب حَنفي، محمد بن محمد خطابي مفتي مذهب مالكي، و يحيي بن محمد حَنْبلي مفتي مذهب حَنبلي. تمام اين بزرگان اهل سنت در جوابيه خود مسئله مهدويت را همراه با علائم خاصي كه در روايات ذكر شده، پذيرفتهاند و گوشزد نموده اند كه آن مدعي هندي و يا هر فرد ديگري اگر آن علائم را نداشته باشد، دروغگوست. ابن حَجَر هَيْتَمي مفتي مذهب شافعي كه از جمله فتوا دهندگان و مؤلف كتاب معروف «القول المختصر في علامات المهدي المنتظر» است، در نامه خود ميگويد: «منآن علامات ظهورمهدي(علیه السلام) را دركتابي جداگانه نوشتهام…. در آن كتاب حدود 100 علامت بر شمردهام كه همه از پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) و اصحاب پيامبر و تابعين روايت شده است... . اين مطالب همه نشان مي دهد كه آن (فرد هندي)... مهدي موعود نيست»[6].

  همچنين ابوالسرور حنفي مفتي مذهب حنفي درباره اعتقاد خويش به مهدويت ميگويد: «احاديث و سنن همه ميگويد كه مهدي موعود رضيالله عنه كه در آخرالزمان خروج ميكند، همراه عيسي(علیه السلام) خروج ميكند وباكمك عيسي(علیه السلام) دجال را ميكشد وبراي ظهور او، علامتهايي است»[7]همچنين محمد بن محمد خطابي مفتي مذهب مالكي ميگويد: احاديث صحيح درباره صفات مهدي و چگونگي خروج او و حوادثي كه پيش از ظهور او رخ ميدهد، رسيده است...، همچنين در احاديث رسيده است كه مهدي(علیه السلام)  همه جهان را ميگيرد»[8]؛ و يحيي بن محمد حنبلي مفتي مذهب حنبلي نيز درباره اعتقاد خود به امام مهدي ميگويد: «... پيامبر در اين احاديث از ظهور مهدي(علیه السلام)  در آخرالزمان خبر داده است و مقدمات ظهور و ويژگيهاي شخصي مهدي و حوادث زمان ظهور را ياد كرده است.»[9]

  در ميان عالمان اهل سنت، از جمله كساني كه درباره امام مهدي (علیه السلام) كتاب نوشته، و يا صريحاً اعتقاد خود را بيان نموده است، ابن كثير دمشقي، ابن ابي الحديد مدائني، جلال الدين سيوطي، عبدالحق دِهْلَوي، محمد امين بغدادي، محمد عبده و احمد امين مصري هستند. احمد امين از انديشمندان مصري درباره امام مهدي(علیه السلام) ميگويد: «اهل سنت نيز به مهدي و مسئله مهدي يقيناً ايمان دارند»[10] و يا شيخ محمد عبده كه از روشنفكران مصري شمرده مي شود، مي گويد: «خاص و عام ميدانند كه در اخبار و احاديث، ضمن شمردن علائم قيام قيامت، آمده است كه مردي از اهل بيت پيامبر(صلی الله علیه و آله) خروج ميكند كه نام او مهدي»[11]؛ همچنين جلال الدين سيوطي، كه از دانشمندان برجسته اهل سنت است و داراي آثار زيادي است مي گويد: «احمد حنبل و ابوعيسي ترمذي و حافظ سليمان بن احمد طَبَراني، همه با اسنادي كه خود دارند روايت كردهاند از عبدالله بن حَرْثِ زَبيدي از پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) كه فرمود: مردمان از شرق زمين خروج كنند و مقدمات حكومت مهدي( را فراهم سازند.»[12]

  انديشمندان اهل سنت در حوزه هاي متفاوت اسلامي، از امام مهدي (علیه السلام)  سخن گفتهاند؛ شمس الدين ابن خلّكان مورخ بزرگ در وفيات الاعيان ميگويد: «لقب معروف او حجّت است شيعه همورا مُنْتَظَر، قائم و مهدي ميداند. او در روز جمعه، نيمه ماه شعبان  سال 255 متولد شد هنگام درگذشت پدر، عمر او پنج سال بود».[13]

  در ميان بزرگان صوفيه محيي الدين عربي نيز از امام مهدي(علیه السلام)  سخن گفته است و ميگويد: « او از خاندان رسول اكرم(صلی الله علیه و آله) و از فرزندان فاطمه است، جدّ او حسين بن علي است، هم اسم رسول اكرم(صلی الله علیه و آله) است و ميان ركن و مقام با مردم بيعت ميكند».[14] همچنين صدرالدين قونوي از بزرگان تصوف و شارحان عرفان محيي الدين در وصيت نامه خويش، ملاك صدق معارف را امام مهدي مي داند و مي گويد: و ياران و اصحاب خويش را وصيت ميكنم كه پس از من در مشكلات معارف ذوقي فرو نروند،... لذا سخني از هيچ كس نپذيرند، مگر كسي از آنان كه امام مهدي را درك كرده باشد؛ سلام مرا به او برساند و از او ـ آنچه از معارف را كه بيان مي كند ـ فراگيرد»[15]؛ همچنين قونوي صريحاً اعلام ميكند كه امام مهدي صاحب خلافت مطلقه الهي و ختم ولايت مقيده مضاف به ولايت مطلقه محمدي است كه پيامبر او را خليفه خدا خوانده است، از اينرو قونوي معتقد است كه حضرت مهدي خليفه بي واسطة الهي است.[16]

  به اين ترتيب با نگاهي اجمالي به آثار بزرگان اهل سنت، از متكلمين، محدثين و فقهاء گرفته تا روشنفكران متاخر، محرز ميگردد كه اعتقاد به مهدويت در ميان غالب انديشمندان اهل سنت، امري مقبول و در كنار ديگر مباحث اعتقادي قرار گرفته است و اعتقاد به آن  اختصاص به مذهب خاصي ندارد. علاوه برآن، مخالفت فردي همچون ابن خلدون با مبحث مهدويت كه موجب استناد پاره اي از روشنفكران همچون رشيد رضا و اقبال لاهوري گرديده است[17]در برابر تعداد زياد انديشمندان اهل سنت كه معتقد به بحث مهدويت هستند، قابل اعتناء نيست و به اصل مسئله مهدويت لطمه اي نميزند، مضافاً كه ابن خلدون در زمينه حديث شناسي مهدوي، شخصيت برجسته اي تلقي نميگردد. وي در مقدمه خود موسوم به مقدمه ابن خلدون كوشش نموده است تا احاديث مهدويت را كه در صحاح سته (اصلي ترين منابع حديث اهل سنت) ذكر شده است، ضعيف اعلام كند و از اين طريق خواسته تا وثاقت و اعتبار مسئله مهدويت را از جنبه روايي مخدوش اعلام كند. اما پارهاي از حديث شناسان به اشكالات او پاسخ داده و سخنان او را مردود دانسته اند.

  مهدویت در منابع حدیثی اهل سنت

  در كتابهاي حديثي اهل سنّت مانند صحاح سته (كتابهاي ششگانه حديث) بخش‌هايي كه در آنها بحث از حضرت مهدي( ذكر شده، به شرح زير است: 1ـ باب الفتن (آشوب و فتنه‌ها) 2ـ اشراط الساعة (علائم روز قيامت) 3ـ كتاب المهدي 4ـ الملاحم (آشوبهاي بزرگ). در ذيل اين بابها پيامبراكرم در احاديث زيادي پيشگوئي دوراني را نموده اند كه با خواندن آنها، هر فردي به يقين ميرسد كه ظهور حضرت مهدي(علیه السلام)   امري بديهي است. همچنين در اين بابها، عناوين و موضوعات كوچك تري به چشم ميخورد كه غالب آنها در كتابهاي شيعه هم نقل شده است و در بسياري از اين احاديث صريحاً به اسم حضرت مهدي(علیه السلام)  اشاره گشته است، هر چند كه اگر هم به اسم حضرت تصريح نمي شد باز به جهت مشخصات و علائم فراواني كه ذكر گرديده، ترديدي باقي نمي‌ماند كه اين قيام و نهضت همان چيزي است كه قرنها، مسلمانان منتظر آن هستند و ذهن هيچ فرد منصفي به فرد ديگري انصراف پيدا نميكند، به همين جهت در طول تاريخ اسلامي تمام مدعيان دروغين مذهبي كه خود را پيام آور اصلاح و حكومت جهاني قلمداد می کردند، با عنوان «مهدي» خود را معرفي مينمودند. اين امر بيانگر تواتري است كه مسئله مهدويت در ميان مسلمانان دارا مي باشد. ما در اينجا به بررسي پاره اي از مهمترين كتاب هاي حديثي مسلمانان پيرامون قيام حضرت مهدي (علیه السلام) مي پردازيم:

  1. كتاب سنن أبي داوود اثر امام ابوداوود سجستاني أزدي (202-275هـ.ق) از منابع ششگانه حديث و مورد وثوق عالمان اهل سنت است. در مجلد چهارم آن بخشي تحت عنوان «كتاب المهدي» به چشم ميخورد كه در احاديثي از آن صريحاً درباره حضرت مهدي(علیه السلام) سخن گفته شده است. در نخستين حديث به نقل از جابر بن سَهُره از پيامبر نقل گرديده كه مي گويد از پيامبر شنيدم، فرمود: «پيوسته دين اسلام برپاست تا اينكه دوازده خليفه بيايند و همه امت بر آنها اجتماع مي كنند… و همه آنها از قريش مي باشند»[18]

  همچنين در حديث ديگري از پيامبر نقل شده كه فرمودند: «مهدي(علیه السلام) از ميان ماست، داراي پيشاني بلند و بيني كشيده است، زمين را پس از آنكه پر از ظلم و ستم شده، از عدالت و برابري پر مي سازد»[19]

از عناوين مهمي كه در سنن ابي داوود به چشم مي خورد، مي توان از مبحث «ملاحم» يعني آشوب ها، همچون آشوب روم، كشتارميان حبشي ها و تركها، درباره علامتهاي قيامت و آمدن دجال نام برد.

  2. سنن ابن ماجه از ديگر كتابهاي ششگانه حديث، اثر الحافظ  ابوعبدالله قزويني ابن ماجه (207-275هـ.ق) است و در آن بخشي تحت عنوان «كتاب الفتن» موجود است كه در آن چند بحث پيرامون قيام حضرت مهدي(علیه السلام) وجود دارد كه عبارتند از:

  الف) اشراط الساعة (علائم قيامت): كه در آن ويژگيهاي آخرالزمان و زياد شدن قتل و جنايت، حلال شدن بسياري از گناهان و خصوصيات دوران، بيان گرديده است. در واقع بايد گفت هرجا بحث از علائم قيامت مطرح ميگردد، همان خصوصياتي ذكر ميگردد كه دوره قبل از ظهور حضرت مهدي(علیه السلام)  دارا مي باشد، از اينرو تحت عنوان علائم قيامت بحث از حضرت مهدي(علیه السلام)  عنوان ميگردد. از جمله علائم قيامت يا ظهور حضرت مهدي(علیه السلام) ميتوان به آمدن دجال[20]، طلوع خورشيد از مغرب[21] و زياد شدن قتل و هرج و مرج[22]، اشاره نمود.

  ب) باب خروج مهدي: در اين بخش؛ احاديث به موارد زير اشاره دارند، آمدن عده‌اي با پرچم سياه از مشرق[23] ، آمدن فردي از اهل بيت پيامبر كه توصيه شده خود را به او برسانيد هر چند كه با گذشتن از روي برف باشد[24]بخشيدن مال زياد  توسط حضرت مهدي به نيازمندان[25]، مهدي(علیه السلام)  از ميان اهل بيت و فرزند حضرت فاطمه است[26]، در حديث 4088 از سنن ابن ماجه به نقل از پيامبر آمده است: «عده‌اي از مشرق مي‌آيند كه زمینه ساز حکومت و ظهور مهدي(علیه السلام) ، میباشند»[27].

  ح) باب الملاحم: ملاحم به معناي فتنه ها و آشوب هاي بزرگ، سومين بخش از سنن ابن ماجه است كه به بيان احاديث نبوي پيرامون قيام حضرت مهدي و علائم قبل از ظهور مي پردازد و در آن به جريان هايي همچون، آمدن دجال و فتح قسطنطنیه[28] و جنگ با روميان[29] و تركان[30] اشاره گرديده است.

  3. كتاب الجامع الصحیح اثرامام حافظ ابوعيسي ترمذي (متوفي 279هـ.ق) مجموعه روايي ديگري ازمنابع ششگانه اهل سنت است. در این كتاب عناوين ذيل به چشم مي خورد: باب اشراط الساعة (علائم قيامت)[31] ، باب المهدي[32]، باد فرودآمدن عيسي[33]، باب دجا[34] ، كشته شدن دجال توسط حضرت عيسي[35]، و موضوعات ديگري از اين قبيل. ترمذي در «باب المهدي» حديثي را از پيامبر نقل مي كند كه آن را حديثي صحيح ميداند: «مردي از اهل بيت من خواهد آمد كه هم اسم من است و اگر از عمر دنيا فقط يك روز مانده باشد، خداوند آن روز را آنقدر طولاني مي سازد تا او بيايد»

4.  اين حديث كه توسط شيعه و سني نقل گرديده است، بيانگر حقيقت ظهور حضرت مهدي(علیه السلام) است و در جوامع حديثي شيعه نيز به همين مضمون وجود دارد. در اين باب، حديث ديگري نيز از ترمذي نقل شده كه كتاب الجامع الصحیح در پاورقي، فهرست كتابهايي از اهل سنت را كه اين حديث در آنها آمده، ذكر نموده است. در این حدیث پيامبرمي فرمايد: «دنيا به پايان نمي رسد مگر آنكه مردي از اهل بيت من و هم اسم من بر عرب سيطره پيدا مي كند»[36] 

5.صحيح مسلم اثر امام ابوالحسن حجّاج قُشَيري نيشابوري (206-261هـ .ق) و صحيح بخاري اثر امام ابوعبدالله بخاري الجَعْفي (متوفي 256هـ .ق). از دیگر منابع روائی اهل سنت است که درباره مهدویت میتوان به احادیث موجود در این دو کتاب استناد نمود. اين دو كتاب در ميان كتاب هاي ششگانه حديث(صحاح سته) ازمستندترين و قوي ترين كتاب هاي حديث تلقي ميگردد. در اين دو اثر به اسم حضرت مهدي(علیه السلام)  تصريح نشده اما احاديث زيادي را در بخش «الفِتَن و اشراط الساعة» (فتنهها، آشوب ها و علائم قيامت) پيرامون حوادث قبل از قيامت مي بينيم كه بيانگر دوره خاص قبل از ظهور مهدي(علیه السلام)  ميباشد. در كتاب هاي حديثي ديگر مانند سنن ابن ماجه و سنن ابيداوود اين احاديث همراه با بیان اسم حضرت مهدي(علیه السلام)  است و در كنار آن، احاديثي پيرامون دجال، سفياني، زياد شدن هرج و مرج يا قتل، فرودآمدن عيسي(علیه السلام)  وجود دارد اما در صحيح مسلم و صحيح بخاري به اسم حضرت مهدی(علیه السلام) تصريح نشده است. البته اين مسئله داراي اهميت چنداني نيست زيرا وقتي انسان ويژگي هاي خاص اين دوره را ميخواند كافي است تا به منحصر به فرد بودن اين دوره و اهميت آن پي ببرد. به عنوان نمونه در صحيح مسلم با اين مسائل مواجه مي شويم: فرورفتن سپاهي از شام در زمين (يُخْسَفُ بهم) بيداء كه ميان مكه و  مدينه است[37] ، فرودآمدن فتنه و آشوب[38]، هلاك شدن عده‌اي به دست عده‌اي ديگر[39]، فتح قسطنطنیه، خروج دجال و فرودآمدن عيسي[40]، خارج شدن آتش از زمين حجاز[41]، ويژگيهاي دجال و كشته شدن او[42]، و نزديك شدن قيامت.

در صحيح مسلم و بخاري به قدري روايات پيرامون مسئله زياد است كه انکار آنها بعيد به نظر ميرسد و با تطبيق و مقابله كردن احاديث موجود در اين دو كتاب با ديگر كتابهاي حديث به نظر مي رسد كه اثبات ظهور حضرت مهدي(علیه السلام)  به راحتي استخراج ميشود. به عنوان نمونه در حديثي از پيامبر نقل گرديده كه هنگام آمدن دجال، مردي كه از بهترين انسانها است در مقابل او مي ايستد و دجال تلاش مي كند او را بكشد اما موفق نمي گردد. در حديث از اين فرد نامي برده نشده اما ابواسحق، راوي كتاب مسلم از اين شخص به حضرت خضر(علیه السلام)  تعبير كرده است[43]. اما ابوعبدالله حاكم نيشابوري (متوفي 405هـ .ق) صاحب كتاب «المستدرك علی الصحيحين» كه مجموعه‌اي از احاديث صحيح را كه در صحيح مسلم و صحيح بخاري ذكر نشده در کتاب مذکور بیان میکند، در بحث اشراطالساعه (علائم قیامت) بابي را تحت عنوان «ذكر خروج المهدي(علیه السلام) »[44]، ذكر مي‌كند و در آن فردي را كه اصلاح كننده دوره آخرالزمان است و در صحيح مسلم و صحيح بخاري نام برده نشده، حضرت مهدي( معرفي مي‌كند. وي در خصوص حضرت مهدي(علیه السلام) ، احاديث صحيحي از جمله اين حديث را نقل مي‌كند: «آنگاه كه پرچم‌هاي سياه از جانب خراسان بيرون آمد و آن را مشاهده نموديد، به آن بپيونديد هر چند كه چهار دست و پا از روي برف بگذاريد زيرا جانشين خدا مهدي( در ميان آنها هست»[54].

  6. مسند از احمد بن محمد بن حنبل از جمله منابع حديثي است كه دهها حديث درباره ظهور حضرت مهدي(علیه السلام)  در آن ذكر شده است و به جهت فراوانی احاديث در آن فقط جهت اثبات موضوع به چند حديث اكتفا مي‌شود، در حديثي از پيامبر آمده است: «مهدي(علیه السلام)  از ميان امت من است عمر او كوتاه يا بلند باشد در هر حال 7 يا 8 و يا 9 سال زندگي مي‌كند، زمين را از عدالت و برابري پر مي‌سازد و از زمين گياه و از آسمان باران فرستاده مي‌شود»[46]، در حديث ديگري پيامبر مي‌فرمايد: «شما را به مهدي بشارت مي‌دهم كه در ميان امت من برانگيخته مي شود آنگاه كه مردم با يكديگر اختلاف مي كنند و زلزله زياد ميگردد»[47]، و در جاي ديگر آمده است: «مهدي از ميان ما اهل بيت است كه خداوند كار او را در عرض يك شب اصلاح ميكند»[48].

7.  اين احاديث در منابع روایی اهل سنت هرگونه ابهام را از ساحت حضرت مهدي(علیه السلام) مي زدايد و با توجه به اين روايات، مي توان مسئله مهدويت را در تفكر اهل سنت امري مقبول دانست به طوري كه در غالب كتابهاي نوشته شده در باره حضرت مهدی(علیه السلام)  توسط دانشمندان سني به اين احاديث استناد ميگردد. به اين خاطر از جنبه تاريخي، اعتقاد به حضرت مهدي(علیه السلام)  در فكر اهل سنت تأثیر زيادي داشته و امري مقبول تلقي گرديده است[49].

  8. منابع حديثي شيعه: پيروان مذهب شيعه كه بخشي از مسلمين را تشكيل مي دهند، همانند اهل سنت معتقد به وجود حضرت مهدي(علیه السلام)  هستند. آنان بر اين باورند كه حضرت مهدي(علیه السلام)   آخرين مصلح است كه با آمدنش باطن اديان تجلّي خواهد نمود. وي فرزند يازدهمين پيشواي آنان امام حسن عسگري(علیه السلام)  است كه به جهت ظلم و خفقان دورة عباسي از خردسالي در زندگي پنهاني بسر مي برد و در دورة نخست از حياتش افراد خاصي با ايشان در رابطه بوده اند كه معروف به نواب اربعه هستند.

  شيعه به مانند اهل سنت داراي چهار كتاب مهم حديثي است كه بر آنها تكيه بيشتري ميكند و در ميان آنها، كتاب اصول كافي داراي شأن و منزلت خاصي است[50]. در اصول كافي دربارة حضرت مهدي(علیه السلام)  حديثي از جابربن عبدالله انصاري نقل شده كه وي مي گويد: «به نزد حضرت فاطمه(سلام الله علیها) رفتم، ديدم در مقابل او لوحهاي است كه در آن اسم جانشينان از فرزندان او قرار دارد كه دوازده فرد را در آن شمردم كه آخرين فرد، حضرت قائم [مهدي(علیه السلام)] بود»[51].

  همچنين شيخ صدوق كه از محدّثان برجسته شيعي است حديثي را از امام صادق(، امام ششم شيعيان كه گردآورنده فقه شيعه است، نقل مي كنند که فرمودند: «نُه امام پس از حسين بن علي( خواهند آمد كه نهمين فرد آنها، حضرت قائم [مهدي(علیه السلام)] است»[52]. علي(علیه السلام)  نخستين امام شيعيان در چندين خطبه درباره آمدن مصلح سخن گفته است كه بمنزله پيشگويي است  و از ويژگي هاي اين دوران ياد كرده است. از جمله در خطبه 138 از بركات وجودي حضرت مهدي(علیه السلام)  اينچنين تعبير ميكند: «او [حضرت مهدي(علیه السلام)] خواسته ها را تابع هدايت وحي ميكند هنگامي كه مردم هدايت را تابع هوس هاي خويش قرار ميدهند. در حالي كه [به نام تفسير] نظريه هاي گوناگون خود را بر قرآن تحميل مي كنند، او نظريه‌ها و انديشه ها را تابع قرآن مي سازد»[53]تمامي ائمه معصومين از پيشوايان شيعه، درباره امام مهدي (علیه السلام)  سخنان در خور توجهي دارند و از عصر ظهور سخن گفته اند كه اين امر گوياي قطعيت و اهميتي است كه مسئله مهدويت در فكر شيعه داشته است. امام باقر(علیه السلام)  پيشواي پنجم شيعه ميگويد: «قائم ما به هنگام رستاخيز خويش، نيروهاي عقلاني توده‌ها را تمركز دهد و خِرَدها و دريافت هاي خلق را به كمال ميرساند»[54] و يا در سخن ديگري امام باقر(علیه السلام)  وضعيت مطلوب و ازدياد رفاه و ايمان مردم را در عصر ظهور اينچنين ترسيم ميكند: «در زمان مهدي، به همه شما حكمت و علم بياموزند تا آنجا كه زنان، در خانه ها، با كتاب خدا و سنت پيامبر قضاوت كنند»[55].

  بخشي زيادي از روايات در منابع شيعه اختصاص به ويژگيهاي دورة پس از ظهور دارد بر خلاف منابع اهل سنت که بيشتر روايات آنها به بيان ويژگي هاي قبل از ظهور ميپردازند. از جمله در احاديث شيعه وارد شده است كه مردم در عصر امام مهدي(علیه السلام)در رفاه كامل هستند، نيازمند و فقير يافت نمي شود، علم و حكمت به اوج مي رسد، نعمت هاي طبيعي از باران آسمان گرفته تا رشد گياهان فزاينده است، تقوي و شفقت مردم نسبت به يكديگر زياد مي گردد و مردم چنان در آرامش و دوستي باهم بسر ميبرند كه هيچگاه قبل از ظهور تصورآن نميشود.شكوفايي وايدهآل بودن دوره پس از ظهور در منابع شيعه، چنان خيره كننده و جذاب است، كه هر خوانندهاي را بر اين وا ميدارد تا براي ظهور امام مهدي(علیه السلام)  دعا كند زيرا تصور چنين جامعه آرماني و لبريز از عدالت، سرخوشي، و خوشبختي از آرزوهاي ديرينه توده مردم و تمامي انديشمندان بوده است. در اينجا تفكر شيعه را به اين سخن اميدوار كننده امام صادق(علیه السلام)  به پايان مي بريم: «سوگند به آن كس كه دانه را در دل خاك شكافت و جان انسان را آفريد روزگاري برسد كه كسي براي درهم و دينار خويش جايي نيابد به اين علت كه همه مردمان از فضل خدايي بي نياز و مستغني باشند[56].

  به اين ترتيب با بررسي منابع اصلي روائي و اعتقادي اهل سنت و شيعه به اين نتيجه مي رسيم كه اعتقاد به مهدويت و آمدن مصلح در انتهاء تاريخ، نه تنها فكري سطحي و ساختگي نيست بلكه داراي بنيان استوار و جزء اعتقادات اصلي هر مسلمان شمره مي شود و در ميان فرقه هاي مختلف اسلامي، يك اصل مشترك تلقي مي گردد. اهميت و كلان بودن اين اعتقاد به قدري است كه پيامبر برترين عمل مسلمان را انتظار معرفي ميكند: «برترين عمل امت من انتظار فرج است»[57].

پی نوشت ها :

[1].علي‌اكبر مهدي‌پور، كتابنامه حضرت مهدي

 [2].سنن ابي داوود، ج4، كتاب المهدي، حديث 4284.

[3].سنن ابن ماجه، كتاب الفتن، حديث 4085.

[4].سنن ابن ماجه، كتاب الفتن، حديث 4087.

[5].محمد رضا حكيمي، خورشيد مغرب، ص 80

[6].پيشين، ص74.

[7].پيشين، ص75.

[8].پيشين، ص75.

[9].پيشين، ص76.

[10].پيشين، ص72.

[11].پيشين، ص72

[12].پيشين، ص71.

[13].پيشين، ص 19

[14].محيي الدين عربي، فتوحات مكيّة،ج3، ص430

[15].صدرالدين قونوي، فكوك، ص26.

[16].پيشين، ص 157.

[17].در متن پرداخته شده است

[18]. سنن أبي داود، ج4، كتاب المهدي، حديث 4279.

[19].پيشين، حديث 4485.

[20].ابوعبدالله القزوینی، سنن ابن ماجه ،حديث 4041.

[21].پيشين، حديث 4041.

[22].پيشين، حديث 4047.

[23].پيشين، حديث 4082.

[24].پيشين، حديث 4082.

[25].پيشين، حديث 4083

[26].پيشين، حديث 4086

[27].پیشین، حدیث 4088

[28].پيشين، حدیث 4092.

[29].پیشین، حدیث 4091.

[30].پیشین، حدیث 4096.

[31].ابوعیسی ترمذی، الجامع الصحیح

[32].پیشین، ص 505.

[33].پیشین، ص 506.

[34].پیشین، ص 507.

[35].پیشین، ص 515.

[36].پيشين، باب 52، حديث 2230

[37].صحيح مسلم، ج4

[38].پيشين، باب 3، حديث 2885.

[39].پيشين، باب 5، حديث 2889.

[40].پيشين، باب 9، حديث 2897.

[41].پيشين، باب 14، حديث 2902.

[42].پيشين، باب 20-25.

[43].صحيح مسلم، كتاب الفتن و اشراط الساعة، باب 21، حديث 2938.

[44].المستدرك علی الصحيحن، ج5، كتاب الفتن و الملاحم، باب 3487.

»45].پيشين، باب 3528

[56].احمدبن حنبل، مسند، دار صادر، بیروت، ج 3، ص 27.

[47].پيشين، ص 37 و 52.

[48].پيشين، ج1، ص84.

[49]. المعجم المفهرس لالفاظ الحديث النبوي، آرنت یان ونسينك، مکتبه بریل، لیدن، س 1936، ج7، ص80

[50]. معجم احاديث الامام المهدي، شيخ علي كوراني

[51].اصول كافي، ج2، كتاب الحجه، حديث 1385

[52].خصال، شيخ صدوق

[53]. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، خطبه 138

[54].بحار الانوار، ج52/336.

[55].بحار الانوار، ج 52/352

 [56]. بحارالانوار، ج 51/146

[57]. بحارالانوار، ج 52، ص 123.

برگرفته از کتاب دکترین مهدویت