مقدمه:
قيام حضرت ولي عصر(علیه السلام) يكباره و ناگهاني اتفاق ميافتد و در آن زمان فرصتي براي پرورش و آماده كردن نيرو جهت اين حركت جهاني نيست. پس بايد قبل ازظهور همراهان امام مهدي# از هر جهت آماده و مهيا باشند تا بتوانند در عصر ظهور ياوران مناسبي براي او قرار گيرند. براي آمادگي لازم است با سيما و ويژگي هاي ياوران امام عصر# آشنا شويم تا در پرتو اين آگاهي خود و ديگران را براي آمدن آن عدل گستر هر چه بيشتر مهيّا كنيم.
براي آشنايي با سيماي ياران امام زمان( علیه السلام) يكي از بهترين منابع قرآن كريم است زيرا كلام الهي است و محتواي آن پايه و اساس احاديث اهلبيت(علیه السلام) است و هر چيزي كه براي هدايت انسان لازم و ضروري است در آن آمده است. «وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمين» و ما اين كتاب را كه بياني رسا براي هر چيزي و راهنما و بخشايش و مژده براي مسلمانان است بر تو فرو فرستاديم.[1]
امام علي بن موسي الرضا‘(علیه السلام)درباره اين موضوع به عبدالعزيز بن مسلم مي فرمايد: ... خداي بلند مرتبه پيامبر اكرم| را از دنيا نبرد مگر بعد از اينكه دين اسلام را براي او كامل كرد و قرآن كريم را بر او نازل كرد كه در آن تفصيل هر چيزي است. درآن حلال و حرام و حدود و احكام و تمامي آنچه مردم به آن نياز دارند، به صورت كامل آمده است. خداي عزيز فرمود: «ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْء»[2] در كتاب هيچ چيزى را فروگذار نكردهايم.[3]
براي آشنايي با همراهان حضرت مهدي(علیه السلام) از نگاه قرآن روشهاي مختلفي چون بررسي ويژگيهاي همراهان پيامبران خدا يا بررسي عملكرد بندگان صالح از نگاه قرآن كريم وجود دارد. يكي از اين روشها كاوش در روايتهايي است كه از پيشوايان معصوم به دست ما رسيده است و به احاديث تفسيري معروفند. اين حديثها آياتي از قرآن مجيد را بر آموزههاي مهدويت تفسير يا تطبيق دادهاند. يكي از اين آموزههاي مطرح شده ياران امام زمان# است. در اين نوشتار آيات قرآن كه طبق روايات تفسيري درباره ياران امام مهدي# دانسته شدهاند در چند محور بررسي ميشوند.
محور اوّل: عيار ياران
اصحاب امام مهدي(علیه السلام) جايگاه ويژهاي نزد خداي بلند مرتبه و امام خود دارند. آنان كساني هستند كه اگر كامل شوند يكي از شرايط قيام امام عصر# فراهم ميشود. عبدالعظيم حسني در حديث معتبري گويد: امام محمّد جواد× فرمود: «...فإذا اجتمعت له هذه العدة من أهل الإخلاص أظهر الله أمره ...» چون اين تعداد(سيصد و سيزده نفر) از اهل اخلاص گرد او جمع شوند خداي توانا امر او را آشكار ميكند.[4] در اين محور به ارزش همراهان امام مهدي(علیه السلام) نزد پروردگار عزيز و حجّت او از نگاه قرآن كريم ميپردازيم. آنان مطابق روايتهاي تفسيري اولياء و دوستان خداوند و پايه هاي مورد اعتماد امام عصر(علیه السلام) معرفي شدهاند.
يكم: اولياي خداوند
يكي از مصداق هاي آيه شريفه «أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون» آگاه باشيد كه دوستان خداى نه بيمى بر آنها است و نه اندوهگين مىشوند.[5] ياران حضرت مهدي(علیه السلام) در عصر ظهور ايشان هستند. ابوبصير گويد: امام جعفر صادق(علیه السلام) فرمود:«... يَا ابَابَصِيرٍ طُوبَى لِشِيعَةِ قَائِمِنَا الْمُنْتَظِرِينَ لِظُهُورِهِ فِي غَيْبَتِهِ وَ الْمُطِيعِينَ لَهُ فِي ظُهُورِهِ أُولَئِكَ أَوْلِيَاءُ اللَّهِ الَّذِينَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ» اي ابوبصير؛ خوشا به حال پيروان قائم ما ، آنان كه در غيبت ايشان منتظر ظهور او و در زمان آشكار شدنشان اطاعت كننده از اويند. آنان اولياي خداوند هستند ، كساني كه ترسي بر ايشان نيست و اندوهگين نميشوند.[6] براي آشنايي بهتر با مقصود آيه به بيان واژگان و تفسير اجمالي و ديدگاه مفسران درباره آن ميپردازيم.
واژگان آيه:
1. اولياء: اولياء جمع ولي و به معناي قرب و نزديكي است. راغب درباره معناي آن مينويسد: ولاء و توالي يعني ميان دو چيز يا بيشتر چنان نزديكي باشد كه ميانشان غير از خودشان قرار نگيرد و براي قرب مكاني، نسبت، دين، دوستي، ياري و اعتقاد به كار رفته است.[7]
2. خوف: خوف به معناي ترس است. راغب مينويسد: خوف توقع مكروهي است از روي علامتي معلوم يا گمان آور، همان طور كه رجاء و طمع توقع محبوبي از نشانهاي معلوم يا گمان آور است و ضد خوف أمن است.[8]
3. يحزنون: يحزنون از ماده حزن و به معناي غصّه و اندوه است و ضدّ آن فرح و شادي است.[9]
تفسير اجمالي:
آيه با «ألا» تنبيهي شروع شده است كه اهميّت مطلب را مي رساند. بعد از آن جمله با «إنّ» از حروف مشبهة بالفعل آمده است كه دلالت بر تأكيد سخن دارد. اسميّه بودن كلام رساننده دوام و ثبوت محتواي آن است. در اين آيه خداوند دوستان و نزديكان خود را معرفي و ويژگي ها و نعمتهاي اختصاص داده به آنان را بيان ميكند. ابتدا دو امتياز براي آنان مطرح ميشود. امتياز اوّل؛ برداشته شدن ترس از آنها است. آنان چون خوف الهي دارند و به خاطر انجام فرمانهاي او خود را در پناه خداوند ميبينند ترس از چيزهاي ديگر بر ايشان جلوه نميكند. امتياز دوّم؛ اندوهناك نشدن آنان است. غمناكي در اين سرا براي از دست دادن بهرههاي دنيوي است ولي اين سودها براي آنان ارزش چنداني ندارد كه براي آن غصّه بخورند بلكه نعمتهاي سراي ديگر برايشان ارزشمند است. آيه بعدي ويژگيهاي اولياء خدا را بيان ميكند، آنان دو ويژگي دارند. ويژگي اوّل؛ ايمان و خدا باوري است كه در اعماق وجودشان ريشه دوانده است. ويژگي دوّم؛ تقوا و پرهيزكاري آنان است امّا نه تقواي آني و زودگذر، بلكه تقواي بادوام در تمامي كارهايشان ميدرخشد. جمله «و كانوا يتّقون» اين مطلب را مي رساند. بنابراين اولياي خداوند در عقيده و رفتار انسانهاي الهي هستند. آنان خدا را باور دارند و فرمانهاي او را انجام ميدهند و از نافرماني پروردگار پرهيز ميكنند. در آيه بعد خداي بلند مرتبه به آنان بشارت در زندگي دنيوي و سراي آخرت ميدهد و آن را رستگاري بزرگي براي آنان ميداند.
ديدگاه مفسران:
آيه مورد بحث مفهوم گستردهاي دارد و تمامي مؤمنان باتقوا را شامل ميشود. امّا طبق نظر مفسران مصداقهاي «اولياء الله» چه كساني هستند؟ اقوالي درباره مصداق اولياء به شرح ذيل نقل شده است.
1. آنان كساني هستند كه داراي سيماي خير و فروتني باشند.[10]
2. انسانهايي كه دوستيشان به خاطر خداوند است،مصداق اولياء الله هستند.[11]
3. آنان كساني هستند كه انسان با ديدنشان به ياد خدا ميافتد.[12]
4. مقصود از آنان اهل بيت(علیه السلام) و پيروانشان هستند.[13]
جمع بندي اقوال:
تمامي اين نظرهاي مختلف ميتوانند درست و اينان از مصاديق اولياي خداوند باشند كه در ايمان و تقواي پايدار شريك هستند به عبارت ديگر تمامي خداپرستان در طول تاريخ ميتوانند در زمره اولياي پروردگار قرار گيرند آنان كه در زمان خود دستورهاي خدا را كه توسط پيامبران به آنان ابلاغ شد، انجام ميدادند. امّا مصداق اولياي خدا در زمان حاضر چه كساني هستند؟ بيشك كساني كه در دوره غيبت امام عصر(علیه السلام)دستورهاي خداوند را كه به وسيله پيشوايان معصوم به دست ما رسيده است، انجام ميدهند و منتظر ظهور اويند ، مصداق بارز اولياء محسوب ميشوند. و درعصر ظهور كساني كه پيرو حجّت خداوند در آن زمان يعني امام مهدي# هستند و از پرچم حق و عدالت كه به دست ايشان برافراشته ميشود حمايت ميكنند در زمره اولياي خداي رحيم قرار ميگيرند. بنابراين اگر حديث مورد بحث هم نباشد باز ميتوان مصداق اولياي خدا درعصر غيبت و عصر ظهور را با استفاده از آيه منتظران ظهور در زمان غيبت و پيروان حضرت مهدي# در زمان ظهور ايشان دانست.
دوّم: پايههاي استوار
يكي از ويژگيهاي ياران حضرت مهدي(علیه السلام) توانمندي آنان است. آنان از جهت جسماني قدرت چهل مرد را دارند. و از جهت رواني شكست ناپذير و داراي دل هاي پولادين معرفي شدهاند به صورتي كه اگر كوههاي استوار در برابرشان قرار گيرند آنها را درهم ميشكنند
در روايت معتبري كه از ابوبصير از امام جعفر صادق(علیه السلام) نقل شده است، ميخوانيم:
خن حضرت لوط(علیه السلام) كه گفت: «قالَ لَوْ أَنَّ لي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوي إِلى رُكْنٍ شَديد» كاش در برابر شما نيرو داشتم يا ميتوانستم به تكيه گاهي استوار پناه ببرم[14] اين سخن را نگفت مگر براي آرزوي داشتن قدرت قائم(علیه السلام) و يادآوري صلابت اصحاب ايشان، همانا به هر يك از آنان قدرت چهل مرد داده شده و قلبهايشان از پاره هاي آهن سختتر است و اگر كوههاي آهن در برابرشان قرار گيرند آنها را از جا در ميآورند و شمشيرهاي خود را نيام نميكنند تا آنكه خداي عزيز راضي شود.[15] حديث ديگري به اين مضمون از صالح بن سعد از امام جعفر صادق(علیه السلام) نقل شده است. اين روايت مراد از«ركن شديد» را ياران حضرت مهدي(علیه السلام) معرفي ميكند. آنان تكيه گاهي استوار براي امام زمان(علیه السلام)محسوب ميشوند. براي آشنايي بهتر با مقصود آيه ابتدا واژگان و تفسير اجمالي و ديدگاه مفسران درباره آن بيان ميشود.
واژگان آيه:
1. قوّه؛ قوّه به معناي قدرت و نيرو است. راغب مينويسد؛ قوّه گاهي به معني قدرت و توانمندي و گاهي به معني استعداد موجود در چيزي به كار ميرود مانند هسته خرما كه قابليت نخل شدن را دارد.[16]
2. اوي؛ اوي به معناي ضميمه شدن آمده است. طريحي مراد از آن را در آيه ضميمه شدن خاندان حضرت لوط× به ايشان براي بازداشتن كافران از تجاوز به ميهمانهاي او ميداند.[17]
3. ركن؛ ركن به معناي جانب و طرف محكم شي ء است. فراهيدي مينويسد؛ «الركن؛ ناحيّة قويّه من جبل او دار و الجمع اركان» ركن جانب محكم از كوه يا خانه را گويند و جمع آن اركان است.[18] مراد حضرت لوط× از اين كلمه افراد توانمندي هستند كه او را ياري كنند.افرادي كه بتوانند تكيه گاه قدرتمندي براي او در مقابل متجاوزان باشند.
4. شديد؛ شديد از مادّه شدد است. اين كلمه معناي مستقلي ندارد بلكه با هر كلمه اي استعمال شود، استحكام و نهايت قدرت آن را مي رساند. و در مقابل رخوت و سستي به كار ميرود.[19] در آيه اين كلمه رساننده استحكام ركن است.
تفسير اجمالي:
فرستادگان خداوند به شكل جوانان زيباروي پيش حضرت لوط(علیه السلام) آمدند. او در مزرعه مشغول كشاورزي بود. آنان ميخواستند ميهمان او باشند. حضرت لوط ميهمان نواز بود ولي به خاطر فاسد بودن قوم او قلبش پريشان شد و فرمود: امروز روز سختي است. او صبر كرد تا هوا تاريك شد سپس شبانه و دور از چشمان اهل روستا ميهمانان را به خانه برد. امّا زن او اين قوم گنهكار را با روشن كردن آتش و بلند كردن دود از حضور جوانان در خانهشان آگاه كرد. آنان با سرعت به طرف خانه لوط آمدند. حضرت لوط× به آنان فرمود: اي قوم من اينان دختران من هستند و براي شما پاكيزهترند، اگر ميخواهيد اينان را به عقد شما در آورم. امّا قوم او در پاسخ لوط گفتند:تو ميداني ما به دخترانت ميلي نداريم و خوب ميداني ما چه ميخواهيم. حضرت لوط× نميدانست جوانان خوشرو فرشتگان هستند، از اين رو به قوم خود فرمود: كاش در برابر شما نيرويي داشتم يا ميتوانستم به تكيه گاهي مطمئن پناه ببرم.
ديدگاه مفسران:
معناي ركن شديد در آيه تكيهگاه قدرتمندي است كه به وسيله آن بتوان بر قوم فاسد پيروز شد. امّا مقصود حضرت لوط× از ركن چه بوده است؟ مفسران نظرهاي متفاوتي را آوردهاند كه بيان ميشود.
1. مراد از ركن شديد، قوم و خاندان است.[20]
2. مقصود از آن پيرو و ياران است.[21]
3. منظور عنايت و قدرت الهي است.[22]
شيخ طوسي قول سوّم را نمي پذيرد و مينويسد: حضرت لوط× تعدادي مرد را از اين جمله اراده كرده است وگرنه براي او ياري و نصرت خداوند فراهم بود ولي با وجود توانايي، تكليف با آن صحيح نيست.[23] به عبارت ديگر پيامبران وظيفه داشتند براي انجام كارهايشان تا حدّ امكان از قدرت معجزه استفاده نكنند.
جمع بندي اقوال:
مراد حضرت لوط(علیه السلام)از بيان اين جمله داشتن قدرت جسماني بالا براي جلوگيري از تجاوز فاسدان به ميهمانان خود يا در اختيار داشتن كساني براي اين كار بوده است. اين افراد ميتوانند قوم و خاندان يا پيرو و ياران او باشند. امّا طبق روايتي كه اوّل بحث بيان شد مقصود او از قدرت، توانايي حضرت مهدي(علیه السلام) و مراد او از تكيهگاه مطمئن، ياران حضرت بوده است. گويا حضرت لوط× از توانايي بالاي حضرت مهدي(علیه الیسلام) و پيروان ايشان آگاه بوده، كه خواستار اين توانمندي براي خود شده است. مفسري مينويسد: «اين روايت ممكن است عجيب به نظر برسد كه چگونه ميتوان باوركرد لوط در عصر خودش آرزوي ظهور چنين شخص يا چنين ياراني را كرده باشد. ولي آشنايي با رواياتي كه در تفسير آيات قرآن وارد شده است تاكنون اين درس را به ما داده است كه غالبا يك قانون كلي را در چهره يك مصداق روشنش بيان ميكند. در واقع لوط آرزو ميكرد اي كاش مرداني مصمم ، با قدرت روحي و جسمي كافي براي تشكيل يك حكومت الهي همانند مرداني كه حكومت جهاني عصر قيام مهدي(علیه السلام) را تشكيل ميدهند در اختيار داشت تا قيام كند و با تكيه بر قدرت، با فساد و انحراف مبارزه نمايد و اين گونه افراد خيرهسر بيشرم را درهم بكوبد.»[24]
محور دوّم: جمع شدن ياران
گرد آمدن همراهان حضرت مهدي(علیه السلام) در مكّه براي ياري ايشان در تشكيل دولت كريمه از نگاه اهلبيت(علیه السلام) حادثهاي مهم شمرده شده است اميرمؤمنان علي(علیه السلام) با تعبيري زيبا در وصف اين حادثه ميفرمايد: «...آنان (شيعيان) به زودي براي بدترين روز بنياميه گرد خواهند آمد همانطور كه پارههاي ابر پاييز جمع ميشوند، خداوند بينشان دوستي برقرار ميكند سپس آنان را مانند روي هم قرار گرفتن ابرها به هم ميفشرد بعد دربهايي برايشان باز ميكند تا از مكان گرد آمدنشان سرازير شوند مانند سيلاب دو بوستان يعني سيل عرم.[25] -آيه16 سوره سبأ به سيل ارم اشاره دارد كه خداي قادر به دليل روي گرداني قوم سبأ از فرمان پروردگار سيلي ويرانگر بر آنان فرستاد و دو باغ زيبا و پر از درختان گوناگون ميوه آنان را تبديل به دو باغ داراي ميوههاي تلخ و شوره گز و اندكي كنار كرد.
احاديث فراواني از اهلبيت(علیه السلام) مقصود از آيه «أَيْنَما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَميعاً إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدير» هر جا كه باشيد خدا همه شما را فراهم آورد، كه خدا بر هر چيزى تواناست.[26] را جمعشدن ياران خاص حضرت مهدي# در مكّه براي بيعت و ياري امامشان دانستهاند.[27] يكي از روايتها به شرح ذيل است.
عبد العظيم حسني گويد؛ امام جواد(علیه السلام) فرمود: از اصحاب حضرت مهدي(علیه السلام)سيصد و سيزده تن به تعداد اصحاب بدر از دورترين نقاط زمين گرد او فراهم آيند و اين همان سخن خداي بلند مرتبه است كه فرمود: «هر جا كه باشيد خدا همه شما را فراهم آورد كه خدا بر هر چيزي توانا است»[28] براي آشنايي با مقصود آيه؛ واژگان، تفسير اجمالي و ديدگاه مفسران درباره آن بيان ميشود.
واژگان آيه:
أينما: «أين» به معناي كجا است. يعني ظرفي است كه با آن از مكان شيء سؤال ميشود. «أينما» همان «أين» است كه «ما» به آن ملحق شده و متضمّن معناي شرط است و به دو فعل جزم ميدهد.[29]
يأت: «يأت» از ماده «أتي» به معناي آمدن يا آوردن چيزي به آساني آمده است.[30]
جميعا: «جميع» از مادّه «جمع» و به معناي ضميمه و نزديك شدن است. و «جمعه» را به دليل گرد آمدن مردم براي نماز، جمعه گويند.[31]
تفسير اجمالي:
اين آيه پاسخي به يهوديان است كه جنجال زيادي پيرامون تغيير قبله به راه انداخته بودند. ميفرمايد؛ هر گروه قبلهاي دارد كه خدا آن را تعيين كرده است. «وَ لِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيها» قبله مانند اصول دين يا امور تكويني نيست كه تغيير ناپذير باشد و در طول تاريخ انبياء قبلههاي مختلفي بوده است. بنابراين درباره تغيير قبله زياد گفتگو نكنيد و به جاي آن در كارهاي نيك از يكديگر سبقت گيريد. «فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرات» سپس مسأله قيامت را مطرح ميكند كه خداوند در آن دادگاه بزرگ همگان را جمع مينمايد و هر كس را مطابق كارهايش پاداش و كيفر ميدهد. «أَيْنَما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَميعا» ممكن است اين جمله براي برخي عجيب باشد كه چگونه خداوند ذرّههاي پراكنده انسانها را هر جا كه باشند، گرد ميآورد براي همين در ادامه توانايي پروردگار بر هر كاري را مطرح ميكند. «إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ».
ديدگاه مفسران:
درباره مقصود از آيه محلّ بحث ميان اهل تفسير چند قول وجود دارد كه به شرح ذيل بيان ميشود؛
1.منظور از «أَيْنَما تَكُونُوا...» اين است كه؛ در هر نقطهاي بميريد، خداوند همه شما را روز قيامت وارد محشر خواهد كرد. بيشترمفسران اين سخن را پذيرفتهاند.[32]
2. مقصود اين است كه؛ در هر يك از جهات مختلف نماز بگزاريد، خداوند همه شما را جمع ميكند و به يك سمت ميآورد چنانكه گويي تمامي شما در مسجد الحرام بر گرد كعبه جمع شدهايد و به يك سو نماز ميخوانيد. اين قول را تعدادي از مفسران آوردهاند.[33]
3. مراد آيه ياران حضرت مهدي(علیه السلام) است كه خداوند آنان را در هر نقطهاي از جهان باشند در مكّه گرد خواهد آورد. بسياري از مفسران شيعي با نقل روايات تفسيري كه يك مورد از آنها بيان شد، اين سخن را آوردهاند.[34]
جمع بندي اقوال:
معناي جمله «أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَميعا» اين است كه؛ هر جا كه باشيد خداوند همگي شما را جمع خواهد كرد. امّا مكان جمع شدن كجاست؟ آيه اطلاق دارد و مصداق خاصي را مشخص نميكند. براي همين در ميان مفسران درباره مصداق آيه اختلاف وجود دارد. در نتيجه ميتوان گفت؛آيه مفهوم كلّي دارد و آن اينكه انسانها در هر مكان و زمان و موقعيّتي باشند، خداوند قادر بر گرد آوردنشان است. امّا مهمترين مصداق آيه ميتواند در قيامت تجلّي پيدا كند و آن جمع شدن آدميان در صحراي محشر است كه همگي انسانهاي زمانهاي مختلف در آن مكان جمع خواهند شد، گرچه تبديل به خاك شده باشند و اثري از آنان نباشد. و ميتواند يكي از مصداقهاي آيه جمع شدن ياران حضرت مهدي# از جاهاي مختلف جهان در مكّه هنگام ظهور آن امام باشد.
اگر آيه را فقط درباره گرد آمدن در وادي محشر بدانيم باز ميتوانيم از روش اولويّت جمع شدن اصحاب امام مهدي(علیه السلام) را از آن استفاده كنيم يعني خدايي كه قادر است تمامي بشر را در قيامت جمع كند اين توانايي را دارد كه سيصد و سيزده نفر را در مكّه براي برپايي حكومت عدل جهاني و ياري حجّت خود از جاهاي گوناگون گرد آورد. يكي از مفسران درباره اين موضوع آورده است؛
«بدون شك اين تفسير از مفاهيم (بطون) آيه است چرا كه ميدانيم طبق روايات، آيات قرآن گاه معاني متعددي دارد كه يك معني ظاهر و همگاني عمومي است و ديگري معني دروني و به اصطلاح بطن آيه است كه جز پيامبر| و امامان(علیهما السلام)و كساني كه خدا بخواهد از آن آگاه نيستند. به تعبير ديگر در حقيقت اين روايات اشاره به آن است، خدايي كه قدرت دارد ذرّات پراكنده خاك انسانها را در قيامت از نقاط مختلف جهان جمعآوري كند، به آساني ميتواند ياران مهدي را در يك روز و يك ساعت براي افروختن نخستين جرقّههاي انقلاب به منظور تأسيس حكومت عدل الهي و پايان دادن به ظلم و ستم جمع كند.»[35]
محور سوم : تعداد ياران
ياران امام مهدي (علیه السلام) به چند گروه تقسيم ميشوند؛
گروه اوّل؛ آنان زودتر از ديگران و قبل از اعلان قيام از كنار كعبه توسط امام زمان# در مكّه معظمه جمع ميشوند. و طبق روايتهاي اهلبيت(علیه السلام) تعدادشان سيصد و سيزده نفر گزارش شده است.[36]
گروه دوّم؛ اين افراد بعد از اعلان قيام و فبل از خارج شدن حضرت مهدي(علیه السلام) از مكّه به ايشان ملحق ميشوند. و تعدادشان دههزار نفر بيان شده است.[37]
گروه سوّم؛ كساني كه بعد از خارج شدن امام از مكّه در طول مسير حركت به سوي مدينه و كوفه به ايشان ميپيوندند. تعداد اينان صدها هزار نفر است. سپاهيان يماني و خراساني در اين گروه قرار ميگيرند.
احاديثي از اهلبيت(علیه السلام) مقصود از «اُمَّةٍ مَعْدُودَة»[38] را، همراهان حضرت مهدي# دانستهاند. يعني ياران خاص ايشان كساني هستند كه ميآيند و مشركان را عذاب خواهند كرد.[39]
براي روشن شدن مقصود آيه و احاديث اهلبيت(علیه السلام) ابتدا آيه شريفه بررسي ميشود.
«وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلى أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ لَيَقُولُنَّ ما يَحْبِسُهُ» ترجمه؛ و اگر عذاب را از آنان تا مدّتى چند به تأخير اندازيم، [به ريشخند] خواهند گفت: چه چيز آن را باز مىدارد؟
واژگان آيه:
1. أُمَّةٍ: أمّة از ماده « أمّ » به معناي مادر است. اين كلمه به معناي جماعتي است كه وجه مشتركي آنان را جمع ميكند. راغب گويد: أمّة ، هر گروهي را گويند كه چيزي مانند دين يا زمان يا مكان مشخصي آنها را با هم جمع كند. حالا اين چيز جمع كننده جبري باشد يا اختياري فرقي نميكند و جمع آن «امم» است.[40]
2. مَعْدُودَةٍ: معدوده از ماده عدد و به معني شمردن استعمال شده است. مقصود از معدوده ، مقدار كم از چيزي است. [41] در داستان حضرت يوسف× ميخوانيم؛ « وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَراهِمَ مَعْدُودَةٍ وَ كانُوا فيهِ مِنَ الزَّاهِدين» و او را به بهايى اندك، دِرمى چند، فروختند و درباره او بىرغبت بودند.[42]
تفسير اجمالي:
پيامبر گرامي اسلام مشركان مكّه را انذار ميكرد و آنان را از عذاب الهي ميترسانيد آنان چون مجازاتي مشاهده نميكردند، به رسول اكرم| ميگفتند: چه چيزي عذاب خداوند را عقب انداخته است؟ اگر راست ميگويي آن را بياور. قرآن كريم در پاسخ آنان آورده است: آگاه باشيد روزى كه آن فرا رسد از آنها باز گردانده نشود و آنچه بدان ريشخند مىكردند آنان را فرا گيرد.
ديدگاه مفسران:
اهل تفسير مقصود از «أُمَّةٍ مَعْدُودَة» را چه چيزي دانستهاند؟ در اين قسمت برخي از ديدگاههاي آنان مطرح ميشود؛
بيشتر مفسران مراد از «أمّة» را زمان ميدانند. يعني اگر عذاب تا مدّتي كم از مشركان به تأخير افتد.[43]
برخي از مفسران در كنار معناي اوّل آوردهاند: احتمال دارد مقصود از «أمّة» معناي جماعت باشد. يعني جماعتي صالح كه ميآيند و مشركان را عذاب ميكنند.[44]
برخي گفتهاند: مقصود از «أمّة» جماعتي از مردم است و معناي آن به عقب افتادن عذاب تا جماعتي است كه پيدا شوند و در ميان آنها مؤمني نباشد. و همچنين گفته شده است: مقصود جماعتي بعد از اينان است كه آنان را تكليف كنيم و آنها نافرماني كنند و حكمت اقتضاي هلاك آنان و برپايي قيامت كند.[45] علامه طباطبايي ذيل اين دو وجه گويد: «هر دو وجه بيارزش است زيرا بنايشان بر عذابشدن كساني غير از استهزاء كنندگان است ولي ظاهر آيه دلالت بر كيفر مسخره كنندگان دارد.»[46]
جمع بندي اقوال:
اين آيه اشاره به تأخير افتادن عذاب از مشركان دارد و بر اساس مكّي بودن سوره هود و شكست مشركان در جنگ بدر و فتح مكّه به دست پيامبر اسلام و اصحابشان، ميتوان گفت؛ عذاب دنيوي در آن زمان به مشركان مكّه نشان داده و وعده پروردگار درباره آنان محقق شد. البته طبق نظر برخي از مفسران مقصود اصلي از عذاب ، مجازات در سراي آخرت است ولي نميتوان آيه را منحصر در آن دانست. در نتيجه يكي از عذابهاي دنيوي نسبت به بتپرستان در آن عصر به وسيله پيامبر| و اصحابشان رخ داد . ولي آيات قرآن مخصوص موارد شأن نزول و زمان و مكان خاص نيست بلكه طبق فرمايش امام جعفر صادق× مانند خورشيد و ماه در همه زمانها و مكانها جاري است و در هر زمان و مكاني مصداقي براي خود مييابد.[47] بنابراين ميتوان گفت: يكي از بزرگترين مصداقهاي آيه در دنيا در زمان امام مهدي ( علیه السلام) رخ خواهد داد وقتي مشركان سراسر جهان به دست ايشان و يارانش مجازات ميشوند و حاكميّت گيتي از آنان گرفته ميشود.
محور چهارم: اوصاف ياران
ويژگيهاي انسانهاي صالح به عنوانهاي مختلف چون؛ بيان صفات متقيان يا عبادالرحمن و ... در قرآن كريم مطرح شده است. يكي از آياتي كه اوصاف مؤمنان واقعي را بيان ميكند آيه54 سوره مائده است. متن و ترجمه آيه؛ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرينَ يُجاهِدُونَ في سَبيلِ اللَّهِ وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليم.اى كسانى كه ايمان آوردهايد، هر كس از شما از دين خويش برگردد، زودا كه خداوند گروهى را بياورد كه ايشان را دوست دارد و ايشان او را دوست دارند، با مؤمنان نرم و خاكسارند و بر كافران سخت و گردنفراز، در راه خدا جهاد مىكنند و از سرزنش هيچ سرزنشكنندهاى نمىترسند. اين برترى و بخشش خداست كه آن را به هر كس بخواهد مىدهد و خداوند فراخ بخشايشى داناست.
رواياتي از اهلبيت (علیه السلام) مصداق قومي كه ميآيند و داراي اين صفات هستند را ياران حضرت مهدي# معرفي ميكنند.[48] براي روشن شدن مقصود آيه و احاديث اهلبيت(علیه السلام) ابتدا آيه بررسي ميشود.
واژگان آيه:
1. آمَنُوا؛ «امنوا» از مادّه «أمن» و آن به معناي آرامش و اطمينان قلبي و ضدّ آن خوف است. راغب درباره مفهوم ايمان مينويسد: ايمان گاهي اسم براي شريعتي كه پيامبر اسلام آورد، استعمال ميشود و گاهي براي تمجيد استفاده ميشود و مقصود از آن اقرار جان به حق با تصديق است و آن با جمع شدن سه چيز است؛ باور قلبي و اقرار به زبان و انجام دادن باور و اقرار به وسيله اعضاي بدن.[49]
2. يَرْتَدَّ؛ «يرتد» از ماده «ردد» و به معناي برگشتن آمده است ابن منظور گويد: «الرد: صرف الشيء و رَجْعُه» انصراف چيزي و بازگشتن آن را ردّ گويند.[50]
3. ِقَوْمٍ؛ «قوم» به معناي گروهي از مردان است فراهيدي اضافه ميكند؛ «قوم كل رجل، شيعته و عشيرته» قوم هر مردي پيروان و خاندان اوست.[51]
تفسير اجمالي:
در آيات قبلي سخن از كساني بود كه يهوديان و مسيحيان را به عنوان دوست و سرپرست خود ميگيرند و مسلمانان را از اين كار باز ميداشت. در اين آيه سخن از مرتداني است كه از اين آيين مقدس بر ميگردند و به عنوان يك قانون كلي به همه مسلمانان اخطار ميكند: اگر از شما افرادي از دين خود بيرون روند، خداوند گروهي را براي حمايت از دين اسلام ميآورد كه داراي صفات ذيل هستند.
1. خداوند آنان را دوست دارد و آنان عاشق خدايند. «يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ»
2. آنان در برابر مؤمنان فروتن و مهربانند. «أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنينَ»
3. آنان مقابل كافران سرسخت و با صلابت هستند. «أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرينَ»
4. جهاد در راه خداي توانا كار هميشگي آنان است. «يُجاهِدُونَ في سَبيلِ اللَّهِ»
5. آنان در انجام فرمانهاي پروردگار و برپايي حق از سرزنش ملامتگران نميهراسند. «وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ»
آيه معيار مؤمنان و پيروان واقعي حق را بيان ميكند. هر كس اين معيار درباره او صادق باشد ميتواند مصداق آيه محسوب شود. گرچه در آخر آيه، داشتن اين ويژگيها را از فضل الهي ميداند كه به هر كس بخواهد عطا ميكند. «ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ» ولي رحمت خداي رحيم بدون تلاش به دست نميآيد و انسان وقتي اهل خير و نيكي شود، رحمت خداي حكيم به او ميرسد. «إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَريبٌ مِنَ الْمُحْسِنينَ»[52] آيات بعدي مسير را مشخص ميكند يعني محبّان خداي عزيز طبق آيات قبل يهوديان و مسيحيان را به عنوان دوست و همراز خود نميگيرند و كارهايشان را به آنان نميسپرند. و طبق آيه بعد ولايت و سرپرستي خداي دانا و رسول او و اهل ايمان آن كساني كه در هنگام ركوع زكات ميدهند، (آيه اشاره به حضرت علي× دارد كه انگشتر خود را هنگام ركوع به فقير بخشيد) را ميپذيرند و آيه بعدي كساني كه اين مسير را براي دوستي و سرپرستي بر ميگزينند حزب خداي عزيز و گروه پيروز معرفي ميشوند.«وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ»[53]
ديدگاه مفسران:
در حديثي كه ثعلبي از رسول گرامي اسلام نقل كرده است ،ميخوانيم؛ ايشان فرمود: گروهي از اصحابم روز قيامت بر من وارد ميشوند پس آنان از حوض كوثر رانده ميشوند. ميگويم پروردگارا؛ اصحابم، اصحابم. گفته ميشود: نميداني اينان بعد از تو چه كردند؟! آنان به عقب برگشتند و مرتد شدند.[54] مفسران مصداقهاي مختلفي براي كساني كه ميآيند و جايگزين مرتدان ميشوند و داراي ويژگيهاي مطرح شده در آيه هستند، معرفي ميكنند. در اين جا چند مصداق از آنها بيان ميشود؛
1. آيه در شأن حضرت علي (علیه السلام) و پيروان اوست كه با ناكثين و قاسطين و مارقين نبرد كرد.[55]
2. آيه درباره قوم سلمان فارسي است.[56]
3. آيه در شأن اهل يمن نازل شده است.[57]
4. مصداق آيه حضرت مهدي# و ياران اوست.[58]
جمع بندي اقوال:
اين آيه معيار شناسايي محبان خداي مهربان را به ما نشان ميدهد.آنان كساني هستند كه داراي اين ويژگيها ميباشند و با توجه به آيه بعدي كه در شأن اميرمؤمنان علي ن(علیه السلام) ازل شده است و در آن ولايت را فقط براي خداي قادر و رسول او و اميرمؤمنان ميداند. شناسايي مصداقهاي آيه براي ما آسان ميشود. يعني مصداقهاي آيه در ميان كساني يافت ميشود كه به جاي انتخاب دوستي و سرپرستي يهود و مسيحيان، دوستي و سرپرستي خداي عزيز و رسول گرامي اسلام و اهلبيت(علیه السلام) را پذيرفته باشند. اهلبيتي كه علاوه بر اين نوع آيات حديث متواتر ثقلين بر لزوم پيروي از آنان دلالت ميكند. بنابراين پيروان اهلبيت(علیه السلام) در هر جاي گيتي باشند در زمره مصداقهاي آيه قرار ميگيرند. البته آناني كه علاوه بر انتخاب مسير حق داراي اوصاف مطرح شده در آيه باشند. اينان ميتوانند از قوم سلمان يا اهل يمن يا هر جاي ديگر معرفي شوند. و يكي از برترين مصداقهاي آيه ميتواند حضرت مهدي (علیه السلام) و ياران ايشان باشد زيرا آنان در زمان خود پرچمدار حق و صاحبان اين اوصاف هستند كه ميآيند و در راه خداي توانا دشمنان خدا را خوار و ذليل ميكنند و عزت را به مسلمانان بازميگردانند و در اين راه از سرزنش ملامتگران نميهراسند و تا حق و عدالت در سراسر جهان حاكم نشود آرام نميگيرند.
نتيجه:
در اين نوشتار با سيماي ياران حضرت مهدي( علیه السلام) از نگاه قرآن كريم به وسيله روايتهاي تفسيري مهدويت مقداري آشنا شديم. باشد تا در پرتو اين آگاهي خود و ديگران را هر چه بهتر براي آمدن اين ميهمان عزيز آماده كنيم و با فراهم كردن يكي از شرايط ظهور كه فراهم بودن ياران مناسب است، زمينه را براي برپايي دولت كريمه مهدوي مهيّا نمائيم.
آيات ديگري نيز به وسيله حديثهاي تفسيري اهل بيت^ درباره ياران حضرت مهدي# دانسته شده است كه بحث درباره آنها فرصت ديگري ميطلبد.
كتابنامه:
1.قرآن كريم
2. آلوسى، سيد محمود، روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم، بيروت، دارالكتب العلميه، 1415ق.
3. ابن بابويه (شيخ صدوق)، محمد بن علي، كمال الدين و تمام النعمه، قم، نشر اسلامي، 1429ق.
4. ابن منظور، محمد بن مكرم، لسان العرب، لبنان، دارصادر، 1414ق.
5. ثعلبى نيشابورى، احمد بن ابراهيم، الكشف و البيان عن تفسير القرآن، بيروت، دارإحياء التراث العربي، 1422ق.
6. خصيبي، حسين بن حمدان، الهداية الكبرى، بيروت، مؤسسة البلاغ، 1411ق.
7. راغب اصفهاني، حسين بن محمد، المفردات في غريب القرآن، لبنان، دارالعلم، 1412ق.
8. رضىالدين حلى، على بن يوسف، العدد القوية، قم، كتابخانه آيت الله مرعشى، 1408ق.
9. زمخشرى، محمود، الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، بيروت، دارالكتاب العربي، 1407ق.
10. شاذلي، سيد بن قطب بن ابراهيم، فى ظلال القرآن، بيروت- قاهره، دارالشروق، 1412ق.
11. طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، قم، نشر اسلامي، 1417ق.
12.طبرسي، فضل بن حسن، اعلام الوري، تهران، دارالكتب الاسلاميه، بي تا.
13. طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البيان فى تفسير القرآن، تهران، انتشارات ناصرخسرو، 1372ش.
14.طبرى (ابو جعفر)، محمد بن جرير، جامع البيان فى تفسير القرآن، بيروت، دارالمعرفه، 1412ق.
15. طريحي، فخرالدين، مجمع البحرين، تهران، كتابفروشي مرتضوي، 1375ش.
16. طوسي (شيخ طوسي)، محمد بن حسن، التبيان فى تفسير القرآن، بيروت، دار احياء التراث العربى، بي تا.
17. طوسي (شيخ طوسي)، محمد بن حسن، الغيبه، قم، معارف اسلامي، 1425ق.
18. عروسى حويزى، عبد على بن جمعه، تفسير نور الثقلين، قم، انتشارات اسماعيليان، 1415ق.
19. عياشي، محمد بن مسعود، التفسير، تهران، چاپخانه علميه، 1380ق.
20. فخرالدين رازى (ابوعبدالله)، محمد بن عمر، مفاتيح الغيب، بيروت، داراحياء التراث العربى، 1420ق.
21.فراهيدى، خليل بن احمد، كتاب العين، قم، انتشارات هجرت،1410ق.
22. فيض كاشانى، ملا محسن، تفسير الصافى، تهران، انتشارات صدر، 1415ق.
23. قرائتى، محسن، تفسير نور، تهران، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383ش.
24.قرشى، سيد على اكبر، قاموس قرآن، تهران، دار الكتب الإسلامية، 1371ش.
25. قمى مشهدى، محمد بن محمد رضا، تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، تهران، نشر فرهنگ اسلامي، 1368ش.
26.قمي، علي بن ابراهيم، تفسيرقمي، قم، دارالكتاب، 1367ش.
27.كليني، محمد بن يعقوب، الكافي، لبنان، دارالاضواء، 1405ق.
28.مصطفوى، حسن، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1360ش.
29.مفيد (شيخ مفيد)، محمد بن محمد، الارشاد، قم، كنگره شيخ مفيد، 1413ق.
30.مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الإسلامية، 1374ش.
31. نعماني، محمد بن ابراهيم، الغيبه، قم، مدين، 1426ق.
پی نوشت ها :
[1] نحل(16): آيه89.
[2] انعام(6): آيه38.
[3] «الكافي»، ج1، ص98، ح1.
[4] «كمال الدين و تمام النعمة»، ج2، ص409، باب4، ح2.
[3] يونس(10): آيه62.
[6]«كمال الدين و تمام النعمة»، ج2، ص391، باب1، ح54.
[7] «المفردات في غريب القرآن»، ص885.
[8] «المفردات في غريب القرآن»، ص303.
[9] «لسان العرب»، ج13، ص111.
[10] «التبيان فى تفسير القرآن»، ج5، ص401.
[11] «الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل»، ج2، ص355.
[12] «مجمع البيان فى تفسير القرآن»، ج2، ص119.
[13] «تفسير نور الثقلين»، ج2، ص309.
[14] هود(11): آيه62.
[15]«كمال الدين و تمام النعمة»، ج2، ص700، باب26، ح26.
[16] «المفردات في غريب القرآن»، ص694.
[17] «مجمع البحرين»، ج1، ص36.
[18] «العين»، ج5، ص354.
[19] «التحقيق في كلمات القرآن الكريم»، ج6، ص28.
[20] «جامع البيان فى تفسير القرآن»، ج12، ص53؛ «الميزان في تفسير القرآن»، ج10، ص341.
[21] «مجمع البيان فى تفسير القرآن»، ج5، ص361؛ «تفسير نور»، ج5، ص361.
[22] «الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل»، ج2، ص415؛ «مفاتيح الغيب»، ج18، ص380.
[23] «التبيان فى تفسير القرآن»، ج6، ص41.
[24]«تفسير نمونه»، ج9، ص185.
[25] «الكافي»، ج8، ص54، ح22؛ «الارشاد»، ج1، ص291.
[26] بقره(2): آيه148.
[27] «الغيبة للطوسي»، ص175 و 477؛ «الكافي»، ج8، ص260؛ «تفسير القمي»، ج2، ص204.
[28] «كمال الدين و تمام النعمة»، ج2، ص409، باب4، ح2.
[29] «قاموس قرآن»، ج1، ص153.
[30] «المفردات في غريب القرآن»، ص60.
[31] «المفردات في غريب القرآن»، ص201.
[32] «مجمع البيان فى تفسير القرآن»، ج1، ص89.
[33] «الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل»، ج1، ص205.
[34] «تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب»، ج2، ص190؛ «تفسير الصافى»، ج1، ص201.
[35] «تفسير نمونه»، ج1، ص503.
[36] «كمال الدين و تمام النعمه»، ج1، ص363، باب32، ح16؛ «اعلام الوري»، ص463.
[37] «الغيبة للنعماني»، ص307، باب19، ح2؛ «العدد القويه»، ص65.
[38] هود(11): آيه8.
[39] «الكافي»، ج8، ص260، ح487؛ «تفسير القمي»، ج1، ص323.
[40] «المفردات في غريب القرآن»، ص23.
[41] «لسان العرب»، ج3، ص281.
[42] يوسف(12): آيه20.
[43] «التبيان فى تفسير القرآن»، ج5، ص452؛ «مجمع البيان فى تفسير القرآن»، ج5، ص218.
[44] «الميزان في تفسير القرآن»، ج10، ص155.
[45] «روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم»، ج6، ص215.
[46] «الميزان في تفسير القرآن»، ج10، ص155.
[47] «الغيبة للنعماني»، ص133.
[48] «تفسير القمي»، ج1، ص170؛ «تفسير العياشي»، ج1، ص326.
[49] «المفردات في غريب القرآن»، ص91.
[50] «لسان العرب»، ج3، ص173.
[51] «العين»، ج5، ص231.
[52] اعراف(7): آيه56.
[53] مائده(5): آيه56.
[54] «الكشف و البيان عن تفسير القرآن»، ج4، ص79.
[55] مجمع البيان فى تفسير القرآن»، ج3، ص321.
[56] «روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم»، ج3، ص330.
[57] «جامع البيان فى تفسير القرآن»، ج6، ص183.
[58] «تفسير نور الثقلين»، ج1، ص641.
نگارنده : سيد حسن زماني