logo ارائه مقالات و محتوای مهدوی
مدت حكومت مهدوي و فرضيه هاي پس از آن

مقدمه:

آگاهي از آينده  تاريخ، جز با استمداد از پيشگويي هاي وحياني قرآن كريم و روشن گري هاي پيشوايان معصوم كه با بهره مندي از منبع بيكران علم الاهي از گذشته و آينده تاريخ  با خبر ند[1]، براي ما ميسّر نيست. از اين رو، براي آگاهي از مدت زمان حکومت امام عصر و شمار سال هاي بقاي آن حضرت پس از ظهور، تنها مرجع قابل پذيرش، روايات رسيده از سوي خاندان نبوت در اين باره است و چون تعيين مدت حكومت حضرت مهدي(علیه السلام) در پرتو پيشگويي  روايات ممكن است، طبيعي است كه روايات اين باب و تأمل در مفاد آن، محور اصلي بحت ما در اين رابطه خواهد بود.

در اين رابطه دو پرسش مهم قابل طرح است: 1. مدت حكومت امام مهدي(علیه السلام) پس از ظهور، چند سال است؟ 2. پس از پايان عمر بابركت آن حضرت چه خواهد شد؟پاسخ به اين دو پرسش اساسي بر پايه پيش بيني روايات، موضوع اصلي بحث ما در اين جا است. در اين فصل، با بيان روايات مربوط به مدت زمان حكومت امام مهدي(علیه السلام) ، به بررسي ديدگاه هاي ارائه شده پيرامون اين روايات و نيز تبيين ديدگاه مختار در اين باره مي پردازيم، سپس به طرح سه فرضيه در باره وضعيت جهان پس از پايان حكومت امام مهدي(علیه السلام) و بررسي دلايل و مستندات هركدام، خواهيم پرداخت.

مدّت حكومت امام مهدي(علیه السلام) در روايات

در روايات، مدت زمان هاي مختلف و آمار و عدد هاي گوناگوني براي دوران حكومت حضرت مهدي(علیه السلام) بيان شده است. در منابع اهل سنت، مدت زمان حكومت حضرت مهدي (علیه السلام) از هفت سال تا بيست سال و حد اكثر چهل سال ياد شده است، اگرچه بيشتر احاديث بر عدد هفت سال دلالت دارد و اين قول مشهور ميان اهل سنت است. امّا در منابع روايي شيعه كه در اين جا مبناي بحث ما است، زمان حكومت حضرت مهدي(علیه السلام)  از هفت سال تا بيشتر از سيصد سال بيان شده است.

1.عبد الكريم بن عمرو خَثعمي گويد: از امام صادق(علیه السلام) در باره مدت حكومت حضرت قائم پرسيدم: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) كَمْ يَمْلِكُ الْقَائِمُ قَالَ: سَبْعَ سِنِينَ تَطُولُ لَهُ الْأَيَّامُ وَ اللَّيَالِي حَتَّي تَكُونَ السَّنَةُ مِنْ سِنِيهِ مِقْدَارَ عَشْرِ سِنِينَ مِنْ سِنِيكُمْ فَيَكُونُ سِنُو مُلْكِهِ سَبْعِينَ‏ سَنَةً مِنْ‏ سِنِيكُمْ‏ هَذِه‏؛[2] حضرت قائم(علیه السلام) چند سال حكومت مي كند؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: هفت سالي كه روزها و شب هاي آن به درازا كشد تا جايي كه يك سال آن به اندازه ده سال از سال هاي معمول ميان شما باشد پس سال هاي حكومت او به اندازه هفتاد برابر اين سال ها باشد

2.ابو الجارود نقل كرده كه امام باقر(علیه السلام) فرمود: إِنَّ الْقَائِمَ يَمْلِكُ ثَلَاثَمِائَةٍ وَ تِسْعَ سِنِينَ كَمَا لَبِثَ أَهْلُ الْكَهْفِ فِي كَهْفِهِمْ؛[3]همانا قائم سيصد و نه سال حكومت مي كند، همان گونه كه اصحاب كهف (اين مدت را) در غار خود توقف كردند

3.جابر بن يزيد جعفي، گفتگويش با امام باقر(علیه السلام) در اين باره را چنين باز گو كرده است: قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ (علیه السلام) يَقُولُ: وَ اللَّهِ لَيَمْلِكَنَّ رَجُلٌ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ ثَلَاثَمِائَةِ سَنَةٍ وَ ثَلَاثَ عَشْرَةَ سَنَةً وَ يَزْدَادُ تِسْعاً. قَالَ: فَقُلْتُ لَهُ وَ مَتَي يَكُونُ ذَلِكَ؟ قَالَ: بَعْدَ مَوْتِ الْقَائِمِ قُلْتُ لَهُ: وَ كَمْ يَقُومُ الْقَائِمُ فِي عَالَمِهِ حَتَّي يَمُوتَ؟ فَقَالَ: تِسْعَ عَشْرَةَ سَنَةً مِنْ يَوْمِ قِيَامِهِ إِلَي يَوْمِ مَوْتِهِ‏؛[4] به خدا سوگند كه حتما مردي از ما اهل بيت(علیه السلام) سيصد و سيزده‏ سال به اضافه نه سال حكومت مي كند، عرض كردم: كي چنين خواهد شد؟ فرمود: پس از فوت قائم. دوباره عرض كردم: قائم در دوران خود چقدر حكومت مي كند تا بميرد؟ فرمود: نوزده سال از هنگام قيام تا روزي كه وفات كند.

4.از حضرت صادق(علیه السلام) روايت كرده كه فرمود: إِنَّ وَلِيَّ اللَّهِ يُعَمَّرُ عُمُرَ إِبْرَاهِيمَ الْخَلِيلِ عِشْرينَ وَ مِائَةَ سَنَةٍ وَ يَظْهَرُ فِي صُورَةِ فَتًي مُوَفَّقٍ ابْنِ ثَلَاثِينَ سَنَةً؛[5] ولي خدا (حضرت قائم(علیه السلام) به اندازه عمر حضرت ابراهيم خليل(علیه السلام) عمر خواهند كرد كه صدو بيست سال بود و هنگام ظهور به شكل جوان سي ساله‏ آشكار مي‏شود

از اينكه ديده مي شود در اين گونه روايات، اصحاب و راويان حديث، در مواقع گوناگون از محضر ائمه(علیه السلام) در خصوص مدت حكومت حضرت مهدي(علیه السلام) سؤال كرده اند، امّا آن بزرگواران پاسخ هاي مختلفي را بيان فرموده اند، معلوم مي شود كه در اين تعدّد و ابهام، حكمت ها و اسراري نهفته است كه بعد از ظهور مشخص خواهد شد. از اين رو ائمه(علیه السلام) نخواسته اند زمان دقيق آن را معين كنند، بلكه با بيان  زمان هاي متعدد، في الجمله به مدت تقريبي حكومت امام مهدي(علیه السلام) اشاره فرموده اند.

ديدگا ه ها در توجيه اختلاف روايات

تعدد و اختلاف روايات مربوط به مدت زمان حكومت امام مهدي(علیه السلام)، سبب اختلاف برداشت از سوي علماي شيعه و محققان آثار مهدويت در اين زمينه گرديده است؛ به گونه اي كه هركدام در صدد جمع ميان اين روايات و توجيه مفاد آن برآمده  و ديدگاهاي متفاوتي را در اين رابطه ابراز داشته اند. در اين جا به برخي از نظرات ارائه شده پيرامون اين موضوع، اشاره مي نمايم:

علامه محمد باقر مجلسي(رحمه الله علیه): در كتاب «بحار الانوار» اختلاف و تعدد زماني در روايات مربوط به مدت حکومت امام مهدي( را به مراحل مختلف قيام و شكل گيري حكومت آن حضرت، حمل كرده است. به اعتقاد وي، برخي از اين روايات ناظر به كل مدت فرمانروايي حضرت است، برخي ديگر مربوط به مدت زمان استقرار دولت آن حضرت، برخي بر سال ها و ماه هايي که در نزد ما وجود دارد و برخي نيز بر سال ها و ماه هاي طولاني زمان ايشان حمل مي شود.[6] وي معتقد به تداوم حكومت حضرت مهدي(علیه السلام) به وسيله ديگر ائمه(علیه السلام) در زمان رجعت است، از اين رو، مراد از «موت» در روايت پيشين از امام باقر(علیه السلام) كه فرمود: تِسْعَ عَشْرَةَ سَنَةً مِنْ يَوْمِ قِيَامِهِ إِلَي يَوْمِ مَوْتِهِ [7] را ناظر به زمان رجعت و بازگشت امام حسين(علیه السلام) و ديگر ائمه(علیه السلام) مي داند.[8]

شيخ محمد رضا طبسي(رحمه الله علیه): صاحب کتاب «الشيعة و الرجعة» روايت هفت سال را- كه در منابع حديثي شيعه و اهل سنت مکرر نقل شده است - بر ديگر روايات ترجيح داده و مراد از هفت سال را به قرينه روايات ديگر، هفتاد سال دانسته است. به اعتقاد وي مدت حكومت حضرت مهدي( هفت سال است كه با قدرت الاهي هر يک سال از مدت زندگي آن حضرت پس از ظهور، برابر با ده سال از سال هاي ما خواهد بود.[9]

سيد صدرالدين صدر(رحمه الله علیه): نويسنده كتاب «المهدي» با اشاره به كثرت روايات هفت سال در باره  مدت حکومت حضرت مهدي عدد هفت سال را، قول مشهور دانسته وبر اين باور است كه قيام حضرت مهدي همانند قيام جد بزرگوارش نيز در مدت كوتاه به ثمر نشيند و اين از ويژگي هاي حكومت مهدوي است که در مدت کوتاه هفت سال امور دين و دنياي مردم را سامان مي بخشد.

سيد صدر، ضمن پذيرش رجحان روايات متضمن هفت سال، دليل اختلاف روايات و بيان مدت هاي گوناگون را ناشي از مصلحت انديشي مي داند كه پيشوايان دين اساساً نمي خواسته اند در مورد مدت زمان زندگي حضرت مهدي(علیه السلام) حقيقت را براي مردم مكشوف کنند، همان گونه كه وقت ظهور او را نيز پوشيده نگه داشته اند، تا مردم خود هر يک از اقوال را که مايل بودند برگزينند و طولاني ترين زمان را براي بقاي امام مهدي(علیه السلام)  از پيشگاه الاهي آرزو كنند.[10]

آيت الله مکارم شيرازي: در كتاب «حكومت جهاني مهدي(علیه السلام) ديدگاهي مشابه آنچه از مرحوم مجلسي بيان شد، ارائه كرده است. ايشان در باره مدت زمان حكومت امام مهدي(علیه السلام) پس از ظهور مي نويسد: گرچه درباره مدت حکومت او احاديث مختلفي در منابع اسلامي ديده مي شود که از پنج يا هفت سال تا 309 سال مقدار توقف اصحاب کهف در آن غار تاريخي) ذکر شده است که در واقع ممکن است اشاره به مراحل و دوران هاي آن حکومت باشد آغاز شکل گرفتن و پياده شدنش پنج يا هفت سال و دوران تکاملش چهل سال و دوران نهايي اش بيش از سيصد سال، ولي قطع نظر از روايات اسلامي، مسلم است که اين آوازه ها و مقدمات براي يک دوران کوتاه مدت نيست، بلکه قطعاً براي مدتي است طولاني که ارزش اين همه تحمل زحمت و تلاش و کوشش را داشته باشد».[11]

آيت الله صافي گلپايگاني: صاحب كتاب «منتخب الاثر في الامام الثاني عشر» بر اين باور است كه بيان زمان هاي مختلف در باره مدت حكومت حضرت مهدي(علیه السلام)  در لسان روايات، داراي اسراري است كه ائمه(علیه السلام) با اين شيوه بيان، بر مبهم ماندن زمان دقيق دوران حكومت امام مهدوي(علیه السلام)  تعمّد داشته اند. وي ضمن اشاره به سخن علامه مجلسي در باره محمل هاي مختلف روايات اين باب، مي نويسد: «ولعل السّر في اختلاف الأخبار، عدم ارادة بيانها علي سبيل القطع و الجزم و يدل عليه...».[12]

نظريه برگزيده

با توجه به محوريت روايات در اين مسأله، ابتدا لازم است به دسته بندي زمان هاي ذكر شده در روايات اين باب اشاره كرد، سپس به بيان نظر مختار پرداخت. از نظر زماني مي توان مجموع روايات مربوط به مدت حكومت امام مهدي(علیه السلام) را  به دو دسته حداقلي و حداكثري تقسيم كرد.

مراد از دسته نخست، آن گروه رواياتي است كه بر كوتاه مدت بودن دوران حكومت حضرت دلالت دارد، اين دسته روايات كه در منابع فريقين نقل شده است، دوران حكومت حضرت را، هفت تا چهل سال ذكر كرده  است؛ عددهاي مانند: (7 سال)[13] ؛ (8 سال)؛ (9 سال)[14] ؛ (10 سال)[15] ؛ (19 سال)[16] ؛ (20 سال)[17] ؛ (40سال)[18]

دسته دوم، ناظر به رواياتي است كه مدت حكومت حضرت را بيش از سيصد سال عنوان كرده است. در اين دسته روايات كه در منابع حديثي شيعه وارد شده است، عددهايي همچون: (309 سال)[19] 0، (320 سال)[20] و (322 سال)[21] به چشم مي خورد.

با اين توضيح، در مقام جمع ميان اين دو دسته روايات، ديدگاه موجّه و برگزيده را مي توان اين گونه برشمرد كه روايات دسته نخست، ناظر به مراحل مقدماتي استقرار حکومت مهدوي است، چنان كه مرحوم مجلسي نيز بدان اشاره كرده است. امّا روايات دسته دوم، بيانگر مدت زمان حكومت حضرت و القاي طولاني بودن آن است. براين اساس مي توان گفت كه دوران زمامداري و حکومت امام مهدي(علیه السلام) بيش از سيصد سال خواهد بود.

تبيين نظريه مختار

فرضيه طولاني بودن مدت حكومت امام مهدي(علیه السلام)  ضمن برخورداري از پشتوانه روايي، بر شواهد قرآني و توجيه عقلاني نيز استوار است. اگرچه نمي توان مدت زمان حكومت حضرت را كه يك امر ماهيتاً نقلي و توقيفي است، صرفا بر پايه يك تحليل غير مستند تعيين نمود، امّا مي توان با استناد به مباني قرآني و عقلاني، مدلول روايات دال بر طولاني بودن دوران حكومت حضرت در عصر ظهور را تقويت و تحكيم نمود؛ زيرا تحليل ماهيت مسأله مهدويت و اهداف و آثار اين آموزه  الاهي، ما را در ارزيابي مفاد روايات اين باب كمك مي كند و ابعاد خرد پذيري فرضيه طولاني بودن حكومت حضرت مهدي(علیه السلام) را به خوبي آشكار مي سازد.

مبناي اين تحليل، تأمل در دو چيز است: مطالعه و تعمّق در رسالت سترگ نهفته در مهدويت و اهداف و كاركردهاي آن در عصر ظهور از يكسو و تأمل در سنّت هاي حاكم بر حيات اجتماعي و فرايند تدريجي تحول و تكامل در آن، از سوي ديگر كه هر دو مطلب، خاستگاه قرآني دارد.

قرآن كريم، مأموريت و رسالت اصلي حضرت مهدي(علیه السلام) را حاكميت كامل دين اسلام و تحقق ارزش هاي متعالي الاهي در جامعه توحيدي عصر ظهور، معرفي كرده است: ﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَي لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بي شَيْئًا﴾[22]؛ وعده خداوند به کساني از شما که اهل ايمان و کارهاي شايسته‏اند، آن است که حتما آنان را حکمران روي زمين خواهد کرد، آن گونه که به پيشينيان آن ها خلافت روي زمين را بخشيد؛ و دين و آييني را که براي آنان پسنديده، پابرجا خواهد ساخت؛ و ترسشان را به آرامش مبدّل مي‏کند، آن چنان که تنها مرا مي پرستند و به من شرك نورزند

از سوي ديگر، هرگونه تغيير و دگرگوني مثبت و منفي فراروي انسان را، درگرو نقش آفريني او در اين فرايند منوط كرده و اراده جامعه انساني را در شتاب بخشي تحول و تغيير دخالت داده است: ﴿إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ﴾[23]؛ تحقيقاً خدا سرنوشت هيچ قوم و ملّتى را تغيير نمى‏دهد مگر آنکه خود زمينه اين تغيير را پديد آورند

اين آيه و آيات مشابه آن[24]، جريان سنّت هميشگي الاهي در سير تكاملي جامعه انساني را بازگو مي كند. اين اصل در زمان پس از ظهور نيز جاري است چرا كه تحولات آن عصر نيز بر اين سنّت تغيير ناپذير استوار است. 

بر پايه اين سنت الاهي، اقتضاي ساختار فطرت و طبيعت مختار انسان به گونه اي است كه جريان امور همواره از مسير اسباب طبيعي و راه هاي عادي به پيش رود تا ميدان گشاده براي اراده و اختيار او فراهم گردد. اين اصل كلي، مبناي تشريع و جزا و پاداش شمرده مي شود و لذا شيوه انبياي الاهي(علیه السلام) دعوت و تبليغ مردم به راه هدايت بوده است و تا زماني كه مسير طبيعي كارساز بوده است از قدرت قهري و اعجاز استفاده نشده است مگر براي اثبات حقانيت ادعاي خويش.

انقلاب جهاني حضرت مهدي(علیه السلام)  نيز بر اين سنّت الاهي استوار است. آن حضرت اگرچه از قدرت اعجاز و حمايت نيروي قهري بر خوردار است، اما بدون شك ساخت جامعه مهدوي و بناي عظيم حكومت عدل جهاني او، بر پايه سنت الاهي مبني بر تكامل اختياري بشر استوار است. به همين دليل پيروزي هاي حضرت بر دشمنان و فتح جهان، با ايثار و شهادت ياران و ريختن خون هاي فراواني در اين راه به دست مي آيد و استقرار عدالت و حاكميت كامل دين در جهان با زحمات و دشواري هاي فراواني همراه است. از اين رو، تغيير و نوسازي ساختار مديريت جهان و جايگزين نمودن نظام مبتني بر عدالت و ديانت، مستلزم زمان طولاني است تا به تدريج ازرش هاي اخلاقي و ديني در سطوح مختلف جامعه عصر ظهور نهادينه شود.

بنابراين، طبيعت كار حضرت بقية الله(علیه السلام) در پروژة استقرار عدالت جهاني و جايگزين سازي نظام الاهي به جاي نظام هاي ظالمانه، اقتضا مي كند كه حضرت به عنوان مجري اين طرح عظيم، آن هم در پهناي جهاني با آن عمق و محتواي غير قابل وصف، مدت طولاني حضور داشته باشد تا با مديريت ولايي و ويژه خود، تحوّل همه جانبه و  فراگير را در جهان پر از ظلم و فساد، پديد آورد و جامعه آرماني دين پيشه و فضيلت مدار را بنيان نهد.

گفتني است كه رشد علوم و گسترش روز افزون ارتباطات و فن اوي اطلاعات، اگرچه در شتاب بخشيدن حركت جامعه به سوي بلوغ فكري و توسعه فرهنگي جامعه پيش از ظهور بي تأثير نيست و تا حد زيادي مي تواند زمينه را براي پذيرش برنامه هاي حضرت، مساعد سازد، امّا بايد توجه داشت كه همه اين امور، ابزار مادي است كه هرگز خود نمي تواند سبب تحول شگرف معنوي و تربيتي جامعه عصر ظهور و دستاوردهاي حيرت  انگيز آن گردد، بلكه عامل اين توفيق، شيوه مديريتي ويژه آن حضرت در هدايت و جريان سازي جامعه عصر ظهور است. طبيعي است، تحقق عيني معارف قرآني و ارزش هاي اسلامي در گستره جهاني، به فرايند تدريجي و طول زمان نياز دارد.

بنابراين، با توجه به اينكه اصل پياده كردن پروژه عظيم جايگزين سازي و استقرار نظام الاهي در جامعه، مستلزم گذشت زمان طولاني است، بديهي است كه پس از آن، تحقق اهداف ظهور و بهره مندي حداكثري جامعه از فضاي معنوي آن براي رشد و تكامل و عبوديت خالصانه، حضور طولاني آن حضرت و تداوم حكومت وي را مي طلبد؛ همان آرزوي مقدسي كه در اين فقره از دعاي شريف فرج «...وَ تُمَتِّعَهُ‏ فِيهَا طَوِيلا»[25] بدان اشاره شده و مهم ترين خواسته منتظران ظهور، طولاني بودن دوران حكومت آن حضرت، بيان شده است.

نتیجه:

بنابراين، حضرت مهدي(علیه السلام)  همان گونه كه حكومت عدل جهاني اسلام را تحقق مي بخشد، سال هاي طولاني(صدها سال) نظام الاهي مهدوي را مديريت و رهبري خواهند كرد تا جامعه عصر ظهور در سايه رهبري الاهي آن يگانه دوران، به رشد كامل و بلوغ عقلاني برسند و مدت هاي مديدي، لذت حيات طيّبه و سرشار از معنويت را بچشند و جلوه با شكوه يگانه پرستي را در پرتو حكومت ولايي آن حضرت، نظاره كنند و عطر دل انگيز توحيد را در همه ابعاد زندگي، جاري سازند؛ آن گونه كه خداوند خود در قرآن كريم، جامعه توحيدي عصر ظهور را توصيف كرده است: ﴿يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بي شَيْئاً﴾[26]؛ توحيد ناب و خالصانه اي كه هيچ گونه شرك خفي و جلي در ساحت قدسي عبوديت او، راه نداشته باشد.

پی نوشت ها:

[1].الكافي، ج‏1، ص 240

[2]. اعلام الوري بأعلام الهدي، ص462.

[3]. بحار الأنوار، ج‏52، ص 298.

[4].الغيبة، طوسي، ص474؛ بحار الأنوار، ج‏52، ص 291.

[5].الغيبة، نعماني، ص 332.

[6].بحار الأنوار، ج‏52، ص 287.

[7]. بحارالأنوار، ج 52، ص280.

[8].الغيبة، نعماني، ص 332.

[9].ر.ك: بحارالأنوار، ج‏52، ص 299.

[10].ر.ك: الشيعه و الرجعه، ج 1، ص 225.

[11].المهدي، ص 241- 242.

[12].حکومت جهاني مهدي، ص 281.

[13].منتخب الأثر، 618.

[14]. بحارالانوار، ج 52، ص 291

[15].الطرائف، ص177.

[16].ر.ك: الشيعة و الرجعه، ج 1، ص 225.

[17]. ؛ بحار الأنوار، ج‏52، ص 298

[18].كشف الغمة، ج3، ص271

[19].عقد الدرر، ص 240.

[20].الغيبه، طوسي، ص474

[21].بحار الأنوار، ج‏52، ص 287.

[22].الغيبة، نعماني، ص 332

[24].سوره نور، آيه 55.

[25].سوره رعد، آيه 11.

[26].سوره انفال، آيه 53.

برگرفته از کتاب آخرین منجی