logo ارائه مقالات و محتوای مهدوی
جایگاه جامعه آرمانی در چشم‌انداز عاشورا و انتظار

مقدمه:

ارتباط میان رخداد عظیم عاشورا و مسأله مهدویت، به گونه‌ای گسترده است که می‌توان در هر بعدی از ابعاد آن، بحثی را مطرح کرد. برای مثال، می‌توان در ساحت باطنی آن‌ها سخن گفت و مسأله را از بعد عرفانی، تحلیل و تبیین کرد. چنان‌چه می‌توان از ساحت عالم انسانی به این مسأله نگریست و از ارتباط میان آن‌ها سخن گفت. همان‌گونه که در این نوشتار کوتاه، تلاش شده است تا شاید یکی از جلوه‌های این ارتباط در ساحت عالم انسانی، تبیین شود.

جامعه‌ی آرمانی، مظهر ولایت حق

بی‌گمان، مسأله‌ی مهدویت، ناظر به جامعه‌ای آرمانی است که همه‌ی پیامبران، در تمامی ادیان و شرایع الهی، وعده‌ی آن را به بشر داده‌اند. جامعه موعودی که بر محور ولایت ولیّ حق و انسان معصومی که دارای همه کمالات است، شکل می‌گیرد.

 به نظر می‌رسد، تعبیر « معصوم»، از کسی که ولایت را در جامعه موعود در اختیار دارد، تعبیری کامل‌تر و درست‌تر از تعبیر « انسان کامل» باشد؛ زیرا اولاً، در ادبیات و فرهنگ اسلامی، معصوم، کسی است که به طور مطلق از محیط ولایت حضرت حق، خارج نمی‌شود و ثانیاً، ارتباط تنگاتنگی که میان ولایت اصلی حق‌تعالی و ولایت معصوم وجود دارد، با تعبیر « معصوم»، بهتر منتقل می‌گردد. معصوم، در لسان روایات، کسی است که ما شاء الله را اراده می‌کند؛ یعنی همان چیزی را می‌خواهد که خداوند اراده کرده و مشیت الهی بدان تعلق گرفته است. معصوم، در حقیقت، مفسر مقام عبودیتی است که باطن آن، ولایت می‌باشد.

بنابراین، جامعه مهدوی، جامعه‌ای آرمانی است که بر محور « ولی الله اعظم» و امام معصوم و عبد مطلق خدای متعال، شکل می‌گیرد. به عبارت دیگر، اگر بخواهیم عصر ظهور را در یک جمله خلاصه کنیم، می‌باید آن را « عصر تجلی عبودیت حق تعالی در گستره جهان» بخوانیم؛ زیرا عبادت امام زمان و ولی اعظم الهی است که محور عبادت در همه هستی است. در روایات نیز، این‌گونه به این معنا تصریح شده است که « بنا عبد الله و بنا عرف الله»؛ « با ماست که خدا بندگی می‌شود و با ماست که خدا شناخته می‌گردد». از این روست که گفته می‌شود عصر ظهور، عصر تجلی ولایت و عبودیت حق‌تعالی در همه هستی و در همه ابعاد زندگی بشر است؛ زیرا حیات طیبه و عدالت و مانند آن، همه از آثار ولایت حق است که در عصر ظهور، تجلی کامل می‌یابد و مردم از آثار آن بهره‌مند می‌گردند.

در روایات شیعی آمده است که هنگام ظهور حضرت ولی‌الله‌اعظم، عالم به حیات طیبه می‌رسد؛ کفر و نمادها و آثار آن از زمین بر چیده می‌شود؛ حق، همه جا را فرا می‌گیرد و نور عدالت بر همه چیز می‌تابد. البته همه این‌ها، تجلی همان ولایت و عبودیت حضرت حق است که در عصر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور می‌یابد. این، همان جامعه آرمانی است که همه پیامبران بدان وعده داده‌اند و انسان در انتظار تحقق آن است.

فطرت، خاستگاه گرایش به جامعه موعود

ناگفته نماند که ریشه و خاستگاه‌ تمایل به این موعود، فطرت بشر است؛ زیرا اگر خدای متعال در فطرت ما میل به جامعه آرمانی را قرار نمی‌داد، انگیزه‌ای برای دست‌یابی به آن ایجاد نمی‌شد. زمانی، دعوت به موعود و جامعه‌ی آرمانی می‌تواند در انسان انگیزه ایجاد کند که در فطرت و ذات آدمی، تمایل و گرایش به آن، وجود داشته باشد. پس، از آن‌جایی که انسان در فطرت خویش، متمایل به کمال و دست‌یابی به جامعه آرمانی است، دعوت به چنین جامعه‌ای در وی ایجاد انگیزه می‌کند. در مسأله توحید نیز این‌گونه است. از آن‌جایی که فطرت آدمی متمایل به توحید است، دعوت پیامبران موجب می‌شود که آدمی به سوی فطرت خویش گرایش یابد؛ از این رو، دعوت پیامبران، در حقیقت، بیدار کردن فطرت‌هاست. بنابراین اگر توحید و یا گرایش به جامعه آرمانی و عدالت‌محور، در ذات و فطرت آدمی وجود نداشت، دعوت پیامبران به نتیجه نمی‌رسید.

انسان، به طور طبیعی و فطری به سوی کمال گرایش دارد و نسبت به مراحل کمال و قرب الهی، احساس تعلق می‌کند و همین احساس تعلق، موجب می‌شود که به آن جامعه آرمانی که پیامبران، وعده آن را داده‌اند گرایش یابد. بنابراین، یکی از مهم‌ترین انگیزه‌هایی که در نهاد بشر وجود دارد و او را به سوی حرکت در مسیر انبیا و تحمل سختی‌های جهاد اکبر و جهاد اصغر سوق می‌دهد، مسأله قرب الهی و دست‌یابی به آن است که در حقیقت، چیزی جز دست‌یابی به کمالِ مطلق و رهایی از نقص نیست.

همان‌گونه که در مسیر تکاملی فردی، تزکیه، مجاهدات‌، تلاش‌ها و تحمل سختی‌ها لازم است، در مسیر دست‌یابی جامعه بشری به کمال نیز، جهاد باطنی و جهاد ظاهری لازم است تا جوامع، در طی فرآیندی، به تکامل و بلوغ برسند. از این‌رو همان‌گونه که برای هر پیامبری، دشمنی بوده است: { وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا}؛[1] برای هر جامعه‌ای نیز، دشمنی بوده و هست که موجبات تضاد و تلاش را فراهم می‌آورد.

پس، جامعه‌ی بشری برای آن‌که بتواند از مراحل شرک و مظاهر آن عبور کند و به مرحله‌ی ظهور توحید برسد، نیازمند انگیزه است که این انگیزه، در فطرت وی وجود دارد.گرایش به جامعه-ی آرمانی -که در آن، توحید کامل در گستره‌ی جهانِ هستی ظهور می‌یابد- ازگرایشات فطری بشر است.

بدل سازی شیطان از مدل فطری

باید توجه داشت که دستگاه شیطانی، همواره بر همان مفاهیمی دست می‌گذارد که نزد انسان‌ها ارزشمند است. دشمن نمی‌تواند باطل را به مردم تحمیل کند؛ از این رو، باطل را با حق در می‌آمیزد و به مردم، عرضه می‌کند.

دستگاه شیطانی، مفاهیم ارزشی - مانند عبودیت- را که در فطرت انسان است، بر طبق میل خود، تغییر می‌دهد و به عنوان اصل، عرضه می‌کند؛ به جای آزادیِ واقعی، آزادی بی‌بندوباری و به جای عبودیت در توحید، عبودیت مشرکانه را بازسازی می‌کند و به مردم تحویل می‌دهد.

شیطان، در مسأله اعتقاد به ظهور منجی آخرالزمان نیز، همین کار را انجام می‌دهد؛ یعنی با بهره‌گیری از گرایش فطری بشر به جامعة آرمانی، از این اعقتاد بدل‌سازی می‌کند تا جامعه را به گمراهی بکشاند.

شکی نیست که ظهور منجی آخر الزمان، وعده همه پیامبران بوده است و یکی از میثاق‌هایی که پیامبران با خدا بسته‌اند، در رابطه با اعتقاد به جامعه آرمانی و تلاش برای ایجاد آن است. حتی خداوند از پیامبران میثاق گرفته است که نسبت به وجود مقدس امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به عنوان شخصی که در آخرالزمان می‌آید و یک جامعه عدالت‌محور جهانی را ایجاد می‌کند- ایمان داشته باشند. اخذ میثاق از آنان، به این معناست که همه آنان و پیروان ایشان می‌بایست برای یاری چنین شخصی، آمادگی کسب کنند و برای ایجاد آن جامعه آرمانی، تلاش نمایند. این‌گونه است که همه پیامبران به عنوان تمهید‌گران و آماده‌سازان جامعه مهدوی محسوب می‌شوند.

رجعت کمالی پیامبران و اولیا

همه پیامبران، سنگ‌بنای جامعه‌ی آرمانی را -که همانا، توحید است- محکم نموده و برای گسترش آن تلاش کرده‌اند. هر کدام از آنان به نوبه‌ی خود، مقدمات ظهور آن حضرت را فراهم ‌کرده‌اند تا این دولت مهدوی ایجاد شود.

آنان، کمال لایق و شایسته خویش را در ایجاد دولت مهدوی می‌دانستند؛ چرا که شرایط محیط و جامعه ایشان، اجازه نمی‌داد تا آنان به کمال شایسته خویش دست یابند. از این روست که مسأله رجعت، مطرح می‌شود.

در عصر ظهور، پیامبران رجعت می‌کنند تا تحت ولایت ولیّ اعظم و در جامعه توحیدمحور او، به کمال شایسته خویش، دست یابند. علاوه بر آنان، مؤمنین واقعی نیز منتظر‌هستند تا در جامعه آرمانی، حیات مجدد یابند و از آن، بهره برند. به همین جهت عصر ظهور، عصر « تحقق کلمه توحید» با محوریت ولیّ حق است و این، همان وعده الهی است که روزی، دین حق‌تعالی و حضورِ کامل ولّی او در همه هستی، جریان یابد و انسان‌ها از آن بهره‌مند گردند.

صف‌بندی امام حسین(علیه السلام) در برابر لشگر یزید، اوج درگیری میان کلمه حق و کلمه باطل بود. در یک سو، رفیع‌ترین مکارم انسانی و اخلاقی ایستاده بود و در سوی دیگر، پست‌ترین صفات انسانی.

عاشورا، گامی در تحقق جامعه آرمانی

در هیچ کجای تاریخ بشریت، تمام مکارم اخلاقی در برابر تمام رذایل اخلاقی، ظهور پیدا نکرده است؛ بلکه در عاشوراست که ولایت حق، در برابر ولایت شیطان قرار می‌گیرد تا در یک درگیری بزرگ، حق و باطل از هم جدا شوند.

امام حسین(علیه السلام) در کربلا، جنگی را مدیریت نمود که با هدف ارتقای وجدان بشری و پیدایش انگیزه مجدد برای مبارزه علیه باطل، شکل گرفته بود. حادثه عاشورا، هم، جهاد اکبر بود و هم، جهاد اصغر؛ از این رو، در طول تاریخ، محور تهذیب اجتماعی و فردی انسان‌ها شد. در حادثه عاشورا، افراد نبودند که در برابر هم قرار گرفتند؛ بلکه امت‌های حق و باطل به مصاف هم ایستادند. از این روست که در زیارت‌نامه امام حسین(علیه السلام) در روز عاشورا، مراحل سیر تاریخ تکاملی بشر، از ابتدا تا عاشورای حسینی، بیان؛ و از آدم(علیه السلام) تا خاتم(صلی الله علیه و آله و سلم) به گواهی گرفته می‌شوند. آن‌گاه این سیر تاریخی از عاشورا تا عصر ظهور بیان می‌گردد و حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به عنوان ثارالله و منتقم معرفی می‌شود.

عاشورا از یک‌سو، کامل‌ترین عبادت تاریخی بشر است و از سوی دیگر، کامل‌ترین شکل تقابلِ حق و باطل. در این‌جاست که بصیرتی برای ادامه سیر تاریخ بشر، فراهم می‌آید و جبهه حق با بصیرت و انگیزه کافی برای عبور از مراحل مبارزاتی تا عصر ظهور، تشکیل می‌شود.

طبیعی است که دشمن نیز به این دو نکته، توجه یافته و نسبت به آن حساس شده است؛ لذا از یک‌سو می‌کوشد که عبادت و بصیرت مؤمنین را خدشه‌دار سازد و از سوی دیگر، در صدد جلوگیری از فرآیند تکاملی جامعه بشری است.

نظام اسلامی ایران نیز از آن‌جا که با تأسی از مکتب حسینی و امید به تحقق مکتب مهدوی، شکل گرفته و دکترین خود را بر اساس اصول بنیادین رخداد عظیم عاشورا تنظیم کرده است، به عنوان گامی بلند، در جهت تکامل جامعه بشری و تحقق وعده جامعه برتر، محسوب می‌شود.

نتیجه:

بنابر مباحث مطرح شده صف‌بندی امام حسین(علیه السلام) در برابر لشگر یزید، اوج درگیری میان کلمه حق و کلمه باطل بود. در یک سو، رفیع‌ترین مکارم انسانی و اخلاقی ایستاده بود و در سوی دیگر، پست‌ترین صفات انسانی. از این روست که فرهنگ عاشورایی، زمینه‌ساز سیر تکاملی جامعه بشری به سوی جامعه توحید‌محور و عدالت‌گستر مهدوی است.

پی‌نوشت‌ها:

[1]. سوره انعام، آيه 112.

[2]. انتشار یافته در سایت؛ https://rasekhoon.net/article/show

- برگرفته از کتاب از فرات تا فرات، مرکز تخصصی مهدویت، چاپ پنجم، 1389، ج2.

- پدید آورنده: حجت الاسلام و المسلمین سید محمد مهدی میرباقری