logo ارائه مقالات و محتوای مهدوی
نقش قيام عاشورا و انتظار موعود در تحقق عدالت و پيشرفت مهدوي


مقدمه:
عدل و عدالت به معناي برابرى [1] و مساوات [2] بوده و تعابير متعدد و همانندي از مفهوم عدالت ـ با تأسي به قرآن و سنّت ـ صورت گرفته كه به معناي ((وضع كلّ الشيء في موضعه؛ قرار دادن هر چيز در جاي خويش)) و (اعطاء كل ذي حقّ حقّه؛ حق را به مقدار رساندن) و ايفاي اهليّت و رعايت استحقاق ها و نفي تبعيض[3] مي باشد.
وبه عبارتي روشن تر عبارت است از اينكه:
آن استحقاق و آن حقى كه هر بشرى به موجب خلقت خودش و به موجب كار و فعاليت خودش به دست آورده است به او داده شود؛ نقطه مقابل ظلم است كه آنچه را كه فرد استحقاق دارد ، به او ندهند و از او بگيرند، و نقطه مقابل تبعيض است كه دو فرد كه در شرايط مساوى قرار دارند، يك موهبتى را از يكى دريغ بدارند و از ديگرى دريغ ندارند [4].
عدالت، گمشده آدمي در تمامي قرون و اعصار است و رسالت همة انبيا و اوليا و گل واژه اي است كه در عصر دود و باروت، هنوز هم هر شنونده اي را مسحور و هر بيننده اي را مبهوت مي كند[5].
عدالت به اين معني اصلي مسلم و مورد قبول همه صاحبان فكر و انديشه مي باشد و بشر از دير باز براي رسيدن به اين خواسته طبيعي خود قوانين و مقررات را وضع مي كرده و از ظلم و ستم به عنوان نقطه مقابل عدالت ياد مي كرده است.
مي توان به جرأت گفت كه سرچشمه همه خونريزي ها ، جنايت ها وجنگ هاي خانمان سوز، ظلم و ناعدالتي و ستم انسانها است.
اسلام در حالي پا به عرصه وجود آدمي گذاشت كه ، بشر از طرفي سخت محتاج قانوني جامع در مورد عدالت بود و از طرف ديگر محتاج مجري عادل براي اجرايي نمودن اين قانون جامع بود. قرآن به عنوان آخرين كتاب تشريع بشر از طرفي بر اجرايي شدن اين خواسته فطري انسان تاكيد نموده:
وَ إِذا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ [6]
و چون ميان مردم حكم كنيد به عدالت داورى كنيد.
إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسان [7]
همانا خدا (خلق) را فرمان به عدل و احسان داد.
وحتي در مورد دشمن ، رعايت عدالت را مقدم بر بغض و كينه ها مي داند .
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامينَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ [8]
اى كسانى كه ايمان آورده ايد، (در هر كار فردى و اجتماعى) قيام كننده استوار و دائم براى خدا و گواهان به عدل و قسط باشيد و هرگز دشمنى با گروهى شما را بر آن ندارد كه عدالت نكنيد عدالت كنيد كه آن به تقوا نزديكتر است، و تقوا پيشه كنيد كه همانا خداوند به آنچه مى كنيد آگاه است.
واز طرف ديگر قوانين و مجرياني را بر اجراي اين عدالت منصوب مي كند:
لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط [9]
(و چگونه از انفاق شانه خالى مى كنيد؟) با اينكه ما رسولان خود را همراه با معجزات روشن گسيل داشتيم، و با ايشان كتاب و ميزان نازل كرديم تا مردم را به عدالت خوى دهند.
پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) به عنوان خاتم رسل شخصا مجري عدالت شد و بشري كه در دره أَسْفَلَ سافِلين بود به قله اعلا عليّين رهنمود شد.
اما بعد از رحلت آن مجري عدالت محور، مسلمين به مسيري قدم نهادند كه پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نهي فرموده بود و از همراهي امام عادل باز ماندند و اول ظلم را به خود و امام عدل نمودند امام حسين (عليه السلام) در اين مورد مي فرمايند :وَ تَعَدَّتْ بَنُو أُمَيَّةَ عَلَيْنَا[10]
پيدايش اختلافات و ثروت اندوزي ، جنگ هاي نابسامان خلفا و تبعيض هاي مجريان عدالت و ....باعث شد امت پيامبر نه تنها در تحقق عدالت و پيشرفت باز بماند بلكه بالاترين نوع ظلم را در مورد ذوي القرباي پيامبرو مجريان حقيقي عدالت روا داشتند.
نظير ظلمي كه به حسين بن علي (عليه السلام ) در كربلا نمودند تاريخ شاهدي ندارد.
اما سوال اين است كه چرا حسين بن علي عليه السلام به مسلخ رفت ؟
حسين بن علي (عليه السلام) به مسلخ رفت تا ديگر براي هميشه عدالت خواهي به مسلخ نرود امام حسين (عليه السلام ) همچون جد و پدر و برادرشان عليهم السلام تفكر عدالتخواهي داشتند.
فرق است بين عادل و عدالتخواه، همان طورى كه فرق است بين آزاد و آزادي خواه؛ يكى آزاد است يعنى خودش شخصاً مرد آزادى است و يكى آزادي خواه است يعنى طرفدار آزادى اجتماع است و آزادى ، هدف و ايده اجتماعى اوست.. همين طور است عدالت: يكى شخصاً آدم عادلى است و يكى عدالت خواه است، عدالت ، فكر اجتماعى آنهاست[11]
تفكر حسين بن علي (عليه السلام) در برابر حكومت ظلم اين چنين است.
  امّا بعد، فقد علمتم انّ رسول اللَّه ص قد قال في حياته:من رأى سلطانا جائرا مستحلًّا لحرم اللَّه، ناكثا لعهد اللَّه، مخالفا لسنّة رسول اللَّه، يعمل في عباد اللَّه بالإثم و العدوان، ثم لم يغيّر بقول و لا فعل، كان حقيقا على اللَّه ان يدخله مدخله .[12]
  شما مى دانيد كه پيامبر خدا ص گفته است:هر كس پادشاه ستمگرى را بنگرد، كه حرام خدا را حلال كرده، دين خدا را فرو افكنده، با سنّت پيامبر خدا مخالفت مى كند، و در ميان مردمان با گناهكارى و ستم حكم مى راند، سپس با سخنرانى و اقدام براو نشورد، سزاوار است كه خداوند آن كس را نيز به سرانجام (خوارى و عذاب) آن پادشاه دچار سازد.
و علت قيام خود را اين گونه بيان مي كند: أَنِّي لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي ص أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّي وَ أَبِي[13]
و شعار جهاني خود را اينگونه زمزمه مي كند: وَ إِنِّي لَا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً وَ الْحَيَاةَ مَعَ الظَّالِمِينَ إِلَّا َّ بَرَما [14]
حسين بن علي عليه السلام با قيام خود نگذاشت كه عدالت به تاريخ بپيوندد و پيامها و الگوهايي براي جويندگان اين امر مهم ارائه نمود. وجود انقلابها بويژه انقلاب جمهوري اسلامي ايران كه همه از قيام سالار شهيدان الهام گرفته است شاهد خوبي بر مدعي است. 
اما چه كسي قرار است اين عدالت و پيشرفت را بطور كامل و جامع به مرحله عمل در آورد و براي هميشه عدالت را از غربت به در آورد ؟
پس فطرت بشري خواهان آن مي باشد و براي آن روز لحظه شماري مي كند روزي كه فرا خواهد رسيد.
در دين مقدس اسلام اين موجد عدل الهي حضرت بقيه الله (الاعظم عجل الله تعالي فرجه الشريف) است كه بارزترين صفات نيكويش عدالت است، لذا به عدل ملقب گرديده، چنان كه در دعايي كه از خود آن حضرت براي شب هاي ماه رمضان روايت شده (معروف به دعاي افتتاح) آمده است:
اَللَّهُمَّ وَصَلِّ عَلي وَلِيِّ أَمْرِكَ القائِمِ المُؤَمَّلِ وَالعَدْلِ المُنْتَظَرِ[15]
پروردگارا و درود بفرست بر وليّ امرت كه قيام كننده است و اميد مردم و عدل منتظر است .
پيامبر (صلّي اللّهُ عليه و آله و سلّم) درباره اوضاع زمين پس از ظهور حضرت ولي عصر(عجل الله تعالي فرجه الشريف) در روايت مشهوري مي فرمايد:فَيَمْلَأُ اْلأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً [16]
پس زمين را از عدل و داد لبريز مي كند، پس از آن كه از ستم و بيداد لبريز شده است .
پيامبر (صلّي اللّهُ عليه و آله و سلّم ) در مورد فراگيري عدالت حضرت مي فرمايند:يَسَعُهُمْ عَدْلُهُ ؛ عدالتش فراگير شود .[17]
امام رضا عليه السلام مي فرمايند :فَإِذَا خَرَجَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها وَ وَضَعَ مِيزَانَ الْعَدْلِ بَيْنَ النَّاسِ فَلَا يَظْلِمُ أَحَدٌ أَحَدا [18]
به هنگام ظهورش جهان با نور پروردگارش مي درخشد. او ميزان را به عدل در ميان مردم قرار مي دهد. ديگر كسي در حق كسي ستم نمي كند.
و كم تر حديثي درباره آن حضرت آمده كه عدلش در آن يادآوري نشده باشد.
در حديثي ديگر آمده است : و يُسو ي بينَ الناس حَتَّى لَا تَرَى مُحْتَاجاً إِلَى الزَّكَاة [19]

مهدي، ميان مردم، در تقسيم اموال، به مساوات رفتار مي كند، به طوري كه ديگر نيازمند و محتاجي يافت نمي شود. از آنچه گفته شد به اين نتيجه مي رسيم كه:عدالت خواسته طبيعي و فطري انسانها است و در پي قانوني جامع و كامل به همراه مجريي عادل هستند آنچه حسين بن علي (عليه السلام) ديروز در كربلا آهنگ برآورد در فرداي انتظار، مهدي زهرا (عليهما السلام) جامه عمل بر قامت آن فرهنگ بلند عاشورايي خواهد پوشاند.

نتیجه:

پس ظهور مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) مكمل و محقق كننده فرهنگ حسيني (عليه السلام) است و بشر لحظه شماري مي كند تا آن عدل مجسم را ببيند و در دوران ظهور آن سفر كرده دلها ، نفس بكشد و نفسي نو به جان خسته خود ببخشد.و ما هم به انتظار مي نشينيم تا كه شايد

پی نوشت ها:
[1] - قرشى ، سيد على اكبر ، قاموس قرآن، ج 4، ص: 301 
[2] - راغب اصفهانى ، حسين بن محمد ، المفردات في غريب القرآن، ص: 551
[3] - اخوان كاظمي ، بهرام ، مجله انتظار ، شماره 13 ، ص 131
[4] - مطهري ، مرتضي ، مجموعه آثاراستادشهيدمطهرى، ج 18، ص: 155
[5] - پور سيد آقايي ، سيد مسعود ، مجله انتظار ، شماره 13 ، ص 5

  [6]ـ نساء 58

[7] ـ نحل 90
 [8]ـ مائده 8
 [9]ـ حديد 25
[11] ـ مطهرى ، مرتضي ، مجموعه آثار، ج 25، ص: 225
[12] - مفيد، محمد بن محمد ، الأمالي ، ص: 122
[13] - مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى ، بحار الأنوار ، ج 44، ص: 329
[14] - ابن طاووس، على بن موسى ، اللهوف على قتلى الطفوف ، ص: 79
[15] - طوسى، محمد بن الحسن ، تهذيب الأحكام ، ج 3، ص: 110
[16] - ابن أبي زينب، محمد بن ابراهيم ، الغيبة ، ص: 61
[17] - طوسى، محمد بن الحسن ، الغيبة ، ص: 179
[18] - شيخ حر عاملى، محمد بن حسن ، إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج 5، ص: 347
[19] - مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى ، بحار الأنوار ، ج 52، ص:390

نگارنده : محسن شريعتي